فهرست مطلب

 


عثمان بن على بن ابى طالب‏«ع‏»

يكى از شهداى كربلا.وى برادر عباس است كه مادرش ام البنين و پدرش امير المؤمنين‏است. از آن حضرت نقل شده كه نام او را به ياد برادرم عثمان بن مظعون،«عثمان‏»ناميدم. (1) وى به تير خولى بن يزيد،در روز عاشورا مجروح شد و بر زمين افتاد و يكى ديگر از سپاه‏ابن سعد او را كشت.هنگام شهادت 21 سال داشت.نامش در زيارت ناحيه مقدسه آمده‏است.
عثمان بن فروه(عروه)غفارى

از شهداى كربلا به شمار آمده است.نامش در زيارت رجبيه نيز آمده است.احتمال‏داده‏اند كه او همان قرة بن ابى قره غفارى باشد. (2)
عذيب الهجانات

نام يكى از منزلگاهها نزديك كوفه،كه سيد الشهدا از آن گذشت و چون آب داشته،عذيب گفته مى‏شد.معناى آن آب خوشگواراست.موقعيت آن ميان قادسيه و مغيثه ازمنازل راه كوفه است كه تعلق به بنى تميم دارد.آب و بركه و چاه و خانه‏ها و قصر ومسجدى داشته و پاسگاهى هم در آنجا بوده كه محل نگهبانى براى ايرانيان بوده است. (3) حسين بن على‏«ع‏»در اين منزل، با چهار نفر كه از كوفه مى‏آمدند برخورد كرد.نافع بن‏هلال نيز همراه جمع بود.پس از گفتگوهايى كه بين امام و آنان انجام گرفت،آنان به‏حسين‏«ع‏»پيوستند و به فداكارى در ركابش پرداختند. (4) حر نيز همراه كاروان حسينى‏حركت مى‏كرد.در همينجا بود كه نامه ابن زياد به حر رسيد كه فرمان به سختگيرى داده‏بود و حر نيز مانع حركت امام شد.
عراق

سرزمينى كه سيد الشهدا«ع‏»از حجاز به سوى آنجا رفت تا به دعوت كوفيان در مبارزه‏با يزيد، پاسخ گويد و قبل از رسيدن به كوفه،در كربلا در محاصره سپاه ابن زياد به شهادت‏رسيد. سرزمين عراق،بخصوص منطقه ميان دجله و فرات،حاصلخيز و پرجمعيت است.

وقتى سرزمين عراق،پيش از خلافت امير المؤمنين‏«ع‏»فتح شد،با آل على‏«ع‏»آشنا گشت.

كسانى همچون ابن مسعود و عمار ياسر،پيشتر در آنجا فرماندار يا امير لشكر بودند.پس‏از جنگ جمل كه حضرت على‏«ع‏»كوفه را مقر خلافت‏خويش قرار داد،مردم آن منطقه‏بيشتر با آن حضرت و دودمانش آشنا شدند.از اين رو معاويه و آل مروان مى‏كوشيدند تاتشيع و ريشه‏هاى گرايش به خاندان نبوت را در آن سرزمين بخشكانند. (5) همواره ميان‏شاميان و عراقيان،نزاع و كينه بوده است.پس از شهادت امير المؤمنين‏«ع‏»در دوران امام‏حسن مجتبى اين منطقه نيز-به دنبال قرار داد صلح-در اختيار امويان قرار گرفت و آنان‏بشدت،هواداران على‏«ع‏»را سر كوب مى‏كردند.

عراق،همواره منطقه‏اى آشفته و متزلزل بوده و بين قدرتها دست به دست مى‏گشته‏است. مردم آن نيز از يك رفتار متذبذب و متغير برخوردار بودند.در عين حال،در آن‏روزگار،قلب كشور اسلامى و مركزى براى نيروهاى انسانى و سربازان رزمى و ثروت ومال بود و پايگاهى براى لشكر محسوب مى‏شد. (6) بخصوص كوفه در شهرهاى عراق،موقعيت ويژه‏ترى داشت و همواره در كشمكشهاى سياسى و مبارزاتى،از پايگاههاى مهم‏بود.حتى در جريانهاى سياسى پس از عاشورا نيز،مثل خروج مختار و بروز شورشهاى‏مختلف بر ضد امويان نقش عمده داشت.شايد به خاطر اين دلايل بود كه امام حسين‏«ع‏»

پس از اقامت چند ماهه در مكه،تصميم گرفت به سرزمين عراق رود و نداى كوفيان رالبيك گويد،بخصوص كه شيعيان او و پدرش على‏«ع‏»در كوفه فراوان بودند و نامه‏هاى‏دعوت بسيارى براى امام نوشتند.در رواياتى پيشگويى شهادت آن حضرت در سرزمين‏عراق نيز آمده است،از جمله:رسول خدا«ص‏»به حسين بن على‏«ع‏»فرموده بود:«انك‏ستساق الى العراق و هى ارض قد التقى بها النبيون و اوصياء النبيين،و هى ارض تدعى‏عمورا،و انك تستشهد بها و يستشهد معك جماعة من اصحابك...». (7) بزودى به سوى‏عراق سوق داده خواهى شد،آنجا سرزمينى است كه پيامبران و اوصياء پيامبران در آن باهم برخورد كرده‏اند،و آن سرزمينى است كه‏«عمورا»هم خوانده مى‏شود،تو در آن‏سرزمين شهيد خواهى شد و همراه تو نيز،گروهى از يارانت به شهادت خواهند رسيد.

حضرت على‏«ع‏»نيز در برخى سخنان خويش،از اهل عراق،بعنوان افرادى كه در حمايت‏حق، كوتاهى مى‏كنند،سخنان نكوهش كننده‏اى دارد. (8) اكنون عراق،از كشورهاى اسلامى‏در خاور ميانه است و مرقد شش امام شيعه در چهار شهر عراق قرار دارد:كربلا(مدفن امام‏حسين) نجف(مزار امير المؤمنين)كاظمين(حرم امام كاظم و امام جواد)سامرا(حرم امام‏هادى و امام عسكرى).حوزه علميه دير پاى نجف اشرف نيز در اين كشور است. (9)
عراقين

تثنيه عراق است،دو عراق.عراق عرب و عراق عجم را با هم در برخى اصطلاحهاعراقين گفته‏اند.همچنين عراقين به كوفه و بصره هم گفته شده است.عبيد الله بن زياد(كه‏فاجعه كربلا را آفريد)پيش از امارت بر كوفه،حاكم بصره بود و با نظر يزيد،با حفظسمت به امارت كوفه هم گماشته شد تا نهضت مسلم بن عقيل را فرونشاند و ياران‏سيد الشهدا«ع‏»را سركوب كند.به همين جهت او را«حاكم العراقين‏»مى‏گفتند.
عروسى قاسم

آنچه بعنوان عروسى قاسم و آراستن حجله براى او در كربلا مطرح است،واقعيت وسند ندارد، ولى از منابع ضعيف به اذهان عوام راه يافته و بر ناكامى نوجوان امام مجتبى‏«ع‏»

مى‏سوزند و مى‏گريند و در شبيه خوانى و تعزيه‏ها هم حجله براى قاسم نوداماد مى‏آرايند.

از تحريفهاى عاشوراست.آنچه در برخى منابع آمده،چيزى ساده‏تر از عروسى است.
عروة بن بطان ثعلبى

از جنايتكاران كربلا.وى به اتفاق جانى ديگرى به نام زيد بن رقاد تغلبى،روز عاشورايكى از ياران حسين بن على‏«ع‏»را به نام‏«سويد بن مطاع‏»به شهادت رساندند.
عروة بن قيس احمس

اين ملعون،فرمانده اسب سواران سپاه عمر سعد در كربلا بود.
عريف

عنوان بزرگ و نماينده يك قبيله،كه رابط آن با حكومت و مسؤول رسيدگى به آنان‏بود. (10) در كوفه براى درهم شكستن نهضت مسلم بن عقيل،از عنوان و نفوذ عريفها براى‏فرونشاندن انقلاب،استفاده مى‏شد.طبقات موجود در كوفه،به واحدهاى كوچكتر تقسيم‏مى‏شد و شخصى از هر گروه بعنوان سر پرست توزيع(حقوق)بر گزيده مى‏شد.اين‏گروهها«عرافه‏»و شخصى كه مسؤول آن بود«عريف‏»ناميده مى‏شد... (11) ابن زياد،عريفهارا مسؤول هر گونه اغتشاش دانست،كه امكان داشت در عرافه آنها رخ دهد و تهديد كردكه اگر عريفى چيزى از ابن زياد پنهان كند،مصلوب خواهد شد و تمام عرافه‏ها از دريافت‏حقوق محروم خواهند گشت. بيانيه ابن زياد،كه انتشار آن،جوى از رعب ايجاد كرد،شامل بندهاى زير بود: (12)

1-عريفان،كسانى را كه مخالف بنى اميه‏اند،از جمله حروريه و خوارج راسرشمارى كنند.

2-عريفان،ليستى از اسامى و عملكردها را گزارش دهند.

3-نسبت به آنان كه تمايل به مسلم بن عقيل دارند،شديدا مراقب باشند.

4-هر عريفى كه در حيطه عرافت او كسانى يافت‏شوند كه به حكومت‏يزيد دل‏نسپرده باشند، محكوم به اعدام در مقابل در خانه‏اش است.

5-هر عريفى كه نام كسى را ننوشت،بايد تعهد بسپارد كه افراد او مخالفت نكنند ودست به هيچ كار موجب آشوب در دولت نزنند.عريفان هم بشدت،بندهاى‏اين بيانيه را به اجرا گذاشتند. (13)
عزاخانه

ماتم خانه،خانه‏اى كه در آن عزا برپا كنند،ماتم سرا،مصيبت‏سرا. (14) به حسينيه‏و تكيه‏اى هم كه در آن،عزادارى حسينى برگزار مى‏شود،عزاخانه حسينى گفته مى‏شود.
عزادارى

برپا داشتن مراسمى به ياد سيد الشهدا«ع‏»در ايام مختلف،بويژه دهه محرم و روزعاشورا.اين عمل،كه زنده نگهداشتن هدف حسينى و فرهنگ عاشوراست،مورد تشويق‏بسيار اولياء دين است و خود معصومين،در راه اقامه عزاى حسينى،مى‏كوشيدند. (15) زيراعزادارى،بصورت گريه، برپايى مجالس ذكر،سرودن مرثيه،گرياندن،نوحه‏خوانى و...

احياء خط ائمه و تبيين مظلوميت آنان است.امام باقر«ع‏»در زمينه برپايى عزا در خانه‏هابراى امام حسين‏«ع‏»مى‏فرمايد:«ثم ليندب الحسين و يبكيه و يامر من فى داره بالبكاء عليه‏و يقيم عليه و يقيم فى داره مصيبته باظهار الجزع عليه و يتلاقون بالبكاء بعضهم بعضا فى‏البيوت و ليعز بعضهم بعضا بمصاب الحسين.» (16) (به كسانى كه روز عاشورا نمى‏توانند به‏زيارت آن حضرت بروند اينگونه دستور مى‏دهند)بر حسين‏«ع‏»،ندبه و عزادارى و گريه‏كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگريند و در خانه‏اش با اظهار گريه و ناله برحسين‏«ع‏»،مراسم عزادارى برپا كنند و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت‏گويى درسوگ حسين عليه السلام در خانه‏هايشان ملاقات كنند.

سنت عزادارى،با برخوردارى از عشق و محبتى كه از امام حسين‏«ع‏»در دلها بوده وهست، تبديل به يك برنامه گسترده و مردمى و مقدس شده است و هرگز سستى وخاموشى ندارد و به بركت آن،اقشار بسيارى با امام حسين‏«ع‏»و دين و فرهنگ عاشوراآشنا مى‏شوند.فراز و نشيبهاى زيادى بر سوگوارى بر خامس آل عبا گذشته است و هر گاه‏كه شيعيان،قدرت و حكومتى يافته‏اند،در ترويج و توسعه آن كوشيده‏اند.«در زمان‏پادشاهى آل بويه،در دهه اول محرم،شيعيان به عزادارى حضرت سيد الشهدا قيام‏نمودند...معز الدوله،اولين كسى است كه فرمان داد كه مردم بغداد در دهه اول محرم،سياه‏بپوشند و بازارها را سياهپوش كنند و به مراسم تعزيه دارى حضرت سيد الشهدا قيام‏نمايند.بستن دكانها و منع طباخى و تعطيل عمومى در روز عاشورا از طرف معز الدوله‏ديلمى در شهر بغداد به عمل آمد و تا اوايل لطنت‏سلسله سلجوقى در آن شهر معمول‏بود.اين مراسم تا انقراض دولت ديالمه در تمام كشورهاى اسلامى قلمرو آنها مرسوم وبرقرار بوده است.» (17) رمز جاودانگى نهضت‏حسينى نيز همين احيا و زنده نگهداشتن و تعظيم شعائر بوده‏است.امام خمينى‏«قدس سره‏»فرمود:«الان هزار و چهار صد سال است كه با اين منبرها،بااين روضه‏ها و با اين مصيبتها و با اين سينه زنيها،ما را حفظ كرده‏اند،تا حالا آورده‏انداسلام را...هر مكتبى تا پايش سينه زن نباشد،تا پايش گريه كن نباشد،تا پايش سر و سينه‏زن نباشد،حفظ نمى‏شود...ما بايد براى يك شهيدى كه از دستمان مى‏رود،علم بپا كنيم،نوحه خوانى كنيم،گريه كنيم،فرياد كنيم...». (18) برپايى عزا براى سيد الشهدا،نوعى اعتراض‏به ظالمان و حمايت از مظلوم است.اشگ ريختن در سوگ ابا عبد الله‏«ع‏»،عامل تقويت‏حس عدالتخواهى و انتقامجويى از ستمگران و زمينه سازى براى تجمع نيروهاى پيروحسين‏«ع‏»در خط دفاع از حق است.عزادارى براى شهيد،انتقال فرهنگ‏«شهادت‏»به‏نسلهاى آينده است.به تعبير شهيد مطهرى:«در شرايط خشن يزيدى،در حزب حسينيهاشركت كردن و تظاهر به گريه كردن بر شهدا،نوعى اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق واعلان جنگ با گروه باطل و در حقيقت،نوعى از خود گذشتگى است.اينجاست كه‏عزادارى حسين بن على‏«ع‏»يك حركت است،يك موج است،يك مبارزه اجتماعى‏است.» (19) عزادارى،سبب مى‏شود كه شور و عاطفه،از شعور و شناخت برخوردار گردد وايمان را در ذهن جامعه هوادار،زنده نگهدارد و«مكتب عاشورا»بعنوان يك فكر سازنده‏و حادثه الهام بخش، همواره تاثير خود را حفظ كند.عزادارى،احياء خط خون و شهادت‏و رساندن صداى مظلوميت آل على به گوش تاريخ است.عزاداران حسينى،پروانگانى‏شيفته نورند كه شمع محفل آراى خويش را يافته،از شعله شمع،پيراهن عشق پوشيده‏اندو آماده جان باختن و پر سوختن و فدا شدن‏اند.نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورامهم است.عميقترين پيوندها را از طريق آميختگى عقل و عشق و برهان و عاطفه كه دركربلا تجسم يافته است،انتقال مى‏دهد.هم بر مظلوميت امام گريه مى‏شود و هم در سايه‏آن هدف امام حسين از نهضت و حركت،شناخته مى‏شود.روضه‏هاى خانگى و دسته‏هاى‏عزادارى و هيئتهاى زنجير زنى،پوشيدن لباس مشكى و پرچم به دست گرفتن و شربت وآب دادن و تلاش در بر پايى مجالس و نوحه خوانى و سينه زنى و...هر يك به نوعى‏سربازگيرى جبهه حسينى است و اين پيوند قلبى را عمق و غنا مى‏بخشد.
عزادارى سنتى

شيوه‏اى كه نسبت به زنده نگهداشتن ياد حادثه عاشورا و حماسه حسينى از ديربازمطرح بوده و جنبه مردمى يافته است.اين شيوه،شامل مرثيه سرايى،نوحه‏خوانى،گريستن و گرياندن،تشكيل هيئتها و دسته‏هاى سوگوارى،سينه زنى،ذكر مصيبت،مجالس‏وعظ و روضه خوانى،و...است.اينگونه شيوه‏ها،چون با روح و جان و عاطفه شيعه‏آميخته است،هر چه بيشتر به آن رنگ مردمى مى‏بخشد و عامل جذب و تجمع و تشكل‏انبوه شيفتگان اهل بيت مى‏گردد. ابو هارون مكفوف مى‏گويد:روزى خدمت امام‏صادق‏«ع‏»رسيدم.حضرت فرمود:برايم شعر(در سوگ سيد الشهدا)بخوان،من نيزخواندم.حضرت فرمود:نه،اينطور نه،بلكه همانگونه كه براى خودتان شعر خوانى‏مى‏كنيد و همانگونه كه نزد قبر حضرت سيد الشهدا مرثيه مى‏خوانى:«لا، كما تنشدون وكما ترثيه عند قبره‏». (20) اين نشان مى‏دهد كه شيوه خودمانى و مرسوم نزد متن مردم،بيشترمورد اهتمام ائمه‏«ع‏»بوده است.حفظ اين سنت،ضامن تداوم آن است.امام خمينى‏«ره‏»

فرموده است:«ما بايد حافظ اين سنتهاى اسلامى،حافظ اين دستجات مبارك اسلامى كه‏در عاشورا،در محرم و صفر در مواقع مقتضى به راه مى‏افتد،تاكيد كنيم كه بيشتر دنبالش‏باشند... زنده نگهداشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش،از طرف روحانيون،ازطرف خطبا،با همان وضع سابق و از طرف توده‏هاى مردم با همان ترتيب سابق كه‏دستجات معظم و منظم، دستجات عزادارى به عنوان عزادارى راه مى‏افتاد.بايد بدانيد كه‏اگر بخواهيد نهضت‏شما محفوظ بماند،بايد اين سنتها را حفظ كنيد.» (21) حتى حفظ اصل‏عزادارى عاشورا نيز تا حد بسيارى در سايه حفظ سنتهاست و دگرگون ساختن شيوه سنتى‏بدون جايگزين بهتر،گاهى پيروان همان سنتها را هم از اصل ماجراى حسينى جدا مى‏سازد.
عشق حسينى

عظيمترين سرمايه روحى شيعه كه پيوند دهنده آنان با اهل بيت پيامبر و عاملى‏بازدارنده از تباهى،بر انگيزاننده به فداكارى و جهاد و تصفيه كننده دل و جان است.درسايه همين عشق، ياد حسين و عاشورا زنده مانده و سوز آن،حمايت قلبى عاشق امام‏حسين‏«ع‏»را همواره به نفع حق و جبهه ايثار،نيرو بخشيده است.همين عشق،ياران او راروز عاشورا به استقبال شهادت فرستاد تا با مرگ در ركاب حسين‏«ع‏»حيات ابدى يافتند.

عشق حسين‏«ع‏»را خداوند در دلها نهاده و شعله‏اى خاموش نشدنى است.به فرموده امام‏صادق‏«ع‏»:«ان لقتل الحسين عليه السلام حرارة فى قلوب المؤمنين لا يبرد ابدا». (22) محبت‏حسين بن على‏«ع‏»نه تنها در دل زمينيان است،بلكه عرشيان نيز او را دوست مى‏دارند و به‏فرموده رسول خدا«ص‏»،او محبوبترين چهره زمينى نزد آسمانيان است:«من احب ان‏ينظر الى احب اهل الارض الى اهل السماء فلينظر الى الحسين.» (23)

اى كه آميخته مهرت با دل كرده عشق تو مرا دريا دل بذر عشقى كه به دل كاشته‏ام جز هواى تو ندارد حاصل از مى عشق تو،عاقل مجنون و زخم مهر تو مجنون،عاقل گر شود كار جهان زير و زبر نشود عشق تو از دل زايل (24)
عطش

تشنگى از بارزترين جلوه‏هاى سوز و غم در حادثه كربلاست.سيد الشهدا،عباس،على اكبر، على اصغر و ديگران،همه لب تشنه و عطشان روز عاشورا جان سپردند.محروم‏كردن خيمه‏گاه امام حسين‏«ع‏»از آب فرات و تحميل عطش به امام و يارانش،از مواردروشن پستى و عداوت سپاه كوفه و ابن زياد،نسبت به آل الله است.بزرگان،بيشتر ازكودكان تحمل تشنگى دارند و اطفال در برابر بى آبى،زودتر بى تاب مى‏شوند.در كربلا،عطش بيداد مى‏كرد و مشكها خالى، لبها خشك،جگرها سوخته،هوا گرم،راه فرات بسته،و صداى العطش بلند بود.

زان تشنگان هنوز به عيوق مى‏رسد فرياد«العطش‏»زبيابان كربلا (25)

روز عاشورا،عباس كنار خيمه‏ها آمد،صداى‏«العطش،العطش‏»كودكان را شنيد.سواربر اسب شد و مشك را بر داشت و به طرف فرات رفت.چهار هزار نفر تير اندازان موكل برفرات،او را محاصره كردند و ابا الفضل‏«ع‏»در اين درگيرى بود كه دستها را داد و شهيد شد.

قبل از بيرون آمدن از فرات،خواست آب بنوشد ولى‏«فذكر عطش الحسين‏»به ياد تشنگى‏امام افتاد و آب ننوشيد و عطشان از شريعه بيرون آمد. (26) على اكبر«ع‏»نيز روز عاشورا پس‏از چندين نوبت جنگيدن،مجروح و تشنه براى آخرين وداع به خيمه‏گاه آمد،در حالى كه‏به سيد الشهدا مى‏گفت:«يا ابة،العطش قد قتلنى و ثقل الحديد اجهدنى‏». (27) امام‏«ع‏»،براى‏كودك تشنه كام و شير خوار خود نيز بنا به نقلى از سپاه دشمن آب طلبيد،كه بياييد سيرابش‏كنيد.

اگر به زعم شما من گناهكار شمايم نكرده هيچ گناهى،على اصغرم است اين

كه تير حرمله،گلوى تشنه آن ششماهه را از هم دريد. (28)

مگر به كرب و بلا آب قيمت جان بود كه از عطش به فلك ناله يتيمان بود

خود سيد الشهدا نيز روز عاشورا،براى رفع تشنگى پس از نبرد،خواست به فرات‏برود و آب بنوشد كه شمر مانع شد و گفت:اى حسين،از اين آب نخواهى نوشيد تا ازتشنگى بميرى‏«و الله لا تذوقه او تموت عطشا». (29) تشنگى امام حسين‏«ع‏»و شهداى كربلا،چنان داغى بر دل عاشقانش نهاده كه با هر نوشيدن آب گوارا،او را ياد مى‏كنند،در راه امام‏حسين،به آبرسانى و سقايى و نذر شربت و ساختن آب انبار مى‏پردازند و با هر عطشى‏كربلا و عاشورا در ذهنشان تداعى مى‏كند،گويا بين آب و عطش و كربلا پيوند خورده‏است.

بر لب دريا،لب دريا دلان خشكيده است از عطش دلها كباب است و زبان خشكيده است كربلا بستان عشق است و شهامت،اى دريغ كز سموم تشنگى،اين بوستان خشكيده است سوز بى آبى اثر كرده است بر اهل حرم هر طرف بينى لب پير و جوان خشكيده است (30)
عطشان

از القاب سيد الشهدا،كه تشنه در كربلا به شهادت رسيد.اين تعبير در روايات،تواريخ‏و زيارتنامه‏ها درباره آن امام آمده است.از جمله در حديث امام باقر«ع‏»است:«ان‏الحسين...قتل مظلوما مكروبا عطشانا». (31) امام سجاد«ع‏»نيز كه براى يارى بنى اسد در دفن‏پيكر امام حسين و شهدا آمد،پس از دفن امام تشنه كام،بر روى قبر او نوشت:«هذا قبرالحسين بن على بن ابى طالب الذى قتلوه عطشانا غريبا.» (32) همين تشنگى و شهادت جانسوزاو و ياران و فرزندانش،قوى‏ترين عامل تحريك عواطف و همدل ساختن انسانهاى باوجدان با عاشورائيان بوده است.
عطيه

نام عطيه،همواره در كنار نام جابر بن عبد الله انصارى مطرح مى‏شود كه با هم پس ازشهادت امام حسين‏«ع‏»در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابيناشده بود،عطيه او را در اين زيارت همراهى مى‏كرد.بنا به برخى نقلها،هنگام بازگشت‏اهل بيت از سفر شام،در كربلا با جابر و عطيه برخورد كردند.عطية بن سعد بن جناده‏عوفى،از رجال علم و حديث‏شيعه بود.وى در زمان خلافت امير المؤمنين‏«ع‏»در كوفه به‏دنيا آمد.نام عطيه،به پيشنهاد آن حضرت بر وى نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود كه‏حتى در كتب رجالى اهل سنت هم توثيق شده است.وى به جرم تشيع و هوادارى‏على‏«ع‏»از سوى حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستورحجاج،او را گرفتند و چون حاضر نشد على عليه السلام را لعن كند،چهار صد تازيانه بربدنش زدند و موى سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتى‏به كوفه بازگشت.در كوفه بود تا در سال 111 هجرى در گذشت. (33)
عقاب

پرنده معروف قوى پنجه و تيز پرواز و شكارى كه از نيروى بسيار برخوردار است.

مجازا به اسبهاى تيز تك و چابك هم گفته شده كه در مسابقات و شكار،سريعا به هدف‏مى‏رسد. (34) در ادبيات مرثيه،اسبى كه على اكبر«ع‏»بر آن مى‏نشست،«عقاب‏»خوانده شده‏است و گويند كه پيش از او،از آن حسين بن على‏«ع‏»بود،چون ذو الجناح زير پاى آن‏حضرت قرار گرفت،عقاب را به على اكبر داد و در عاشورا على اكبر را بر آن نشاند:

«فوضع على مفرقه مغفرا فولاديا و قلده سيفا مصريا و اركبه العقاب براقا ثانويا» (35) به نقلى‏در شب عاشورا نيز على اكبر سوار بر آن شد و از فرات،آب به خيمه‏ها آورد. (36) نوشته‏اند:

عقاب،اسبى بود كه سيف بن ذى يزن براى رسول خدا هديه فرستاد و آن هنگام، حضرت‏رسول‏«ص‏»پنجساله بود.عمر طولانى كرد و اين از خصايص پيامبر بود كه بر پشت هراسب پيرى مى‏نشست،جوان مى‏شد.على‏«ع‏»و امام مجتبى و سيد الشهدا هم بر آن اسب‏سوار شده بودند و ظهر عاشورا نيز شبه پيغمبر،على اكبر بر آن نشست و به ميدان رفت.

پس از مجروح شدن على اكبر،اسب مى‏خواست او را به خيمه‏ها بياورد،ولى بسبب لشكربسيار در ميدان،پيكر مجروح على اكبر را به سمت‏سپاه كوفه برد،(فاحتمله الى العسكر) واين بود كه على اكبر را قطعه قطعه كردند. (37)

چه اسبى به پرواز شاهين مرو به رفتار كبك و به رقص تذرو ركش گرم و مو نرم،ستخوان درشت همايون برو يال و فرخنده پشت
عقبه

به معناى كوه دراز.نام يكى از منازل راه كوفه،كه امام حسين‏«ع‏»در آنجا فرود آمد.درهمانجا با پير مردى به نام عمر بن لوذان برخورد و اوضاع كوفه را پرسيد.وى مى‏كوشيدامام را از رفتن به طرف نيزه‏ها و شمشيرها باز دارد.امام راه خويش را به سوى كربلا ادامه‏داد. (38)
عقر

روستايى مستحكم و داراى برج و بار و در نزديكيهاى كربلا بود.امام حسين‏«ع‏»چون‏در راه سفر به كوفه به آن روستا رسيد،از نامش پرسيد،گفتند:عقر.پرسيد:اين منطقه چه‏نام دارد؟ گفتند:كربلا.چون خواست از منطقه خارج شود،جلويش را گرفتند و درهمانجا ماند،تا حادثه عاشورا پيش آمد. (39) در همان روستا بود كه زهير بن قين به آن‏حضرت پيشنهاد كرد به آن ده رفته،آنجا را سنگر دفاعى خود قرار دهند،اما امام موافقت نكرد.
علامت

از ابزار و وسايل عزادارى امام حسين‏«ع‏»كه در هيئتها و دسته‏هاى مذهبى به كار گرفته‏مى‏شود.علامت به معناى نشانه است.اين علامتها هم نشانه‏هاى گروههاى عزادارمحسوب مى‏شده است و كسانى هم كه آن را حمل مى‏كردند،«علامت كش‏»بودند، يعنى‏علم بردار.به نوشته دهخدا:«صليب مانندى كه بر چوب يا آهن افقى آن از سوى پايين‏شالهاى ترمه آويزند و از سوى زبر لاله و تنديسهايى از مرغ و جز آن نصب كنند و درميان زبانه‏اى از فلز طويل دارد و بر نوك آن فلز پر يا گلوله‏اى از شيشه الوارن نصب كنندو اين زبانه‏هاى فلزى كه به‏«تيغ‏»مشهور است،سه يا پنج باشد و در مراسم عزادارى‏محرم پيشاپيش دسته‏ها به حركت آرند». (40) «شيئى است فلزى و كار صنعتگران اصفهان‏كه قدمت آن به عهد سلاطين صفوى مى‏رسد،داراى تعدادى زبانه،گنبد،گلدان وطاووس بوده و آن را با شالهاى سبز و سياه و قهوه‏اى و پر طاووس و سكه‏هاى نقره وشمشير و قمه و خنجر زينب مى‏كنند و در آخر دسته‏ها به حركت در مى‏آورند...عده‏اى‏از جوانان هم نذر مى‏كنند كه همه ساله بايد در بردن علمات،سهم داشته باشند». (41) به‏آن علمات هم مى‏گويند.شباهت آن به صليب،مى‏رساند كه پس از ارتباط ايران بااروپاييها در عصر قاجار،از آيينهاى مذهبى مسيحيت اقتباس شده است.به هرحال،نمودها و مظاهرى است كه گاهى عزاداران را از محتوا و اصل عزادارى و اقامه‏شعائر دينى باز مى‏دارد.
علقم

علقم يا علقمه،نام نهرى است از فرات،كه عباس بن على‏«ع‏»در روز عاشورا،كنار آن‏به شهادت رسيد.نيز به معناى تلخى است،و هر درخت تلخ و آب بسيار سخت را هم‏علقم گويند،حنظل. در ادبيات عاشورا،بيشتر در پيوند با عطش و عباس و دستهاى قطع‏شده ابا الفضل‏«ع‏»مطرح مى‏شود.

از چشم سپيده خواب را مى‏بردند از چشمه گل،گلاب را مى‏بردند بر شانه خود فرشتگان آهسته از علقمه،روح آب را مى‏بردند (42)
علم،علمات

پرچم،رايت،بيرق،نشان لشكر،آنچه به سر نيزه بندند،درفش.در اصطلاح عزادارى‏حسينى، نام علم و علامت‏خاصى است كه هر هيئت و دسته،ويژه خود دارد و آن را ازدسته‏هاى ديگر متمايز مى‏سازد.«نخل،چوب بسيار بلند همچون درخت تبريزى متوسطكه در تعزيه خوانى پيشاپيش دسته‏ها برند و بر سر آن،گاه شكل پنجه‏اى از فلز باشد و گاه‏پارچه سياه بر آن بپوشانند.» (43)

گر چه سردار علم در خون نشست دستهايت روى رايت مانده است. (44)

در ميدان كربلا نيز،علمدار لشكر امام حسين‏«ع‏»،حضرت ابا الفضل بود.از شعار عربهاى‏عراقى عزادار نيز اين است:«رفع الله راية العباس‏»،پرچم عباس،افراشته باد.
علمدار

از لقبهاى قمر بنى هاشم است كه در كربلا،پرچم لشكر امام بر دوش او بود.نقش‏علمدار در ميدان نبرد،مهم بود و عامل حفظ انسجام نيروهاى سپاه محسوب مى‏شد.روزعاشورا،امام حسين‏«ع‏»ياران اندك خود را به سه جناح چپ و راست و قلب تقسيم كرد وبراى هر يك فرماندهى برگزيد و پرچم را به دست برادرش عباس داد. (45) روز عاشورا نيز چون عباس‏«ع‏»خدمت امام آمد و از او اذن ميدان طلبيد،امام گريست‏و ابتدا اجازه نداد و فرمود:تو علمدار منى،اگر تو بروى و كشته شوى،سپاه من از هم‏مى‏پاشد:«يا اخى انت صاحب لوائى و اذا مضيت تفرق عسكرى‏». (46)
علم كش

كسى كه در دسته‏هاى عزادارى،نشان مخصوص هر هيئت را حمل مى‏كند،علامت كش.
على اصغر«ع‏»

يكى از فرزندان امام حسين‏«ع‏»كه شير خوار بود و از تشنگى،روز عاشورا بى تاب‏شده بود.امام، خطاب به دشمن فرمود:از ياران و فرزندانم،كسى جز اين كودك نمانده‏است.نمى‏بينيد كه چگونه از تشنگى بى تاب است؟در«نفس المهموم‏»آمده است كه‏فرمود:«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏»در حال گفتگو بود كه تيرى از كمان حرمله‏آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر را دريد.امام حسين‏«ع‏»خون گلوى او را گرفت وبه آسمان پاشيد. (47) در كتابهاى مقتل،هم از«على اصغر»ياد شده،هم از طفل رضيع(كودك‏شيرخوار)و در اينكه دو كودك بوده يا هر دو يكى است،اختلاف است.

در زيارت ناحيه مقدسه،درباره اين كودك شهيد،آمده است:«السلام على عبد الله بن‏الحسين، الطفل الرضيع،المرمى الصريع،المشحط دما،المصعد دمه فى السماء،المذبوح‏بالسهم فى حجر ابيه،لعن الله راميه حرملة بن كاهل الاسدى‏». (48) و در يكى از زيارتنامه‏هاى‏عاشورا آمده است:«و على ولدك على الاصغر الذى فجعت به‏»از اين كودك،با عنوانهاى‏شيرخواره،ششماهه، باب الحوايج،طفل رضيع و...ياد مى‏شود و قنداقه و گهواره ازمفاهيمى است كه در ارتباط با او آورده مى‏شود.

طفل ششماهه تبسم نكند،پس چه كند آنكه بر مرگ زند خنده،على اصغر توست

«على اصغر،يعنى درخشانترين چهره كربلا،بزرگترين سند مظلوميت و معتبرترين‏زاويه شهادت...چشم تاريخ،هيچ وزنه‏اى را در تاريخ شهادت،به چنين سنگينى نديده‏است.» (49) على اصغر را«باب الحوائج‏»مى‏دانند،گر چه طفل رضيع و كودك كوچك است،اما مقامش نزد خدا والاست.

در گلخانه شهادت را مى‏گشايد كليد كوچك ما

پى‏نوشتها

1-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 247،بحار الانوار،ج 45،ص 38.

2 -انصار الحسين،ص 102.

3-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 105.

4-مقتل الحسين،مقرم،ص 220.

5-تاريخ الشيعه،مظفرى،ص 67.

6-حياة الامام الحسين بن على.ج 3،ص 11.

7-بحار الانوار،ج 45،ص 80.

8-نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 71.

9-درباره تاريخ معاصر عراق ر.ك:«لمحات اجتماعيه من تاريخ العراق الحديث‏»،على الوردى(6 جلد).

10-در تاج العروس درباره عريف آمده است:هو القائم بامر القبيلة و الجماعة من الناس يلى امورهم و يتعرف الاميرمنهم احوالهم.

11-تشيع در مسير تاريخ،سيد حسن جعفرى،ص 99.

12-همان،ص 165.

13-مع الحسين فى نهضته،اسد حيدر،ص 97.

14-لغت‏نامه،دهخدا.

15-تاريخچه عزادارى حسينى،ترجمه‏«تاريخ النياحة على الامام الشهيد»از سيد صالح الشهرستانى.

16-كامل الزيارات،ص 175.كتاب‏«زفرات الثقلين فى ماتم الحسين‏»،محمد باقر محمودى، چند جلد،به مساله گريه‏كردن اولياء خدا بر آن حضرت پرداخته و نيز مجموعه‏اى از مرثيه‏ها در سوگ سيد الشهدا«ع‏»را آورده است.

17-موسيقى مذهبى ايران،حسن مشحون،ص 4.

18-صحيفه نور،ج 8،ص 69 و 70.

19-نهضتهاى اسلامى صد ساله اخير،شهيد مرتضى مطهرى،ص 89.

20-بحار الانوار،ج 44،ص 287.

21-صحيفه نور،ج 15،ص 204.

22-كامل الزيارات،ص 38.

32-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 73.

24-از مؤلف.

25-محتشم كاشانى.

26-بحار الانوار،ج 45،ص 41،عوالم(امام حسين)،ص 284.

27-مقتل الحسين،مقرم،ص 246.

28-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 275.

29-بحار الانوار،ج 45،ص 51.

30-از:قادر طهماسبى(فريد).

31-كامل الزيارات،ص 168.

32-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 325.

33-معارف و معاريف،ج 4،ص 1567.

34-اساس البلاغه،زمخشرى،لغت نامه دهخدا.

35-رياض القدس،صدر الدين واعظ قزوينى،ج 2،ص 21.

36-همان،ج 1،،ص 264.

37-همان،ج 2،ص 38.

38-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 90.

39-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 38،(به نقل از معجم البلدان).

40-لغت نامه،دهخدا.

41-تاريخ تكايا و عزادارى قم،ص 214.

42-محمد حسين كاظم زاده.

43-لغت نامه،دهخدا.

44-عزيز الله زيادى.

45-بحار الانوار،ج 45،ص 5 و 39.

46-معالى السبطين،ج 1،ص 441.

47-معالى السبطين،ج 1،ص 423.

48-بحار الانوار،ج 45،ص 66.

49-اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،شهيد پاك نژاد،ج 2،ص 42.

 


 

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام