فهرست مطلب

 

 

شاخسى،واخسى

شكل صحيح و اصلى اين دو كلمه،«شاه حسين،وا حسين‏»است و تعبيرى است كه‏دسته‏هاى عزادار و تيغ زدن و قمه زدن،هنگام تيغ زدن در روز عاشورا،بصورت جمعى وبا صداى خاصى آن را تكرار مى‏كردند و نام سيد الشهدا«ع‏»را بر زبان مى‏آوردند.
شام

شام به سرزمين منطقه سوريه،فلسطين،لبنان،اردن و اطراف آنها گفته مى‏شده است.

شامات هم مى‏گويند.اين سرزمين در صدر اسلام فتح شد و معاويه در دوره عثمان والى‏آنجا بود و امويان از آن پس بر آن منطقه استيلا يافتند و از حكومت مشروع على‏«ع‏»سربرتافتند. دمشق،پايتخت امويان بود.يزيد هم آنجا حكومت مى‏كرد. (1) از سرزمين شام در روايات، نكوهش شده و ائمه از آن به بدى ياد كرده‏اند.اهل شام‏بويژه در عهد معاويه،با على دشمنى بسيار مى‏كردند و از جمله علل آن تبليغات گسترده‏معاويه و امويان بر ضد على‏«ع‏»و بنى هاشم بود و چون در آن منطقه نفوذ و استيلا داشتند،افكار را بر ضد اهل بيت،منحرف مى‏ساختند و بذر دشمنى آنان را در دلها مى‏پراكندند.دردوره‏هاى بعد هم ميان شاميان و عراقيان خصومت و ناسازگارى ادامه يافت و شهرها ومردم عراق،اغلب زير بار حكومت دمشق نمى‏رفتند.سرهاى مسلم بن عقيل و هانى راپس از شهادتشان به شام كه مقر حكومت‏يزيد بود فرستادند.

اهل بيت‏سيد الشهدا«ع‏»پس از واقعه كربلا كه به اسارت دشمن در آمدند،ابتدا به كوفه‏و از آنجا به شام برده شدند و چند روزى در دمشق اقامت كردند.ديدارشان با يزيد دردار الخلافه در همين شهر بود كه حضرت زينب و امام سجاد«ع‏»در بارگاه يزيد خطبه‏خواندند و يزيد را رسوا ساختند. (2) قبر حضرت زينب و رقيه كه هر دو بصورت حرم وزيارتگاه شيعه است،در شام است.قبر رقيه نزديك مسجد جامع دمشق و حرم حضرت‏زينب در زينبيه،بيرون از دمشق است. (3) سفر به شام براى اهل بيت‏حسين‏«ع‏»بسيار تلخ ومصيبتهاى دوران اسارت در اين ديار،برايشان از سختترين مصيبتها بوده است.وقتى ازامام سجاد پرسيدند:در سفر كربلا، سختترين مصيبتهاى شما كجا بود،سه بار فرمود:

«الشام،الشام،الشام‏». (4)
شام غريبان

در لغت،به معناى شب مردم غريب و از يار و ديار دور افتاده است،شام مسافران كه‏وحشتناك مى‏باشد.شام غريبان گرفتن:زارى كردن به درد،چنانكه بر وفات كسى گريستن‏و غم نمودن. شب اول وفات كسى براى خانواده آن كس،شب يازدهم محرم و عزادارى‏بعد از آن شب. (5) در اصطلاح،به مراسم سوگوارى شبانه در شب يازدهم محرم گفته‏مى‏شود كه مردم به صورت دو گروه مجزا،پس از غروب آفتاب عاشورا در مسجدها وتكيه‏ها،با خواندن نوحه‏هاى غمگين،ياد اسراى اهل بيت را گرامى مى‏دارند.اين برنامه،اغلب با در دست داشتن شمعهايى و در شب تاريك يازدهم محرم انجام مى‏گيرد و بيشتراز كودكان و نونهالان در اين سوگوارى تمثيلى استفاده مى‏شود.ياد كردى است از آوارگى‏اهل بيت امام حسين‏«ع‏»و كودكان باز مانده از شهداى كربلا كه در غروب عاشورا،بى‏پناه ودرمانده،در ظلمت اندوهبار شب،در دشت و بيابان كربلا به سر آوردند.در اين شب،«مراسمى ساده و غم‏انگيز بر پا مى‏شود و عزاداران با لباسهاى سياه و شمعى افروخته دردست گرفته،كاه بر سر مى‏پاشند و نوحه‏هاى غم‏انگيز مى‏خوانند و دسته دسته در معابرحركت مى‏كنند و هر چند قدم،مدتى مى‏نشينند و مى‏گريند،آرام و غمناك.در اين مراسم‏بكلى سينه زنى نمى‏شود و علم و بيرق نيز حركت داده نمى‏شود». (6)
شاه دين حسين بن على‏«ع‏»
شاه زنان شهر بانو
شبث بن ربعى

فرمانده نيروهاى پياده عمر سعد در كربلا.وى از طايفه بنى تميم و از جمله كسانى بودكه به حسين بن على‏«ع‏»نامه براى آمدن به كوفه نوشته بود.گر چه وى از چهره‏هاى‏معروف كوفه و در ابتدا از ياران على‏«ع‏»بود و حضرت او را همراه‏«عدى بن حاتم‏»نزدمعاويه فرستاد و در جنگ صفين هم در ركاب امير المؤمنين بود،ليكن در مسير حركت به‏سوى نهروان،همراه چند نفر ديگر سر از اطاعت آن حضرت باز تافتند و به خوارج‏پيوستند.على‏«ع‏»از آينده او خبر داده بود و به او و عمرو بن حريث فرمود:به خدا قسم‏شما دو نفر با فرزندم حسين‏«ع‏»خواهيد جنگيد. (7) روز عاشورا نيز امام حسين‏«ع‏»در اولين‏سخنرانى مفصل خويش خطاب به كوفيان از او هم نام برد و در اتمام حجتى كه با آنان‏داشت و سخنان او را قطع مى‏كردند و گوش نمى‏دادند،از جمله فرمود:

«...يا شبث بن ربعى و يا...الم تكتبوا الى ان قد اينعت الثمار و اخضر الجناب و انما تقدم‏على جند لك مجندة؟...» (8) اى شبث بن ربعى و...مگر شما به من ننوشتيد كه ميوه‏ها رسيده‏و اطراف سر سبز است،اگر بيايى لشكريانى مجهز براى تو آماده است؟

شبث بن ربعى از چهره‏هاى متلون تاريخ بود.هم در قتل حسين بن على‏«ع‏»شركت‏داشت و پس از عاشورا مسجدى در كوفه تجديد بنا كرد،به شكرانه و خوشحالى از كشته‏شدن حسين‏«ع‏»،سپس همراه مختار،به خونخواهى حسين بن على‏«ع‏»پرداخت و رئيس‏پليس مختار شد،سپس در كشتن مختار هم حضور داشت.پيشتر با سجاح(مدعى‏دروغين نبوت) همكارى داشت،مسلمان شد،بر ضد عثمان شوريد،توبه كرد و از خوارج‏شد.به جاى بيعت با على‏«ع‏»با يك سوسمار بيعت كرد و مى‏گفت با هم برابرند! (9) اين مردبد دل و خبيث،سرانجام در سن هشتاد سالگى در كوفه درگذشت.
شب شعر عاشورا

نام مجموعه‏اى چند جلدى،حاوى اشعارى است كه در يادواره‏«شب شعر عاشورا»

در چندين سال متوالى در«حسينيه 15 خرداد»شيراز ارائه شده است.محور شعرهاسيد الشهدا و نهضت‏حسينى و ياران و فرزندان شهيد آن حضرت است و از سروده‏هاى‏شاعران معاصر كه در آن جلسات شعر خوانده يا براى آن شعر فرستاده‏اند گرد آمده است.

شب شعر عاشورا از مهرماه سال 1365(محرم 1407)آغاز شده است و همه ساله‏در ماه محرم برگزار مى‏گردد.نهمين شب شعر عاشورا،در تيرماه 1374(صفر 1416)

برگزار شد و سروده‏هاى شاعران بر محور حضرت قاسم و عمرو بن جناده(دو شهيد13 ساله كربلا)ارائه گرديد.
شب عاشورا

امشب شهادتنامه عشاق امضا مى‏شود فردا ز خون عاشقان اين دشت،دريا مى‏شود (10)

شب دهم محرم سال 61 هجرى،امام حسين‏«ع‏»و يارانش با نيايش و نماز،به‏آماده‏سازى خود و سلاحها و تحكيم ميثاقهاى استوار يارى و فداكارى پرداختند،چرا كه‏فرداى آن روز،حماسه عظيم عاشورا و شهادت حياتبخش آنان رقم مى‏خورد.شب‏عاشورا را امام حسين‏«ع‏»از سپاه كوفه مهلت‏خواست تا به عبادت و تلاوت بپردازد.

همان شب،براى يارانش سخنرانى كرد و آنان مراتب اخلاص و وفاى خويش را درسخنرانيهاى پرشور خود ابراز كردند.در همين شب بود كه ياران شهادت طلب،ازخوشحالى سعادت شهادت كه فردا نصيبشان مى‏شد با هم مزاح مى‏كردند،مثل حبيب وبرير،و صداى ياران امام به نجوا و زمزمه نيايش،همچون كندوى زنبوران به گوش‏مى‏رسيد. (11) شب عاشورا لحظه‏اى چشمان امام را خواب گرفت.رسول خدا را در خواب‏ديد كه به او خبر شهادتش را مى‏داد.اين خواب،اهل بيت را آشفته و گريان ساخت.درچنين شبى،امام در خيمه خويش به آماده سازى سلاح خود مشغول بود و شعر«يا دهراف لك من خليل...»را مى‏خواند،امام سجاد كه در خيمه بود با شنيدن آن چشمش‏اشگبار شد و زينب گريست و امام حسين‏«ع‏»خواهر را دلدارى داد و به صبر سفارش‏كرد.آن شب،شب قدر بزرگمردانى بود كه با انتخاب شهادت،عزت ابدى و نام جاودان رابراى خود رقم زدند.
شبه پيغمبر

لقب على اكبر«ع‏»فرزند شهيد امام حسين عليه السلام است كه در ركاب پدر،روزعاشورا به خون غلطيد.وى از نظر چهره،شبيه پيامبر خدا بود.سيد الشهدا«ع‏»نيز هنگام‏عزيمت جوانش به ميدان،فرمود:«اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه‏الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك و كنا اذا اشتقنا الى وجه رسولك نظرنا الى وجهه...» (12) خدايا شاهد باش و گواهى بر اين قوم بده،جوانى به سوى آنان به ميدان رفت كه درخلقت و اخلاق و گفتار، شبيه‏ترين مردم به رسول تو بود و هر گاه مشتاق سيماى پيامبرت‏بوديم به چهره او نگاه مى‏كرديم.على اكبر،آيينه احمد نما بود،احمد ثانى،دوباره پيامبر!

يا رب اين صوت محمد يا صداى اكبر است روى ماه احمد است اين يا لقاى اكبر است (13)
شبيب بن عبد الله،مولى حرث

از شهداى كربلاست.وى از شجاعان كوفه بود كه در كربلا همراه سيف و مالك(پسران سريع) به حسين‏«ع‏»پيوست و جزء شهداى حمله اول در روز عاشورا بود كه پيش‏از ظهر شهيد شد. شبيب از صحابه پيامبر خدا بود و همراه على‏«ع‏»نيز در جنگهاى‏سه‏گانه‏اش شركت داشت. (14)
شبيه خوانى تعزيه
شبيه گردان معين البكاء
شجاعت

دلاورى و بى‏باكى براى مقابله با دشمن و نهراسيدن از خطرها و اقدامهاى دشوار يكى‏از بهترين ملكات اخلاقى است كه در حسين بن على‏«ع‏»و ياران شهيدش و اسيران آزادى‏بخش جلوه‏گر بود.ريشه روح حماسى در ميدانهاى نبرد،خصلتهاى فرد و زمينه‏هاى‏تربيتى اوست. وراثت‏خانوادگى نيز در شجاع بودن افراد مؤثر است.

قيام كربلا از نخستين مراحلش تا پايان آن،صحنه‏هاى بروز شجاعت بود.قاطعيتى كه‏امام حسين‏«ع‏»در ابراز مخالفت با يزيد و امتناع از بيعت داشت،تصميم به حركت به‏سوى كوفه و مبارزه با يزيديان،متزلزل نشدن روحيه از شنيدن اخبار و اوضاع داخل كوفه،اعلام آمادگى براى نثار خون در راه احياى دين،نهراسيدن از انبوه سپاهى كه آن حضرت‏را در كربلا محاصره كردند،قيام افتخار آفرين مسلم بن عقيل در كوفه،رسوا ساختن امويان‏توسط قيس بن مسهر در حضور والى كوفه و عامه مردم،رزم‏آوريهاى سلحشورانه وبى‏نظير امام حسين‏«ع‏»و سربازان و خاندانش،جنگ نمايان عباس و على اكبر و قاسم ويكايك اولاد على و فرزندان عقيل،خطبه‏هاى زينب و سجاد«ع‏»در كوفه و شام و...

صدها صحنه حماسى،همه جلوه‏هايى از شجاعت است كه از الفباى‏«فرهنگ‏عاشورا»است. خاندان پيامبر در شجاعت و قوت قلب و دليرى نمونه بودند و آنچه دردلشان نبود،هراس از دشمن بود.ميدانهاى جنگ در زمان رسول خدا و پس از او درجنگهاى جمل،صفين و نهروان، نشان دهنده شجاعت آل على است.

امام سجاد«ع‏»در خطبه خويش در كاخ يزيد،شجاعت را از جمله خصلتهاى‏برجسته‏اى بر شمرد كه خداوند به آن دودمان بخشيده است:«اعطينا العلم و الحلم والسماحة و الفصاحة و الشجاعة...». (15) اين شجاعت،هم در گفتار و زبان آورى بود،هم درمواجهه با خصم و نبرد با دشمن و يك تنه به درياى سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب وشدايد و خود را نباختن و خوارى نپذيرفتن.شجاعت‏حسين و يارانش را دوست ودشمن ستوده‏اند.دستور عمر سعد براى حمله عمومى و سنگباران كردن مبارزان جبهه‏امام،نشان دلاورى آنان و بزدلى سپاه كوفه بود.حميد بن مسلم كه راوى صحنه‏هاى‏كربلاست مى‏گويد:به خدا سوگند هيچ محاصره شده‏اى در انبوه مردم را كه فرزندان وخاندان و يارانش كشته شده باشد،همچون حسين بن على نديده‏ام كه قويدل و استوار وشجاع باشد.مردان دشمن او را محاصره مى‏كردند،او با شمشير بر آنان حمله مى‏آورد وهمه از چپ و راست مى‏گريختند.شمر چون چنين ديد،به نيروهاى سواره دستور داد تابه پشتيبانى نيروهاى پياده شتابند و امام را از هر طرف تيرباران كنند:«فو الله ما رايت‏مكثورا قط قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه اربط جاشا و لا امضى جنانا منه عليه‏السلام...» (16) گر چه در برخى منابع تاريخى و مقتلها آمار كشته‏هاى دشمن كه در حملات‏ياران جبهه حسين كشته شدند،مبالغه آميز و باور نكردنى نقل شده است و همه آنها رانمى‏توان پذيرفت،ولى آنچه بى‏شك ثابت است و غير قابل انكار،شجاعت‏شگفت آن‏فدائيان راه خداست.پيروان نهضت و خط عاشورا نيز درس شجاعت را از كربلاآموخته‏اند و از دشمن،هر چه قوى و مجهز و مسلح باشد،بيمى به دل راه نمى‏دهند.

شهامت نيروهاى بسيجى در سالهاى دفاع مقدس در جبهه‏هاى ايران،الهام گرفته ازعاشوراست.

حسين اى درس آموز شجاعت بسيجى از تو آموزد شهامت به روى سينه و پشت بسيجى نوشته:يا زيارت،يا شهادت (17)
شراف

به معناى بلندى است.نام منزلى از منزلگاههاى ميان مكه تا كوفه كه امام حسين‏«ع‏»

آنجا هم فرود آمد.منطقه‏اى پر آب و درخت كه تا واقصه(يكى ديگر از منزلگاهها)5/7كيلومتر فاصله دارد.حر در اينجا راه را بر حسين‏«ع‏»بست.امام و همراهان شب را آنجاماندند. سحرگاهان حضرت به جوانان كاروان دستور داد تا مى‏توانند آب بسيارى ذخيره‏بردارند.همه مشكها و ظرفها را پر از آب كردند.پس از حركت از آنجا بود كه با سپاه حربرخورد كردند كه همه تشنه بودند.حضرت فرمود تا سپاه حر،حتى اسبهاى آنان را باآبهاى ذخيره سيراب كنند. (18) شراف،نام مردى بوده كه در اين محل چشمه و چاههاى‏پرآبى احداث كرده بود. (19)
شريح قاضى
قاضى معروف كوفه كه وابسته به امويان بود.شريح بن حارث،در اصل يمنى بود و درزمان عمر به قضاوت كوفه منصوب شد و مدت 60 سال اين شغل را داشت،جز در ايام‏عبد الله زبير كه سه سال اين كار را ترك كرد و در ايام حجاج،دست از اين كار كشيد وخانه نشين شد تا زمان مرگش در سال 97 يا 98 هجرى،كه عمرش بيش از صد سال بود.

در زمان على‏«ع‏»هم مدتى بر منصب قضاوت بود.وقتى امام،وى را به اين منصب‏گماشت،بر او شرط كرد كه هيچ حكمى را اجرا نكند مگر آنكه آن را بر آن حضرت عرضه‏كند. (20) على‏«ع‏»يك بار بر او خشم گرفت و از كوفه بيرونش كرد.وى طبع شعر هم داشت وشوخ طبع بود. (21) وقتى ابن زياد در كوفه،هانى بن عروه را دستگير و در قصر با او بدرفتارى كرد،هواداران هانى در بيرون،به فكر اين كه او را كشتند،سر و صدا راه انداختند.شريح قاضى‏به امر ابن زياد بيرون قصر آمد و شهادت داد كه هانى زنده است،تا جمعيت هوادار اومتفرق شوند. (22) معروف است كه وى به دستور عبيد الله زياد،فتوا داد كه چون حسين بن‏على‏«ع‏»بر خليفه وقت‏خروج كرده است،دفع او بر مسلمانان واجب است.چهره شريح‏قاضى،به عنوان عالم وابسته به دربار ستم و در خدمت زور و تزوير شناخته مى‏شود وهميشه براى كوبيدن حق،از چهره افراد مذهبى و موجه كه مردم حرفشان را مى‏پذيرنداستفاده مى‏كنند.شريح نيز در منصب قضاوت بود و چنين سوء استفاده‏اى از موقعيت او به‏نفع حكومت جور انجام گرفت.
شريعه

در لغت،به معناى راهى است كه به آب رود،يا دريا منتهى مى‏شود،آبشخور،جاى‏برداشتن آب از رودخانه،نهر كوچكتر كه آب رود،از آن طريق بر دشت،مسلط مى‏شود.

لغات ديگر اين اصطلاح عبارت است از:مشرع،مشرعه،شرعه،مشرب،منهل،ورد،مورد،آبخور، آبشخور،شريعه فرات (23) .در روز عاشورا،عباس بن على‏«ع‏»براى آب آوردن‏از فرات به شريعه رفت.در حاشيه رودخانه فرات،منطقه نخلستانى بود.در همان شريعه‏بود كه در پشت نخل كمين كرده دست راست او را از كار انداختند و در همان مسير به‏شهادت رسيد و همانجا نيز دفن شد.
شش ماهه على اصغر
شط فرات
شعار امام حسين‏«ع‏»

مسلمانان،در جنگهاى صدر اسلام،شعارهاى بخصوصى داشتند.پيامبر و ائمه‏«ع‏»نيزشعار خاص داشتند.گاهى اين شعار در نگين انگشتر حك مى‏شد.امام صادق‏«ع‏»فرمود.

شعار ما«يا محمد يا محمد»است،شعار حسين،«يا محمد»بود. (24)
شعار توابين يالثارات الحسين
شعارهاى عاشورا

برخى از كلمات سيد الشهدا«ع‏»چه در فاصله مدينه تا كربلا و چه در روز عاشورا،داراى پيامهاى مؤثر و ديدگاههاى الهام‏بخش براى جهاد و كرامت است.اين سخنان يا درضمن خطبه‏ها آمده است،يا رجزها و اشعار آن حضرت،و حالت‏شعارى به خود گرفته‏است.مى‏توان هدف حسينى و انديشه‏ها و روحيه‏هاى عاشورايى را از آنها دريافت و آن‏فرازهاى فروزان را شعارهاى نهضت عاشورا دانست.برخى از اين شعارها چنين است:

1-«على الاسلام السلام،اذ بليت الامة براع مثل يزيد» (25) (اين را در پاسخ مروان درمدينه فرمود،كه از آن حضرت مى‏خواست تا با يزيد بيعت كند).

2-«و الله لو لم يكن ملجا و لا ماوى لما بايعت‏يزيد بن معاوية‏» (26) (در پاسخ برادرش‏محمد حنفيه فرمود).

3-«انى لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما» (27) (خطاب به يارانش در كربلا) .

4-«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوابالبلاء قل الديانون‏» (28) (در مسير رفتن به كربلا در منزلگاه ذى حسم).

5-«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه؟فليرغب المؤمن في لقاء ربه‏محقا.. .» (29) (در كربلا خطاب به اصحاب خويش فرمود).

6-«خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة‏» (30) (از سخنرانى امام‏حسين‏«ع‏»در مكه پيش از خروج به سوى كوفه،در ميان جمعى از خانواده،ياران‏و شيعيان خويش).

7-«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله،ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله يعمل‏فى عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان يدخله‏مدخله‏» (31) (در منزلگاه بيضه،در مسير كوفه،خطاب به سپاه حر).

8-«ما الامام،الا العامل بالكتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه على ذات‏الله‏» (32) (امام اين صفات امام راستين را در پاسخ به دعوتنامه‏هاى كوفيان نوشت وتوسط مسلم بن عقيل به كوفه فرستاد).

9-«سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما» (33) (شعر ازديگرى است، اما امام حسين‏«ع‏»آن را در پاسخ به تهديدهاى حر،در مسير كوفه خواند).

10-«رضى الله رضانا اهل البيت،نصبر على بلائه و يوفينا اجر الصابرين‏» (34) (در خطبه‏اى‏كه هنگام خروج از مكه ايراد نمود،خطاب به اصحاب و ياران فرمود).

(در آستانه‏خروج (35) از مكه به سوى كوفه فرمود و راه خونين و آميخته به شهادت را ترسيم فرمود).

12-«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى‏» (36) (در وصيت نامه سيد الشهدا«ع‏»به‏برادرش محمد حنفيه آمده است كه قبل از خروج به سوى مدينه نوشت).

13-«لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد[لا افر فرار العبيد]» (37) (درسخنرانى صبح عاشورا،خطاب به نيروهاى دشمن فرمود،كه خواستار تسليم شدن آن حضرت بودند).

14-«هيهات منا الذلة،يابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون...» (38) (در خطاب به سپاه‏دشمن فرمود،پس از آنكه خود را سر دوراهى ذلت و شهادت محير ديد).

15-«فهل هو الا الموت؟فمرحبا به‏» (39) (در پاسخ عمر سعد،كه نامه‏اى به آن حضرت‏فرستاد و خواستار تسليم شدن بود).

16-«صبرا بنى الكرام،فما الموت الا قنطرة تعبربكم عن البؤس و الضراء الى الجنان‏الواسعة و النعيم الدائمة‏» (40) (خطاب به ياران فداكار خويش در صبح عاشورا،پس ازآنكه تعدادى از اصحابش شهيد شدند).

(كه روز عاشورا هنگام‏پيكار با (41) سپاه دشمن به عنوان رجز حماسى مى‏خواند و شهادت را بر ننگ تسليم،ترجيح مى‏داد).

18-«موت فى عز خير من حياة في ذل‏» (42) (كه مرگ سرخ،به از زندگى ننگين است).

19-«ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم‏» (43) (در آخرين‏لحظات پيش از شهادت،وقتى شنيد سپاه كوفه به طرف خيمه‏هاى حرم او حمله‏كرده‏اند،خطاب به پيروان ابو سفيان چنان فرمود).

20-«هل من ناصر ينصر ذريته الاطهار؟» (44) «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟» (45) (وقتى سيد الشهدا«ع‏»اين نصرت خواهى و استغاثه را بر زبان آورد كه همه ياران وبستگانش شهيد شده بودند).

از مجموعه اين جملات نورانى و حماسى كه شعارهاى حسين‏«ع‏»در نهضتش‏به شمار مى‏آيد، تاكيد آن امام،بر مفاهيم و ارزشهاى زير به دست مى‏آيد:نابودى اسلام درشرايط سلطه يزيدى، حرمت بيعت با كسى چون يزيد،شرافت مرگ سرخ بر زندگى‏ذلت بار،اندك بودن انسانهاى راستين در صحنه امتحان،لزوم شهادت طلبى در عصرحاكميت باطل،زينت بودن شهادت براى انسان،تكليف مبارزه با سلطه جور و طغيان،اوصاف پيشواى حق،تسليم و رضا در برابر خواسته خداوند،همراهى شهادت طلبان درمبارزات حقجويانه،حرمت ذلت پذيرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن،پل بودن مرگ‏براى عبور به بهشت برين،آزادگى و جوانمردى،يارى خواهى از همه و هميشه در راه‏احقاق حق و...

بقا و جاودانگى عاشورا،در سايه همين تعليمات و آرمانهاست كه در كلام آن حضرت‏جلوه‏گر است و نهضتهاى ضد ستم و ضد استبداد،همواره از اين پيامها و درونمايه‏ها الهام‏گرفته‏اند.

درس آزادى به دنيا داد رفتار حسين بذر همت در جهان افشاند،افكار حسين «گر ندارى دين به عالم،لااقل آزاده باش‏» اين كلام نغز مى‏باشد ز گفتار حسين «مرگ با عزت زعيش در مذلت بهتر است‏» نغمه‏اى مى‏باشد از لعل دربار حسين (46)
شعار هواداران مسلم يا منصور،امت
شعر امام حسين‏«ع‏»

ائمه شيعه،گاهى به اقتضاى زمان و مكان و موقعيت،شعر هم مى‏سرودند.گاهى هم به‏شعر شاعران پيشين،استناد و استشهاد مى‏كردند.از حسين بن على‏«ع‏»نيز شعرهاى‏فراوانى نقل شده است،چه آنچه در حوادث كربلا بصورت موعظه،رجز و جز آن بيان‏كرده،و چه آنچه پيشتر به مناسبتهاى مختلف سروده است.كتابى هم به نام‏«ديوان‏الحسين بن على‏»كه حاوى اشعار آن حضرت است،چاپ شده است (47) و بيشتر اشعار آن،مواعظ و حكمت است.

در نهضت عاشورا،امام حسين‏«ع‏»هم شعرهايى از خود دارد،هم شعرهايى از شعراى‏عرب كه به آنها تمثل كرده است،مانند شعرى با اين مطلع:«فان نهزم فهزامون قدما...»ياشعر ديگرى با اين آغاز:«مهلا بنى عمنا ظلامتنا...»اما برخى از آنچه از شعرهاى خود آن‏حضرت است،چنين است:وقتى در منزلگاه صفاح با فرزدق برخورد كرد و اوضاع‏داخلى كوفه و سست رايى بيعت كنندگان را شنيد،چنين سرود:

لئن كانت الدنيا تعد نفيسة فدار ثواب الله اعلى و انبل و ان كانت الابدان للموت انشاب فقتل امرء بالسيف في الله افضل و ان كانت الارزاق شيئا مقدرا فقلة سعى المرء فى الرزق اجمل و ان كانت الاموال للترك جمعها فما بال متروك به المرء يبخل

شب عاشورا پس از سخنرانى براى ياران و اعلام وفادارى از سوى آنان،به خيمه خودبازگشت و در حالى كه به اصلاح و آماده سازى شمشير خود مشغول بود،چنين مى‏سرود:

يا دهر اف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل من صاحب و طالب قتيل و الدهر لا يقنع بالبديل و انما الامر الى الجليل و كل حى سالك السبيل (48)

روز عاشورا،رجزى را كه در يكى از حمله‏هايش مى‏خواند،اين بود:

الموت اولى من ركوب العار و العار اولى من دخول النار

و در حمله به جناح چپ لشكر عمر سعد،چنين رجز مى‏خواند:

انا الحسين بن على اليت ان لا انثنى احمى عيالات ابى امضى على دين النبى

و نيز در طول رزم آورى‏ها و حماسه آفرينى‏هاى خود،چنين رجزى بر لب داشت:

انا ابن علي الخير،من آل هاشم كفانى بهذا مفخرا حين افخر و جدى رسول الله اكرم من مشى و نحن سراج الله فى الناس يزهر و فاطمة امى سلالة احمد و عمى يدعى ذو الجناحين جعفر و فينا كتاب الله انزل صادقا و فينا الهدى و الوحى و الخير يذكر

و شعر بلند ديگرى دارد،با اين مطلع:

غدر القوم و قدما رغبوا عن ثواب الله رب الثقلين

كه هنگام حمله به دشمن سوار بر اسب،ابيات آن را مى‏خواند. (49) برخى اشعار هم به امام حسين‏«ع‏»نسبت داده شده،در حالى كه قرنها پس از آن‏حضرت،از زبان آن امام شهيد سروده شده،و رواج يافته است،از قبيل:

ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلى يا سيوف خذينى (50)

پى‏نوشتها

1-دائرة المعارف الاسلامية،ج 13،ص 81.

2-سفينة البحار،ج 1،ص 680.

3-درباره شام و قبور متبركه و مدفونين در آنجا،از جمله ر.ك:«شام سرزمين خاطره‏ها»مهدى پيشوايى.

4-عنوان الكلام،فشاركى،ص 118.

5-لغت‏نامه،دهخدا.

6-تعزيه در ايران،صادق همايونى،ص 289.

7-معارف و معاريف،ج 3،ص 1298.

8-انساب الاشراف،ج 3،ص 188،بحار الانوار،ج 45،ص 7(در بحار،اسم او قيس بن اشعث آمده است).

9-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 80.

10-حسان.

11-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 175.

12-مقتل خوارزمى،ج 2،ص 30.

13-حسان.

14-عنصر شجاعت،ج 2،ص 138.

15-بحار الانوار،ج 45،ص 138 و 174.

16-ارشاد،شيخ مفيد،ج 2،ص 111(چاپ كنگره شيخ مفيد).

17-از مؤلف.

18-الحسين فى طريقه الى الشهادة،على بن حسين هاشمى،ص 94.

19-مقتل الحسين،مقرم،ص 213.

20-وسائل الشيعه،ج 18،ص 6.

21-بحار الانوار،ج 42،ص 175.حالات مفصل او را در همين ماخذ مطالعه كنيد.

22-مروج الذهب،ج 3،ص 57.

23-لغت‏نامه،دهخدا.

24-معالى السبطين،ج 2،ص 32.

25-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 284.

26-بحار الانوار،ج 44،ص 329،اعيان الشيعه،ج 1،ص 588.

27-بحار الانوار،ج 44،ص 381.

28-تحف العقول(چاپ جامعه مدرسين)،ص 245،بحار الانوار،ج 75،ص 117.

29-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.

30-لهوف،ص 53،بحار الانوار،ج 44،ص 366.

31-وقعة الطف،ص 172،موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 361.

32-بحار الانوار،ج 44،ص 334.

33-همان،ص 378.

34-همان،ص 366،اعيان الشيعه،ج 1،ص 539.

35-همان.

36-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 89.

37-مقتل الحسين،مقرم،ص 280.

38-نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.

39-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 382.

40-نفس المهموم،ص 135،معانى الاخبار،ص 288.

41-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 1،ص 68.

42-بحار الانوار،ج 44،ص 192.

43-همان،ج 45،ص 51.

44-ذريعة النجاة،ص 129.

45-بحار الانوار،ج 45،ص 46.

46-حسين پيشواى انسانها،ص 70(شعر از فضل الله صلواتى).

47-گرد آورنده:محمد عبد الرحيم،ناشر:دار المختارات العربية،چاپ اول 1412 ق،222 صفحه،در اين كتاب،كه‏فصولى در زندگى امام هم دارد،به شرح لغات اشعار هم پرداخته و ترتيب الفبايى قافيه رعايت‏شده است.

48-در بعضى نقلها«سالك سبيلى‏»است.

49-بحار الانوار،ج 45،ص 47.البته در متن اشعار،در منابع مختلف تفاوتهاى جزئى وجود دارد.

50-از شيخ محسن ابى الحب خثعمى(1305-1235 ق)است از شاعران خاندان آل ابى الحب در كربلا كه ديوان‏مخطوطى دارد به نام‏«الحائريات‏»و بيت بالا،در يكى از قصايد مشهور اوست(تراث كربلا،سلمان هادى طعمه،ص 156).




شعر عاشورا

استفاده از قالب نافذ و ماندگار شعر براى زنده نگهداشتن حماسه عاشورا و ياد امام‏حسين‏«ع‏»از دير باز رواج داشته و مورد تشويق اهل بيت بوده است و مرثيه،از محورهاى‏عمده سروده‏هاى شاعران شيعى و علاقه‏مند به خاندان نبوت به شمار مى‏آمده و مى‏آيد.

امام حسين‏«ع‏»كشته اشكها و زنده مرثيه‏هاست.از حضرت صادق‏«ع‏»روايت است:«مامن احد قال فى الحسين شعرا فبكى و ابكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له‏» (1) از اين‏رهگذر،انبوهى از سروده‏هاى عاشورايى در قالب قصيده،مثنوى،رباعى،دو بيتى،تركيب‏بند،نوحه و تعزيه در فرهنگ دينى ما وجود دارد كه در سوگواريها و مناسبتهاى گوناگون‏مورد بهره‏بردارى قرار مى‏گيرد.

شاعران عاشورايى،احساس خويش را نسبت به آن حماسه در قالب شعر،بيان‏مى‏كنند و از اين راه،بخشى از ادبيات غنى شيعه در زبانهاى مختلف شكل مى‏گيرد.درزبان عربى،از همان آغاز، پس از حادثه كربلا،آن ماجرا به شعر راه يافت و بازماندگان‏شهدا از اهل بيت‏«ع‏»به سرودن مرثيه پرداختند.سپس شاعران ديگر در سالها و قرنهاى‏ديگر،همواره شعر را در ترسيم نهضت كربلا و مصيبتهاى اهل بيت به كار گرفتند.سلسله‏شاعران مرثيه‏سرا طولانى است.از جمله مى‏توان از اينان ياد كرد:سليمان بن قته(م 126)،كميت بن زيد(م 126)،سيد حميرى(م 183) ،منصور نمرى(م 190)،دعبل‏خزاعى(م 246)،صنوبرى(م 334)،زاهى(م 352)،ابو فراس حمدانى(م 357)،سيد رضى(م 406)،علاء الدين حلى(م 786)،ابراهيم كفعمى(م 905)و... ديگران.

سبك شاعران در سرودن شعر عاشورا نيز متفاوت بوده است.برخى در قالب‏سوزناكترين مرثيه‏ها،عواطف را برانگيخته‏اند و به جنبه‏هاى عاطفى و روحى بيشتر تكيه‏داشته‏اند،برخى حالت مقتل و واقعه‏نگارى و ثبت قضايا را دارد،برخى هم بخصوص ازشاعران متاخر و معاصر، چه عرب و چه فارس،در سروده‏هاى خويش حالت نقد نسبت‏به عزادارى و گريه صرف دارند و عاشورا را از زاويه حماسى و انقلابى‏اش نگريسته ومطرح ساخته‏اند،تا الگويى براى مبارزه با ستم و ستمگران و فقر آفرينان و دفاع از حق وعدل و انسانيت و آزادگى باشد و از اينكه شيعه و مسلمانان،از حادثه عاشورا تنها به گريه‏و ماتم بسنده كنند و درس تعهد اجتماعى و تلاش و تحرك سياسى نگيرند،نكوهش‏كرده‏اند.در هر صورت،آنچه در شعر عاشورا ضرورى است،آن است كه هم مستند وصحيح و متكى به منابع معتبر تاريخى و حديثى باشد،هم چهره منفى و انحرافى ازشخصيتهاى عاشورا و واقعه كربلا كه رنگ ذلت و زبونى دارد يا آميخته به اغراق وگزافه‏گويى است،نداشته باشد.
شفاعت

واسطه شدن در آمرزش گناهان نزد خداوند.مقام برجسته‏اى كه خداوند به پيامبر وائمه و علما و شهدا داده است.مفسران تعبير«مقام محمود»را در قرآن،به شفاعت تفسيركرده‏اند.يكى از شفيعان هم حسين بن على‏«ع‏»است.شفاعت‏حسين‏«ع‏»هم در آخرت‏سبب نجات گنهكاران از عذاب دوزخ است،هم در دنيا سبب فلاح و رستگارى‏علاقه‏مندان به آن حضرت و سوگواران در عزاى اوست.به فرموده پيامبر،همه ديده‏ها درقيامت گريانند،مگر چشمى كه در عزاى حسينى گريسته باشد،كه خندان و مژده يافته به‏بهشت است‏«كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة‏مستبشرة بنعيم الجنة‏». (2) طبق احاديثى،رسول خدا پاداش شهادت حسين‏«ع‏»را بصورت‏حق شفاعت براى گنهكاران امت از خدا دريافت كرده است.

حسين بن على‏«ع‏»شفيع شيعيان است.در زيارتنامه او هم آمده است:«و ان شفعت‏شفعت‏». (3) «فكن لى شفيعا الى الله‏» (4) و«اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود» (5) درحديث است:«ثلاثة يشفعون الى الله عز و جل فيشفعون:الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء» (6) .نه‏تنها امام حسين‏«ع‏»بلكه هر شهيدى حق شفاعت دارد و اين مقام را در سايه شهادت يافته‏است.محبان امام حسين‏«ع‏»به شفاعت او معتقدند و باور دارند كه بخاطر گريه و عزادارى‏و محبت نسبت به ابا عبد الله‏«ع‏»،خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.

ناگفته نماند كه حسين بن على‏«ع‏»گر چه شفيع محشر است و گريه بر او گر چه‏بيمه كننده از عذاب دوزخ است،ليكن لياقت‏شفاعت‏يافتن براى ما،در سايه صلاح وپاكى است.عقيده به شفاعت‏حسين‏«ع‏»نبايد دوستداران را به گناه و معصيت،گستاخ وجرى سازد.اينكه بگوييم: «تمام غرق گناهيم و يك حسين داريم‏»،مجوزى براى ارتكاب‏گناه نيست.همانگونه كه مسيحيان معتقدند مسيح به دار آويخته شد تا موجب آمرزش‏مسيحيان شود،عده‏اى نيز از شيعيان فكر مى‏كنند فلسفه شهادت سيد الشهدا آمرزش‏گناهان امت مصطفى‏«ص‏»است و اين خطاست و چنين تفكرى زمينه‏ساز جرات برمعصيت است.شفاعت ابا عبد الله‏«ع‏»درست است،ولى ارتكاب گناه و بى مبالاتى در امردين،به اميد شفاعت آن حضرت،انحراف است. شفاعت آن حضرت شامل كسانى‏مى‏شود كه نماز و واجبات دينى را سبك نشمارند و حق مردم را تضييع نكنند و لايق‏شفاعت او باشند.
شفق سرخ

روايت است از ابن عباس كه سرخى شفق،از روزى ديده شد و پديد آمد كه‏حسين‏«ع‏»شهيد شد و آسمان در شهادت او خون گريست و از آن بيشتر،اين رنگ سرخ‏در افق ديده نشده بود: «ان يوم قتل الحسين‏«ع‏»قطرت السماء دما و ان هذه الحمرة التى‏في السماء ظهرت يوم قتله و لم تر قبله‏». (7) و از امام رضا«ع‏»روايت است:«لما قتل جدى‏الحسين‏«ع‏»امطرت السماء دما و ترابا احمر» (8) كه بارش خون و خاك سرخ را مى‏رساند.

گريست در غمت زمان،به خون نشست آسمان شب و سياهپوشى‏اش شد آيت عزاى تو

رنگين شدن افق،از جمله نشانه‏ها و آثار شگفت ديگرى است كه در روايات آمده كه‏پس از حادثه كربلا و شهادت امام،در جهان ديده شد. (9) و طبق نقلهاى متعدد در منابع‏مختلف، سابقه شفق سرخ در آسمان،به شهادت ابا عبد الله‏«ع‏»بر مى‏گردد.از محمد بن‏سيرين نيز نقل شده كه اين سرخى آسمان بعد از كشته شدن حسين‏«ع‏»ديده شد و نيز ازامام باقر«ع‏»روايت است كه آسمان در شهادت حضرت يحيى و حضرت حسين‏«ع‏»

سرخ شد. (10) ابو العلاء معرى در اشاره به همين شفق سرخ كه از اثر خون شهداى اهل بيت، على وحسن و حسين‏«عليهم السلام‏»پديدار شده چنين سروده است: (11)

و على الافق من دماء الشهيدين على و نجله شاهدان فهما في اواخر الليل فجران و فى اولياته شفقان ثبتا فى قميصه ليجيى‏ء الحشر مستعديا الى الرحمن اين شفق سرخ كز افق شده پيدا پرتو سيماى سرخ فام حسين است (12)
شقوق

به معناى ناحيه‏ها.نام يكى از منزلگاههاى ميان مكه و كوفه.اين محل نزديك كوفه ومتعلق به بنى اسد بوده و بركه آب و چاهى داشته كه محل فرود آمدن كاروانها بوده است. (13) در اين محل،سيد الشهدا«ع‏»با مردى از اهل كوفه برخورد كه از آن شهر مى‏آمد.اوضاع‏كوفه را از او پرسيد.وقتى شنيد كه مردم بر ضد او اجتماع كرده‏اند،اشعارى خواند كه بااين مطلع آغاز مى‏شود:

فان تكن الدنيا تعد نفيسة فدار ثواب الله اعلى و انبل (14)

(اگر دنيا ارزشمند به حساب آيد،خانه پاداش الهى،برتر و بهتر است...).
شمايل

در اصل،به معناى صفتها و خصلتهاى انسان است،اما به چهره و ويژگيها و مشخصات‏صورت نيز گفته مى‏شود.همچنين به صورت نگارى و ترسيم چهره بزرگان دين ونگارگرى وقايع مذهبى‏«شمايل سازى‏»مى‏گويند.«شمايل گردان‏»نيز به كسى گويند كه‏«تصويرهاى قاب كرده بزرگان دين را به معرض نمايش گذارد». (15) از سنتهاى مذهبى قديم در تكايا آن بوده كه در ايام عزادارى براى يادآورى فرات،تشتى پرآب در گوشه‏اى از تكيه مى‏نهادند،و علمى را به ستونى به نشانى علمدارى‏حضرت عباس مى‏بستند و بر روى پرده‏ها يا ديوارها شمايلى از شهادت هفتاد و دو تن‏مى‏كشيدند و در و ديوار را رنگ عزا مى‏دادند،تا هماهنگ با محتواى تعزيه و شبيه خوانى‏باشد.شمايل نگارانى هم همواره بوده‏اند كه ذوق و هنر خويش را در راه ابا عبد الله‏«ع‏»وموضوعات دينى مربوط به ائمه وقف مى‏كردند.و كسانى با عنوان‏«پرده‏دار»به مرثيه‏خوانى پاى اين شمايل و تصويرهاى مذهبى مى‏پرداختند.به آنان‏«شمايل خوان‏»هم‏مى‏گفتند.تابلوهاى تصويرگران وقايع مذهبى،بر محور قصص قرآنى،جنگهاى پيامبر وحضرت على‏«ع‏»،ثبت وقايع عاشورا،خروج مختار و...است.
شمر بن ذى الجوشن

از فرماندهان خشن و جنايتكار سپاه كوفه در حادثه كربلا و از قاتلان‏سيد الشهدا عليه السلام. وى از طايفه بنى كلاب و از رؤساى هوازن،و مردى شجاع بود كه‏در جنگ صفين هم در لشكر امير المؤمنين‏«ع‏»بود،سپس ساكن كوفه شد و به روايت‏حديث پرداخت.نامش‏«شرحبيل‏»و كينه‏اش‏«ابو السابغه‏»بود.وى از فرماندهان سپاه‏عمر سعد در حادثه كربلا بود و پس از سستى ابن سعد در برخورد قاطع با امام حسين‏«ع‏»

همراه با فرمانى از سوى ابن زياد به كربلا آمد كه اگر عمر سعد حاضر به انجام ماموريت‏نباشد،وى آن را بر عهده گيرد.در كربلا،فرمانده جناح چپ ميدان بود.پس از شهادت‏امام حسين‏«ع‏»،عبيد الله سر امام حسين را همراه او به شام نزد يزيد فرستاد.سپس وى به‏كوفه بازگشت.وقتى قيام مختار در كوفه پيش آمد،شمر از كوفه بيرون رفت.مختار غلام‏خويش را با گروهى به طلب او فرستاد.شمر غلام مختار را كشت و به‏«كلتانيه‏»از قراى‏خوزستان رفت.جمعى از سپاهيان مختار به سركردگى‏«ابو عمره‏»به جنگ او رفتند. شمردر اين نبرد كشته شد و تن او را پيش سگان انداختند. (16) به نقلى ديگر،پس از خروج مختار،دستگير و كشته شد. (17) نشستن او روى سينه امام حسين‏«ع‏»براى بريدن سر مطهر، حمله به خيام اهل بيت،امان نامه آوردن براى عباس تا او را از امام جدا كند،از جنايات ديگر اوست.مردى آبله روو بد سيرت و زشت صورت بود و زنازاده به حساب مى‏آمد.نامش در زيارت عاشورا،همراه با لعنت آمده است‏«و لعن الله شمرا».امام حسين‏«ع‏»،سخن پرشور«ان لم يكن لكم‏دين...»را هنگام هجوم شمر به سراپرده امامت و خيمه‏هاى اهل بيت فرمود. (18) در آخرين‏لحظات حيات امام حسين‏«ع‏»هم كه آن حضرت بر زمين افتاده بود،باز عده‏اى را تحريك‏كرد كه بر آن حضرت حمله آوردند. (19)
شوذب،مولى شاكر

از شهداى كربلاست.وى،«غلام شاكر بن عبد الله همدانى‏»بود و از شيعيان برجسته واز بزرگترين انقلابيون حماسى و مخلص به شمار آمد كه در كربلا،در كهنسالى به شهادت‏رسيد. (20) شوذب،از حفاظ حديث بود و از امير المؤمنين‏«ع‏»حديث‏شنيده و نقل مى‏كرد.

مجلسى داشت كه شيعيان به حضورش مى‏آمدند تا از او حديث بشنوند.وى همراه‏عابس،نامه مسلم بن عقيل را از كوفه به مكه خدمت امام حسين‏«ع‏»رساند.از مكه همراه‏امام شد و به كربلا آمد.شهادت او بعد از ظهر عاشورا و پس از شهادت حنظلة بن اسعدشبامى بود. (21)
شور زدن

از اصطلاحات خاص عزادارى و نوحه خوانى است.وقتى سينه‏زنى يا زنجير زنى به‏نقطه اوج خود مى‏رسد،ريتم حركات و صداها سريعتر و پرشورتر شده،با كلماتى‏همچون‏«حسين حسين‏»و...بر سر و سينه مى‏زنند.گاهى هم كسانى در اين حال غش‏مى‏كنند و از خود بى خود مى‏شوند،آنان را از ميان جمع بيرون برده،آب به چهره‏اش‏مى‏ريزند تا به خود آيد.وقتى دسته‏هاى عزادار و زنجير زن به حال‏«شور»مى‏رسند،طبلهاو سنجها را با شدت بيشترى به صدا در مى‏آوردند.اين حالت در عزاداريهاى برخى شهرهابيشتر رايج است.
شهادت

حاضر بودن،گواهى دادن،كشته شدن در راه خدا.در فرهنگ قرآنى،از شهادت باتعبير«قتل فى سبيل الله‏»ياد شده است:«و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل‏احياء و لكن لا تشعرون‏» (22) به كسانى كه در راه خدا كشته مى‏شوند،مرده نگوييد،بلكه آنان‏زنده‏اند،ولى شما درك نمى‏كنيد.نيز،خداوند مشترى اموال و جانهاى كسانى است كه درراه خدا مى‏جنگند، مى‏كشند و كشته مى‏شوند و پاداش بهشت از خداوند مى‏گيرند:«ان‏الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون ويقتلون...» (23) اين فداكارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دين،نهايت رستگارى انسان مؤمن‏است و آنان كه جان خويش را بر سر دين مى‏نهند،هم به كاميابى ابدى در آخرت‏مى‏رسند،هم شهادتشان سرچشمه الهام و الگوى فداكارى براى ديگران محسوب‏مى‏شود.نخستين شهيد اسلام،«سميه‏»مادر عمار ياسر بود كه با نيزه ابو جهل در زيرشكنجه به شهادت رسيد.پس از او نيز مسلمانانى كه چه زير شكنجه‏ها،چه در جبهه‏هاى‏نبرد با مشركان و چه در دفاع از حق و مواجهه با حكام ستمگر جان باخته‏اند،همواره‏سرمشق آزادگان خداجوى بوده‏اند.

در علت نامگذارى چنين مرگى به‏«شهادت‏»،گفته‏اند:«يا بدان جهت است كه‏فرشتگان حمت‏خدا در صحنه شهادت حضور مى‏يابند،يا بدان سبب كه خدا و رسول،به بهشتى بودن شهدا گواهى مى‏دهند،يا اين كه شهيد در قيامت،همراه انبيا بر امتهاى ديگرگواهى مى‏دهد،يا اين كه شهيد،زنده و حاضر است،به مقتضاى‏«احياء عند ربهم‏يرزقون‏»،يا بدان جهت كه شهيد، به شهادت حق قيام مى‏كند تا كشته شود.» (24) فيض شهادت،چنان ارزشمند است كه اولياء دين همواره از خداوند،آرزوى آن راداشته‏اند.در دعاهاى ما نيز مكرر از خداوند، رخواست‏شهادت شده است و روايات‏بسيارى درباره شهادت و جايگاه شهيد آمده است.رسول خدا«ص‏»فرموده است:«فوق‏كل بر بر حتى يقتل الرجل فى سبيل الله،فاذا قتل فى سبيل الله فليس فوقه بر» (25) بالاتر از هرنيكى،نيكى است،تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود.پس چون در راه خدا كشته شد،بالاتر از آن،نيكى نيست.در احاديث است كه:شهادت،برترين مرگ است.قطره خون‏شهيد،نزد خدا از بهترين قطرات است.شهادت موجب آمرزش گناهان مى‏شود.شهيد ازسؤال قبر،مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت،با حوريان هماغوش است.شهيد،حق شفاعت دارد.شهدا اولين كسانى‏اند كه وارد بهشت مى‏شوند و همه به مقام شهيدان‏غبطه مى‏خورند. (26) شيخ مفيد،شهادت را مقامى والا مى‏داند كه آنكه در راه خدا صبر ومقاومتى كند تا آن حد كه خونش ريخته شود،روز قيامت از امناى والا مرتبه الهى‏محسوب مى‏شود. (27) نظر به وجه الله،از خصوصيات شهيد است و اين نتيجه نفى بعد لجنى‏از وجود خويش و رسيدن به خلود و قداست كامل در سايه شهادت است.

در مكتب خاندان وحى،«شهادت‏»مطلوب و معشوق آنان است و امامان،يا مقتول ويا مسموم بوده‏اند و مرگشان شهادت بوده است.گر چه جان ائمه و اولياء خدا و بندگان‏خالص،عزيز است، ولى دين خدا عزيزتر است.بنابر اين جان بايد فداى دين گردد تا حق،زنده بماند و اين، همان‏«سبيل الله‏»است.

شما راه خدا را باز كرديد شهادت را شما آغاز كرديد به خون خفتيد،تا آيين بماند فدا كرديد جان،تا دين بماند (28)

در دوران سيد الشهدا،شرايطى پيش آمده بود كه جز با حماسه شهادت،بيدارى امت‏فراهم نمى‏شد و جز با خون عزيزترين انسانها،نهال دين خدا جان نمى‏گرفت.اين بود كه‏امام و اصحاب شهيدش،عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه‏ها رفتند تا با مرگ‏خونين خويش،طراوت و سرسبزى اسلام را تامين و تضمين كنند و اين سنت،همچنان‏در تاريخ باقى ماند و«شهادت‏»،درس بزرگ و ماندگار عاشورا براى همه نسلها و عصرهاگشت.به فرموده امام خمينى‏«قدس سره‏»:«خط سرخ شهادت،خط آل محمد و على‏است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط‏آنان به ارث رسيده است‏». (29) كسى مى‏تواند به اين جايگاه رسد،كه رشته‏هاى علايق‏جسمانى و حيات مادى را گسسته باشد و عشق به حيات برتر،او را مشتاق شهادت سازد.

گذشتن از اين موانع و رسيدن به آن وارستگى و رهايى از تعلقات،ايمانى بالا مى‏طلبد و به‏همين جهت است كه شهادت،نزديكترين طريق و راه ميان بر براى رسيدن به خدا وبهشت است.

زنده است هر كه كشته شود در مناى دوست بيگانه نيست آنكه شود آشناى دوست گردن نهد به سلسله غم،اسير عشق تير بلا به جان بخرد مبتلاى دوست جان شبنم است و در پى خورشيد،پر كشد گر بشنود نواى دل از نينواى دوست بر لوح دهر،زنده جاويد مى‏شود آنكس كه عاشقانه بميرد براى دوست در مروه مراد،شود كامياب دل با پاى سر هر آنكه دود در صفاى دوست ارزنده‏تر ز گوهر ناياب مى‏شود جانى كه خاك گردد و افتد به پاى دوست بوسيدنى است‏سنگ مزار شهيد عشق بوييدنى است تربت پاك گداى دوست (30)

غير از كشتگان ميدان جهاد،در روايات اسلامى كسان ديگرى هم كه نوعى رنج كشيده‏و تلاش داشته‏اند و جان در آن راه باخته‏اند،«شهيد»محسوب شده‏اند،همچون كسى كه‏در دفاع از مال،جان،شرف و ناموس خود و براى احقاق حق خويش كشته شود،يا آنكه‏در مهاجرت در راه خدا جان بسپارد،يا آنكه با ايمان كامل و با محبت اهل بيت و در حال‏انتظار فرج براى حاكميت عدل جان بدهد،نيز كسى كه در راه طلب علم بميرد يا در غربت‏مرگش فرا رسد،يا زنى كه هنگام زايمان،جان بسپارد،يا آنكه در راه عمل به وظيفه امر به‏معروف و نهى از منكر كشته شود.
شهادت طلبى

آن دم كه به خون خود وضو مى‏كردم دانى زخدا چه آرزو مى‏كردم؟ ايكاش مرا هزار جان بود به تن تا آنهمه را فداى او مى‏كردم (31)

از الفباى برجسته نهضت عاشورا و از روحيات والاى حسين بن على‏«ع‏»و يارانش، عنصر«شهادت طلبى‏»بود،يعنى مرگ در راه خدا را«احدى الحسنيين‏»دانستن ودريچه‏اى براى وصول به قرب خدا و بهشت برين ديدن و از اين رو شيفتگى و بى‏صبرى‏براى درك فضيلت‏شهادت.

امام حسين‏«ع‏»در خطبه‏«خط الموت...»به آن تصريح مى‏كند و با جمله‏«من كان‏باذلا فينا مهجته فليرحل معنا»ياران شهادت طلب را هم بر مى‏گزيند و به مسلخ عشق،كربلا مى‏برد. اينگونه به استقبال مرگ رفتن،چون مبتنى بر درك والاترى از فلسفه حيات‏است،با خودكشى متفاوت است.خودكشى و خود را به هلاكت افكندن،شرعا حرام وعقلا ناپسند است،اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهاى متعالى،مشروع و معقول است.

حتى اگر انسان بداند در يك حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسيد،مرگ او خودكشى‏نيست،چون گاهى تكليف ايجاب مى‏كند كه جان را فداى دين كند،چون دين، گراميتر ازانسان است.

دين خدا عزيزتر است از وجود ما اين دست و پا و چشم و سر و جان فداى دوست

حل اين معما(آگاهانه سراغ مرگ رفتن)تنها با درك و برداشت متعالى‏تر از زندگى والاو كرامت انسانى ميسر است.اينكه امام حسين‏«ع‏»هم از شهادت خود آگاه است و با همين‏علم، به كربلا مى‏رود،به همين نكته بر مى‏گردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگى‏ننگين مى‏داند:«لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».

اين فرهنگ،پذيرفته همه اقوام و ملتهاست و اين نوع مرگ انتخابى و آگاهانه،مكمل‏حيات شرافتمندانه است،نه در تناقض با آن.چون مرگ،پايان نيست تا كسى با انتخاب‏مرگ،به پايان يافتن خويش كمك كرده باشد.مرگ سرخ و شهادت،نوع كمال يافته‏ترى ازحيات است.امام حسين‏«ع‏»با علم به شهادت در حادثه كربلا به آن قربانگاه رفت،تا درسايه شهادتش،اسلام زنده بماند و حق،حيات يابد.اين،هدفى است ارزشمند كه مى‏سزدچون حسين‏«ع‏»هم قربانى آن گردد.سيد الشهدا«ع‏»اين راه را برگزيد و آن را پيش پاى‏بشريت گشود و روندگان اين صراط جاودانه،همه شاگردان مكتب عاشورايند.

تو اسوه شهادتى،معلم شهامتى خوشا كسى كه پانهد به مكتب ولاى تو

اصحاب امام حسين‏«ع‏»نيز در شب عاشورا،يك به يك برخاسته،اين روحيه را ابرازمى‏داشتند و از مرگ،هراسى در دلشان نبود.على اكبر«ع‏»هم در مسير راه كربلا،وقتى‏كلمه استرجاع را از زبان امام حسين‏«ع‏»شنيد و حضرت خبر از آينده شهادت آميز داد،پرسيد:«السنا على الحق؟ »مگر بر حق نيستيم؟فرمود:آرى.على اكبر گفت:«يا ابة لا نبالى‏بالموت‏»پس چه ترسى از مرگ؟ حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتى از امام پرسيد كه‏آيا من نيز كشته خواهم شد؟و امام (32) پرسيد:مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد:

شيرين‏تر از عسل(احلى من العسل). (33) اينها همه نشان دهنده اين روحيه و انديشه است كه مرگ در راه عقيده و شهادت درراه خدا،آرزوى قلبى وارستگانى است كه رشته تعلقات دنيوى را بريده و به حيات برين ورزق الهى در سايه شهادت دل بسته‏اند.در اشعارى هم كه امام حسين‏«ع‏»روز عاشورا ياقبل از آن روز مى‏خواند،اين مفهوم مطرح بود.از جمله:

و ان يكن الابدان للموت انشات فقتل امرء بالسيف فى الله افضل

و نيز در رجزهاى آن حضرت،مرگ را بر زندگى ذلت‏بار ترجيح دادن مى‏درخشد:

«الموت اولى من ركوب العار». (34) حضرت زينب‏«ع‏»در خطبه‏اش در مجلس يزيد،بر اين‏شهادتها افتخار مى‏كند:«...فالحمد لله رب العالمين الذى ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة‏». (35) حضرت سجاد«ع‏»نيز در برابر تهديدى كه ابن زياد كرد كه آن‏حضرت را بكشند،فرمود:«ا بالقتل تهددنى يابن زياد؟اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتناالشهادة‏»مرگ،براى ما عادت است و شهادت،افتخار ماست،مرا از مرگ مى‏ترسانى؟

امام خمينى‏«قدس سره‏»فرمود:«مرگ سرخ،بمراتب از زندگى سياه است و ما امروز به‏انتظار شهادت نشسته‏ايم،تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهانى با سرافرازى بايستند». (36)
شهداى كربلا اصحاب امام حسين‏«ع‏»
شه گلگون قبا حسين بن على‏«ع‏»
شهيد شهادت
شهيد نماز

سعيد بن عبد الله،از اصحاب شهيد امام حسين‏«ع‏»كه روز عاشورا،پيكر خود را سپرتيرهاى دشمن ساخت تا امام حسين‏«ع‏»نمازش را بخواند.اضافه بر زخم شمشيرها ونيزه‏هايى كه بر بدن داشت،13 تير هم بر پيكرش نشسته بود كه بر زمين افتاد و شهيد شد. (37) خود ابا عبد الله‏«ع‏»را نيز مى‏توان سر سلسله شهيدان نماز دانست،چرا كه براى احياء دين‏و نماز و امر به معروف و نهى از منكر شهيد شد و قيامش،«اقامه نماز»بود(اشهد انك قداقمت الصلاة...) (38) شب عاشورا را نيز براى نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت‏خواست،ظهر عاشورا هم در آن ميدان خون و شهادت به نماز اول وقت ايستاد.به‏ابو ثمامه صائدى نيز كه هنگام ظهر عاشورا،اذان وقت را به ياد سيد الشهدا«ع‏»آورد وهمراه آن حضرت آخرين نماز را خواند، «شهيد نماز»گفته‏اند.
شير خواره على اصغر
شير زن كربلا زينب
شير كربلا

به نقل مردى از قبيله بنى اسد،پس از آنكه حسين بن على‏«ع‏»و اصحابش شهيد شدندو سپاه كوفه از كربلا كوچ كرد،هر شب شيرى از سمت قبله مى‏آمد و به قتلگاه كشتگان‏مى‏رفت و بامدادان بر مى‏گشت.يك شب ماند تا ببيند قصه چيست.ديد آن شير،بر جسدامام حسين‏«ع‏»نزديك مى‏شد و حالت گريه و ناله داشت و چهره خود را بر آن جسدمى‏ماليد. (39) بر اساس همين نقل نيز،در مراسم شبيه خوانى و تعزيه كربلا،كسى در پوست‏شير مى‏رود و در ميدان نبرد حاضر مى‏شود و پس از آنكه سيد الشهدا كشته مى‏شود خودرا به بالين پيكر او مى‏رساند و بر نعش امام حسين‏«ع‏»مى‏گريد و اين صحنه،سبب تاثر وگريه تماشاگران تعزيه مى‏شود.
شيعه امام حسين‏«ع‏»

شيعه يعنى پيرو.پيروى در فكر،عمل،اخلاق،مواضع سياسى و عقايد دينى.گر چه‏شيعه حسين،شيعه على و ائمه ديگر عليهم السلام نيز هست و تشيع،در خط ائمه واهل بيت بودن است،اما حسين بن على‏«ع‏»در ابعاد خاصى كه زندگى و جانش را بر سرآنها نهاد،حالت الگويى دارد و اسوه است.آن حضرت،براى احياء دين قيام كرد و خود رافداى راه خدا ساخت.شيعه او نيز بايد اينگونه باشد.شيعه سيد الشهدا،بايد در خصلتهايى‏و اعمالى چون:خودسازى، خداترسى،گناه گريزى،تقوا،اطاعت امر خدا،امر به معروف‏و نهى از منكر،اقامه و احياء نماز، تلاش در مسير رضاى حق،جود و كرامت،عزت نفس،گريز از ذلت و زبونى و سازش با طاغوتها و حكومتهاى ستم،مبارزه با باطل،جهاد وشهادت،روحيه ايثار و شهادت طلبى،قاطعيت و صلابت در راه عقيده و...به آن پيشواى‏شهيد تاسى كند.اين،راه حسين و راه پدران و فرزندان حسين است و شيعگى يعنى‏ديندارى و ورع.

شيعه بايد آبها را گل كند خط سوم را به خون كامل كند خط سوم خط سرخ اولياست كربلا بارزترين منظور ماست شيعه يعنى تشنه جام بلا شيعگى يعنى قيام كربلا شيعه يعنى بازتاب آسمان بر سر نى جلوه رنگين كمان از لب نى بشنوم صوت تو را صوت‏«انى لا ارى الموت‏»تو را شيعه يعنى امتزاج ناز و نور شيعه يعنى راس خونين در تنور شيعه يعنى هفت وادى اضطراب شيعه يعنى تشنگى در شط آب (40)

از انبوه روايات مربوط به اوصاف شيعه،تنها به يكى اشاره مى‏كنيم،از امام صادق‏«ع‏»

كه به مفضل فرمود:از فرومايگان بپرهيز،چرا كه شيعه على‏«ع‏»شكم و شهوت خود راحفظ مى‏كنند و اهل جهادند و تلاش براى خدا:«انما شيعة على من عف بطنه و فرجه واشتد جهاده و عمل لخالقه و رجا ثوابه و خاف عقابه فاذا رايت اولئك فاولئك شيعة‏جعفر». (41) محبتى كه در دل شيعيان و دوستداران شهيد كربلاست،بجاست كه آنان را به همرنگى‏و همسويى و سنخيت فكرى،اخلاقى و عملى با مولايشان بكشد و در گفتار و كردار،شيعه حسين باشند،نه تنها در ادعا و شعار.خود امام‏«ع‏»نيز هنگام حركت از مكه به سوى‏كربلا،كسانى را به همراهى خويش در اين سفر مقدس و نهضت‏خدايى دعوت كرد كه‏اهل فدا كردن جان در راه ائمه كه راه خداست باشند و شوق ديدار الهى در دلشان باشد:

پى‏نوشتها «من كان فينا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا...». (42)

1-رجال شيخ طوسى،ص 289.

2-بحار الانوار،ج 44،ص 293.روايات مربوط به آثار و پاداش گريه بر آن حضرت در بحار الانوار، ج 44،ص 278 به بعد.

3-مفاتيح الجنان،ص 419،اعمال حرم مطهر امام حسين‏«ع‏».

4-همان،ص 442،زيارت نيمه رجب.

5-همان،ص 458،زيارت عاشورا.

6-بحار الانوار،ج 8،ص 34.

7-احقاق الحق،ج 11،ص 461.

8-اثبات الهداة،ج 5،ص 179.

9-بحار الانوار،ج 45،ص 204 به بعد،عبرات المصطفين،ج 2،ص 174.

10-اثبات الهداة،ج 5،ص 199،تاريخ الاسلام،ج 5،ص 15.

11-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 55.

12-قاسم رسا.

13-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 84.

14-مقتل الحسين،مقرم،ص 211 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب.

15-فرهنگ فارسى،معين.

16-فرهنگ فارسى،معين.بخش اعلام،معارف و معاريف،ج 3،ص 1344.

17-سفينة البحار،ج 1،ص 714.

18-مقاتل الطالبيين،ص 79.

19-ارشاد،ص 242.

20-انصار الحسين،ص 79.

21-عنصر شجاعت،ج 1،ص 130.

22-بقره،آيه 154.

23-توبه،آيه 111.

24-مجمع البحرين،واژه‏«شهد».

25-بحار الانوار،ج 97،ص 10(چاپ بيروت).

26-روايات مربوط به شهادت و فضيلت‏شهدا را از جمله در منابع زير مطالعه كنيد:بحار الانوار،ج 97،وسائل‏الشيعه،ج 11،ميزان الحكمه،ج 5،كنز العمال،ج 4،و كتاب‏«خط سرخ شهادت‏»از بنياد شهيد.

27-اوائل المقالات،شيخ مفيد(چاپ كنگره شيخ مفيد)ص 114.

28-از مثنوى‏«اهل بيت آفتاب‏»از مؤلف.

29-صحيفه نور،ج 15،ص 154.

30-از مؤلف.

31-رمضانعلى گلدون.

32-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 73،لهوف،ص 26.

33-اثبات الهداة،ج 5،ص 204.

34-كشف الغمه،ج 2،ص 32.

35-بحار الانوار،ج 45،ص 135.

36-صحيفه نور،ج 9،ص 97.

37-مقتل الحسين،مقرم،ص 304،به نقل از لهوف.

38-زيارت وارث(مفاتيح الجنان،ص 429).

39-ناسخ التواريخ،(جلد امام حسين)،ج 4،ص 23.

40-از مثنوى بلند«شيعه‏نامه‏»محمدرضا آقاسى،كيهان،تاريخ 12/6/71.

41-سفينة البحار،ج 1،ص 723.

42-لهوف،ص 53.

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام