ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

«فرهنگ عاشورا» ، پیوندى عمیق و ارتباطى ناگسستنى با «فرهنگ انتظار» دارد. واقعه عاشورا، زمینه‏ساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حکمت‏هاى جاودان آن، در «ظهور مهدى موعود» متجلى است. با بررسى و دقت، در حدیث قدسى «زیارت عاشورا» و «زیارات مربوط به امام زمان (عج)، در مى‏یابیم که «نینوا» ، معبر «انتظاراست‏» ; یعنى، براى رسیدن به ظهور مهدى موعود، باید از گذرگاه کربلا عبور کنیم. زیارت عاشورا نیز در واقع، تحلیلى براى معبر بودن نینوا براى انتظار است. درس‏ها و پیام‏هاى عاشورا، چراغ‏هاى فرا راه شیعیان است تا با دیدى روشن و بصیرتى افزون، منتظر «ظهور» باشند و آماده قیام و مبارزه شوند. «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور; (۱) سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خونش، واى تنهاى رها شده‏» حسین علیه السلام، خون خدا است که در «عاشورا» به جوشش در آمد و به شریان تاریخ انسان و اسلام، حرکت و حیات بخشید. این خون خدا از دشت گلگون نینوا، قلب‏هاى مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شررى به جان‏ها زد که هرگز سردى و خاموشى نخواهد داشت:
«ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المؤمنین لاتبرد ابدا» (۲) .
این رود جارى خون خدا، از آن دشت‏خونبار، براى همیشه قلب تاریخ را سیراب، زنده و متحرک خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانى‏ها - هر چند مدرن - و حیرت در ضلالت و گمراهى، بندگان خدا را نابود سازد; بلکه سرور شهیدان تاریخ، جان خویش را در راه خدا بذل و بخشش کرد; تا بندگان او را از تمامى جهالت‏ها و سرگردانى‏ها رهایى بخشد:
«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله‏» (۳) .
و این شور آفرینى آن اسوه عشق و آزادگى، هیچ خاموشى ندارد و این حرارت حسینى، سرد یا منحرف نمى‏شود. دشمنان او، بارگاه نورانى‏اش را تخریب کردند و قبر مطهرش را به آب بستند; زائرانش را شهید کردند و دست و پاى آنان را بریدند ... ولى نتوانستند این «گرمى و عشق‏» و «شور و شعور» را از بین ببرند.
این شعله عشق و مشعل رهنماى تاریخ، جریان خود را در نهضت‏ها و انقلاب‏هاى دینى - به خصوص در انقلاب اسلامى ایران به خوبى نشان داده است و مى‏رود تا حسینیان با فریادهاى
«این الطالب بدم المقتول بکربلا»
نداى امام حسین علیه السلام را پاسخ دهند و به جهانیان بنمایانند که دیگر سیدالشهدا علیه السلام تنها نیست.
«سلام بر تو و بر ارواحى که به آستان تو فرود آمده، و با تو دفن شدند; سلام و درود خدا از جانب من بر همه شما باد; سلامى پیوسته و همیشه تا زمانى که باقى هستم و تا زمانى که شب و روز باقى است. سلامى به فراخناى هستى و پهناى تاریخ‏» .
این «سلام‏» ، زبان «گویا و ترجمان‏» همان حرارتى است که در دل‏ها افکنده‏اى و آتشى است که از عمق وجودمان شعله مى‏کشد.
سلام ما، معرفت‏به جایگاه والا و رفیع شما و محبتى سرشار از عشق به شما است و فریاد معرفت و محبت‏به شما است که «اسوه همه پاکى‏ها و خیرها» هستید. سلام ما زمزمه «شناخت و عشق‏» از حجت‏خدا و تسلیم بودن به آستان شما است. سلام ما بر شما، اسلام و مسلمانى ما است که نمایانگر سه حیطه «شناخت‏» ، «عشق‏» و «اطاعت‏» است و این معرفت ما شیفتگان به پاکان هستى است.
ما معرفتى به ساحت مقدس شما یافته‏ایم و فهمیده‏ایم که خداوند شما را پاک آفریده و از تمامى پلیدى‏ها آراسته کرده است. اصل و اول و آخر تمامى خیر و خوبى، شمایید و این معرفت ما، ماندگار است، چون شما ماندگارید و زبان گویاى معرفت ما به شما (سلام) نیز ماندگار و جاودانه باد. «و ما بقیت و بقى اللیل و النهار» . اى کسى که پیامبر خدا، «اباعبدالله‏» را بر قامتت صلا زد; زیرا تو پدر عبودیت هستى و در سایه پدرى و ولایت و رهبرى تو، مى‏توان به آستان عبودیت‏حق ره یافت. تو تاریخ بشر را که مى‏رفت در جهالت مدرن و سرگردانى و گمراهى غوطه ور شود، نجات دادى; ولى این رهایى بشر و هدایت تاریخ، به بهایى بسیار گران تمام شد. «عزا و ماتم بزرگ‏» ; و «مصیبت‏سترگ‏» ، بر ما و تمامى اهل اسلام چیره گشت و آسمان‏ها و تمامى ساکنان آنها را فرا گرفت و سیه پوش ساخت، برسند دین به جز حب و بغض چیز دیگرى نیست زیرا نمى‏توان فطرت پاک انسان‏ها را از پاکى‏ها جدا کرد و نمى‏توان به زشتى‏ها و پلیدى‏ها، دلبند و مهربان ساخت. آن‏جا که سخن از «پاکى‏ها» است، کبوتر «سلام‏» بال مى‏گشاید و آن‏جا که سخن از «پلیدى‏ها» است، آتش لعن شعله مى‏کشد. اینها، امورى طبیعى و فطرى است و تعارف بر نمى‏تابد. هیچ کس با قاتل پدرش، نرد عشق نمى‏بازد و با کشنده پدر عبودیت و کشتى نجات بشر، سرآشتى ندارد. از این رو «سلام‏» ترجمان تولى و «لعن‏» زبان تبرى است. ایمان دو رو دارد: «تولى و تبرى و «حب و بغض‏» . داستان لعن، ریشه در دشمن‏شناسى شیعه دارد و در نگاه آنان، دشمنان به لحاظ جامعه شناختى و روان شناختى، جایگاه و اقسام خاص خود را مى‏یابند.
مؤسسان ظلم و جور، از آن‏جایى که به جهت‏حقد، حسد و... تحمل پاکى‏ها را نداشتند، با طرارى سیر حق را به طور مداوم رصد کرده، در کمین نشستند; تا آن‏که در فرصت تاریخى، نقشه شوم و پلید خود را به تصویر کشیدند. آنان با رسول پاکى‏ها در بالین و بستر بیمارى آن کردند که تنها آنان مى‏توانستند آموزه‏هاى شیطانى را این‏گونه طراحى و طرارى نمایند و نفس و جان رسول خدا را خانه نشین کنند.
«مؤسسان ظلم و جور» ، با شگرد و شیوه شیطانى خود، وارد میدان شدند و با همراهى یک جریان پلید، پاکان را از «مقام‏» بلند خود «دفع‏» کردند; یعنى، اول جایگاه و مقام آنها را نشانه رفتند و تضعیف نمودند. در آن برهه، نقل احادیث نبوى ممنوع شد و اگر کسى اقدام به نشر احادیث مى‏کرد، با ضرب و شتم و تبعید و قتل مواجه مى‏شد. آنان در ظرف این مدت طولانى، روایات جعلى فراوانى را در مدح دشمنان اهل بیت علیهم السلام منتشر کردند. هدفت آنان این بود که «مقام‏» امام على علیه السلام را تنزل دهند و شخصیت‏حقیقى و حقوقى آن حضرت را ترور کنند و در مقابل، تمامى مناقب و ویژگى‏هایى را که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى امیر مؤمنان علیه السلام بیان فرموده بوده مشابه سازى کردند و براى اشخاص مورد نظر و دشمنان خاندان عصمت و طهارت نقل و منتشر نمودند، حتى وضع به گونه‏اى بود که آن افراد را، هم تراز و گاهى بالاتر از پیامبر صلى الله علیه و آله مطرح مى‏کردند.
با این راهبرد و شگرد، در صدد آن بودند که «مقام‏» و منزلت این پاکان هستى را خدشه دار کنند و تنزل دهند. وقتى از حیث‏شخصیتى ایشان را تخریب کردند، دیگر زمینه براى قتل و شهادت آنان سهل و آسان مى‏نمود. وضع به گونه‏اى گشت که حضرت على علیه السلام را در محراب شهید کردند و مردم با شگفتى مى‏پرسیدند: على در محراب چه مى‏کرد؟ مگر او اهل نماز بود؟ این جریان تا زمان امام حسین علیه السلام بسیار شدید ادامه داشت تا آن‏که جهالت مدرن، در جهان اسلامى سایه گسترد.
راهبرد و استراتژى دشمن آن بود که «پاکان‏» و «خاندان طهارت‏» را، از مقامشان دفع کنند و «مراتب‏» و رتبه‏هاى بلندى را که خداوند، براى آنان مقرر فرموده بود، از بین ببرند:
«و لعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتبکم الله فیها».
در این بستر سازى‏ها و در فاصله کوتاهى پس از رحلت نبى‏اکرم، جاهلیت مدرن تحت لواى اسلام و به نام اسلام، «ارکان دین‏» را به شهادت رساندند. دست پلید آنان تا مرفق به خون خدا آغشته گشت:
گروه دیگر از دشمنان در نگاه شیعه «ممهدین و زمینه سازان قدرت‏» ظلم و جور علیه اهل بیت مى‏باشند. آنان عده‏اى از خواص جامعه بودند که به جهت جیفه پست دنیا، از پاکان فاصله گرفتند و با «مؤسسان ظلم و جور» کنار آمدند. این خواص آن زمان، با استفاده از وجاهت و سابقه خود، به تسلط شیطان یارى رساندند و زمینه سازان و مقدمه‏چینان تمکن و قدرت دشمنان براى قتل اولیاى خدا شدند:
«و لعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم‏» .
من پس از درک این همه درد و رنج‏خوبان و پاکان، نمى‏توانم بى تفاوت باشم; از این رو فریاد برائت‏بر مى‏کشم و به خداوند و به شما پاکان اعلام مى‏دارم که من از آنان (مؤسسان و ممهدان) بیزارم و آماده جنگ با آنها هستم. من سر آنان را به سنگ خواهم کوفت و در این راه، از جان و مال خود مایه خواهم گذاشت. من از «اشیاع‏» ، «اتباع‏» و «اولیاى‏» آنها هم بیزارم و با آنان سر جنگ دارم. گروه دیگر از دشمنان، همین سه دسته یاد شده‏اند. دشمنان پاکان، گروه مؤسسین داشتند که با راهبرد «دفع مقام‏» و «ازاله مراتب‏» ، دشمنى خودرا کلید زده بودند و جاده صاف کنان و زمینه سازانى داشتند که «ظلم و جور» مؤسسان را مقدمه چینى و فرهنگ سازى مى‏کردند و نظریه‏پرداز آنان بودند. گروه آخر، شامل سه جریان اشیاع، اتباع و اولیاى آنها بود.
اینها بدنه مردمى را تشکیل مى‏دادند که «اشیاع‏» ، مقربین به مرکز ظلم و جور; «اتباع‏» ، نیروهاى اشیاع و دست پرورده آنان; و «اولیاء» ، بدنه پایین و توده تاثیرپذیر از فرهنگ شرک و کفر بود. من از تمامى آنها برائت و بیزارى جسته، با آنان در جنگ مى‏باشم. بى‏تفاوت نیستم; زیرا قلب من حرارتى از خون خدا، در خود دارد که غیرت و آزادگى را در رگ‏هایم جارى مى‏کند و این گونه است که «فرهنگ عاشورا» شکل و جریان مى‏یابد و عاشورائیان را به صحنه مى‏آورد.
آنان فریاد بر مى‏کشند:
«یا اباعبدالله انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى یوم القیامه; (۴)
اى پدر بندگى و عبودیت! همانا من در صلح هستم، با کسى‏که شما با او در صلح هستید و در جنگ هستم، با آن که شما در جنگ با او هستید و این راهبردى است همیشگى و تا قیامت‏یک جریان ایستا و محدود نمى‏باشد».
تا زنده هستم، با این استراتژى زیست مى‏کنم و آن را به فرزندان خود و دیگران، مى‏آموزم و توصیه مى‏کنم; زیرا من وظیفه دارم در مدار حق باشم و حق را به دیگران سفارش کنم و به آنان بگویم همواره باید در مسیر حفظ این حق، صبر پیشه کنند:
«تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» (۵) .
تا زنده هستیم و تا قیامت، این معرفت، محبت و اطاعت همراه ما بوده و در برزخ و قیامت، شاهدى بر حقانیت ما خواهد بود.
بر اساس «فرهنگ عاشورا» ، این راهبرد را دست مایه عملى خود ساخته‏ام و «عنصرشناسى‏» را در ادامه دشمن‏شناسى خود، پى جویى مى‏کنم و نفرت و لعن خویش را اظهار مى‏سازم:
«و لعن الله آل زیاد و آل مروان و لعن الله بنى امیه قاطبه و لعن الله ابن مرجانه و لعن الله عمر بن سعد و لعن الله شمرا و لعن الله امه اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالک‏» .
جاى جاى هر یک از عناصر را در تحلیل دشمن‏شناسى خود، به خوبى برآورد مى‏کنم و وزن و جایگاه آنان را در ضربه زدن و دشمنى نمودن ارزیابى مى‏کنم تا برائت و بیزارى‏هایم، مؤثر باشد و راه را براى حق باز نمایم. من باید یار و یاور ولى خدا باشم که شرط آن هوشیارى است.
پدر و مادرم فدایت‏یا حسین! چه عظیم و بزرگ است مصیبت‏هاى شما بر من و این درد بر من بسیار سنگینى مى‏کند. ناله‏اى جان سوز و بلند دارم و از خدایى که مقام بلند شما را گرامى داشت و مرا هم به واسطه شما کرامت فرمود، درخواست مى‏کنم که:
«ان یرزقنى طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صلى الله علیه و آله;
روزى من گرداند خون‏خواهى و انتقام‏گیرى از خون تو را با امام پیروز و یارى شده از اهل بیت‏حضرت محمد».
صلى الله علیه و آله و تا زمانى که این انتقام محقق نشود، سنگینى مصیبت‏هاى تو، مرا بى‏تاب و بى قرار خواهد کرد. امام حسین علیه السلام با هدایت و رهبرى ویژه خود حرکت تاریخ را عوض کرده، آن را از مرگ همیشگى نجات داد و بشریت را از هلاکت‏حتمى رهایى بخشید. کاروان هدایت تاریخ، در جهت نتیجه بخشى و به هدف رسیدن در حال حرکت است; اما در این حرکت و جریان، هنوز سختى و تلخى مصائب حسین علیه السلام را در جان و ذائقه خود احساس مى‏کنیم و تا بر آمدن شکوفه «فرج‏» ، «مرارت انتظار» را تحمل مى‏نماییم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«ان لصاحب هذا الامر غیبه المتمسک فیها بدینه کالخارط لشوک القتاد بیده (۶) ;
براى صاحب این امر (قائم آل محمد) غیبتى خواهد بود که متمسک به دین او کارش به قدرى دشوار است که همانند آن ماند که بخواهد چوب خاردار بسیار سخت را، با دستانش بکشد و صاف کند» .
در این قسمت از زیارت عاشورا و حدیث قدسى، به خوبى پیوند و گره خوردن «فرهنگ عاشورا» با «فرهنگ انتظار» را مى‏بینیم، به طورى که این مضمون در قسمت دیگر زیارت عاشورا، تکرار شده است; یعنى; در دو مورد از زیارت عاشورا این عبارت آمده است. در دعاى ندبه هم مى‏خوانیم:
«این الطالب بدم المقتول بکربلاء».
به راستى راز و رمز این پیوند چه مى‏تواند باشد؟ چرا در عیدهاى فطر، قربان و... این همه سفارش به دعاى ندبه و زیارت امام حسین علیه السلام شده است.
گویا بنا است، این دو فرهنگ پیوسته و به صورت همگام و همراه، زنده باشد و در لایه‏هاى «اندیشه‏» ، «فرهنگ‏» و «عینیت‏» عموم مردم، جلوه گرى کند. «وترین موتورین (۷) » نیز هر دو با هم یاد شوند و یکى به عنوان پشتوانه فرهنگى و معبرى براى آن دیگرى باشد. پس مى‏توان گفت که: «نینوا، معبر انتظار است‏» .
این حقیقتى است که دشمنان هم به آن رسیده‏اند. آنها در مطالعات شیعه‏شناسى خود، اعلام داشته‏اند: شیعه با توجه به «پرچم سرخ عاشوراى حسینى‏» ، به عنوان پیشینه و عقبه فرهنگى خود و از طرف دیگر با «چشم انداز پرچم سبز مهدوى‏» ، از فرهنگى پویا و بالنده برخودار است. آنها براى مبارزه و تخریب این دو فرهنگ و شکستن این دو پرچم، برنامه‏هاى راهبردى به پا ساخته‏اند; از جمله فیلم‏هایى مخصوص براى تضعیف فرهنگ ساخته‏اند. دشمن دریافته است که پیوندى خاص و راهبردى، بین فرهنگ انتظار و عاشورا وجود دارد و بر ما شیعیان است که از این راز و پیوند، دریافت مناسب و به هنگام داشته باشیم و آن را به «پیام و بیان‏» مطلوب برسانیم. بر ما است که بدانیم چرا در حدیث قدسى زد زیارت عاشورا «از سیدالشهدا علیه السلام: و در «زیارات حضرت مهدى‏» از امام عصر به عنوان «وتر موتور» (تنهاى رها شده) یاد شده است. با دریافت درست از این مفاهیم، مى‏توانیم نداى
«این الطالب بدم المقتول بکربلا»
را در فضاى جهان، به عنوان فرهنگ پویا مطرح نموده، فریاد کنیم و بنالیم که:
«عزیز على ان ابکیک و یخذلک الورى;
گران است‏بر من این که براى تو گریه کنم و مردم تو را خوار و سبک بشمارند» . (۸)
و با این و شعور و شعور است که مى‏خواهیم نصرت و یارى خود را براى «مهدى تنها» آماده ساخته و فریاد «هل من ناصر» حسین تنها مانده را پاسخ دهیم.
در حدیثى از عیسى الخشاب آمده است :
قال: قلت للحسین بن على: انت صاحب هذا الامر؟ قال علیه السلام: لا، و لکن صاحب هذا الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنى بعمه یضع سیفه على عاتقه ثمانیه اشهر» . (۹)
بعد از ذکر عبارت
«ان یرزقنى طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صلى الله علیه و آله‏»،
از خداوند چنین مى‏خواهیم: خدایا! مرا در پیشگاه خودت به واسطه حسین علیه السلام در دنیا و آخرت آبرومند قرارده:
«اللهم اجعلنى عندک وجیها بالحسین علیه السلام فى الدنیا والآخره‏».
اگر مى‏خواهیم در پیشگاه خالق خویش آبرومند گردیم، راه آن، این است که از «باب الله‏» به آستان ربوبى خداوند در آییم. این گونه مى‏توان «وجهه‏» و آبرویى در بارگاه ایزدى به دست آورد. امام حسین علیه السلام «باب الله‏» است و مى‏توان با آن در نزد خدا کسب وجهه نمود. از خداوند مى‏خواهیم که خون‏خواهى خون خدا را، «رزق‏» و روزى ما قرار دهد; رزقى که به همراهى با امام منصور (مهدى) مى‏باشد و این گونه مى‏خواهیم در درگاه الهى وجیه و آبرومند باشیم.
کسانى که نتوانسته‏اند در رکاب حسین علیه السلام جان ببازند و در نزد خدا وجیه گردند و آبرویى یابند; باید دعا کنند تا خداوند آنها را از این رزق و روزى را از آنها محروم نسازد و «مرارت انتظار» را به جان بخرند و به «خیل منتظران‏» بار یایند. آنان باید این سرود عشق را زمزمه جان خویش سازند که: به حق حسین و آن کسى که مقامش را کرامت‏بخشیدى و از کرامتش مرا هم بهره‏مند نمودى، مراى روزى کن تا در معیت مهدى فاطمه، خونخواه ثارالله باشم و بدین وسیله آبرویى در درگاه الهى کسب کنم; چون حسین رمز «وجاهت‏» و کلید «تقرب الى الله‏» است.
داستان انسان، داستان «فوز و خوض‏» و همچون سرو سر به آسمان برکشیدن است و یا به زمین فرو رفتن. کسانى که در عصر عاشورا، هستى خود را به موج عشق سپردند و مستانه به راه افتادند، میوه «فوز» را چیدند و رفتند و ماندگان در راه باید در «خیل وصف منتظران‏» ، به امامت و رهبرى «امام منتظر» چشم بدوزند; تا آن امام همام از سفر باز آید و این در راه ماندگان «فوز عظیم‏» را به کاروان عاشورائیان برساند.
ما در حال «انتظار» به ذکر عشق آرام مى‏یابیم و مى‏نالیم:
«و فزتم فوزا عظیما، فیالیتنى کنت معکم فافوز معکم‏»
«یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما».
شما رستگار شدید به رستگارى بزرگى; اى کاش ما هم با شما مى‏بودیم و به همراه شما بدان نائل مى‏آمدیم این امام عصر و پیروزمند با نصرت خدا است که عقب ماندگان از کاروان «فوز و فائزان‏» را به مقصد مى‏رساند، تا از «باب الله‏» سیدالشهدا علیه السلام کسب آبرو کنند. این جلوه‏اى از فلسفه خون‏خواهى «ثارالله‏» در رکاب فرزندش «مهدى فاطمه‏» است; زیرا «خون خدا» ریخته و به آن هتک حرمت‏شد. باید در هستى حریم «خون خدا» پاسدارى مى‏شد و بشود و تنها راه کسب «وجهه و آبرو» همین گرامى‏داشت و پاسدارى از این «حرم و حریم‏» مى‏باشد. کسانى که مى‏خواهند به خیل آبرومندان در آیند، باید دل به دریاى «انتظار» خون‏خواهى ثارالله بزنند; تا با خون‏خواهى او در رکاب مهدى موعود (عج) آبرومند بارگاه ایزدى گردند و به فوز و رستگارى نائل آیند.
از همین رو است که:
«انتظار الفرج من اعظم الفرج; (۱۰)
انتظار، فرج خود از بزرگ‏ترین فرج‏ها است‏» .
اى پدر بندگى و عبودیت (یا اباعبدالله) ! همانا من «تقرب‏» مى‏جویم به خدا و به رسولش و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و به تو اى حسین! به موالات و دوستى متقابل با تو حسین و به وسیله برائت از دشمنان شما.
«یا اباعبدالله انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى امیرالمؤمنین و الى فاطمه و الى الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائه [ممن قاتلک و... ] ممن اسس...»
در این جا بحث از تقرب است: تقرب به خدا و تقرب به معصومین علیهم السلام; زیرا این نورهاى مقدس، اسماى حسناى الهى‏اند. این تقرب ورودگاهى مى‏خواهد که آن پدر بندگى و عبودیت (اباعبدالله) و خون خدا است. حتى تقرب به خود سالار شهیدان، از همین منظر خواهد بود، باید براى این تقرب‏ها، از موالات امام حسین علیه السلام دستمایه گرفت و به وادى تقرب راه یافت. سیدالشهداء علیه السلام کلید آبرومندى و وجیه شدن در درگاه الهى است; زیرا ثارالله است و «حرم و حریم‏» الهى است و حرمت دارد.
کلید «فوز» و رستگارى ، سر بر کشیدن بر آسمان عبودیت و بندگى است. باید با سعى تلاش، خود را به صف «منتظران‏» کاروان خون خواهان «ثارالله‏» برسانیم تا وجهه یافته ، به خیل متقربان به خدا و امام حسین علیه السلام بپیوندیم و این گونه از دیار «نینوا» ، معبرى به کاروان خون خواهان حسینى بسازیم; چنان که قرآن مى‏فرماید:
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا»،
در میان مؤمنان مردانى‏اند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده‏اند; برخى پیمان خود را به آخر بردند [و در راه او شربت‏شهادت نوشیدند] و بعضى دیگر در انتظارند; و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند» .
عاشورائیان پیمان خود را به آخر بردند و مهدویان در «معبر نینوا» چشم انتظارند و آن عهدى را که با خداى خود بسته‏اند (پاسدارى از «حرم و حریم‏» ثارالله و خون خدا) از یاد نبرده‏اند آنان همیشه با خود زمزمه مى‏کنند و هر صبحگاه، با امام عصر خویش و یوسف گمشده فاطمه، تجدید عهد مى‏نمایند و در «انتظار» فرج به سر مى‏برند; تا در رکابش به خون خواهى «حرم و حریم‏» الهى و «ثارالله‏» برخیزند.
راز و رمز «گره و پیوند» این دو فرهنگ، این گونه عقده مى‏گشاید و رخ مى‏نماید. منتظران عشق هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود راه نخواهند داد، همچنان که مردان سترگ عصر عاشورا چنین بودند.
روایتى از امام باقر علیه السلام نقل شده که در روز عاشورا این گونه به همدیگر تعزیت و تسلیت‏بگویید:
«اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا وایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدى من آل محمد علیهم السلام; (۱۱)
خداوند اجر ما و شما را در مصیبت‏حسین علیه السلام بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانى قرار دهد که به همراه ولى او حضرت مهدى از آل محمد علیهم السلام، طلب خون آن حضرت کرده و به خون خواهى او برخیزیم‏» .
این است که مساله خون خواهى «ثارالله‏» ، امرى مهم و جدى است و باید از این طریق در نزد خداوند کسب وجاهت و آبرو نموده، به درگاهش تقرب جوییم و نزدیکى به درگاه امام حسین علیه السلام را نصیب خود سازیم. براى این خون خواهى و دستیابى به ثمراتش، به «انتظار» امام منصور و یارى شده از طرف خدا بمانیم.
آشکار است که «انتظار» ، آداب و ادبیات لازم خود را مى‏طلبد; از این رو باید در حوزه پیام و بیان به تبیین و تبویب آن همت گماریم و حوزه‏هاى اندیشه، فرهنگ و عینیت جوامع شیعى و اسلامى را با عطر نجواى
«این الطالب بدم المقتول بکربلا»
معطر سازیم و به هم پیوستگى این دو فرهنگ را روشن کنیم. در آویخته‏اند.
در سایه «فرهنگ عاشورا» ، دست مایه‏هاى غنى‏اى از جریان‏شناسى «ظلم و جور» به دست مى‏آید از یک طرف با «پاکان و پاکى‏ها» و از طرف دیگر با «تمامى پلیدى‏ها و ناپاکان‏» مواجه هستیم در این صورت وجود ما، مالامال از دوستى و موالات نیکان و برائت و بیزارى از ناپاکان مى‏شود. «پلیدان تاریخ‏» ، مؤسس «ظلم و جور» بودند و انتصاب خلافت و امامت و حیانى را به استهزا گرفتند. بنیان حکومت‏خویش را بر اساس ظلم و جور بنا کردند. و ستم‏هاى فراوانى به اهل بیت علیهم السلام و شیعیان آنان، روا داشتند.
«و بالبرائه ممن اسس اساس ذلک و بنى علیه بنیانه و جرى فى ظلمه وجوره علیکم و على اشیاعکم‏»
من برائت و بیزارى خود را از این جریان سه گانه که به وسیله پلیدان شیطان فت‏به وجود آمده است اعلام مى‏دارم و تقرب به خدا و سپس تقرب به شما را مى‏طلبم و دوستى شما و دوستى دوستان‏تان را جویا هستم. فرهنگ «موالات‏» نمایانگر نشانه‏هایى است که ما را به دین رهنمون مى‏شود، و نیز عهده‏دار اصلاح تمامى حوزه‏هاى امور دنیوى ما است و مضامین و بیان مزبور در زیارت «جامعه کبیره‏» نوازشگر جان‏هاى عاشقان اهل بیت علیهم السلام است:
«و بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا»
__________________________________________________________________
۱) زیارت عاشورا.
۲) مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۲۱۸.
۳) زیارت اربعین امام حسین علیه السلام ۴) زیارت عاشورا.
۵) سوره والعصر ۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۵، ح ۳۹.
۷) وتر موتور; هم در خصوص امام حسین علیه السلام، و هم در خصوص حضرت مهدى در زیارات آمده است; و آن به معناى تنهاى تنها گذاشته شده مى‏باشد.
۸) دعاى ندبه.
۹) موسوعه امام حسین، ص ۶۶۷.
۱۰) بحار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
۱۱) مصباح المتهجد، شیخ طوسى، المحرم و شرح زیاره‏الحسین علیه السلام، ص ۷۱۳ و ۷۱۴، مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
۱۲) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص ۲۰۸، ح ۱۵.
۱۳) تاریخ عصر غیبت، ص ۷۱; بحارالانوار ج ۵۲، ص ۱۳۳.
۱۴) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، همان، ص ۲۰۸، ح ۱۶.
۱۵) بحار الانوار، ج ۵۲.
۱۶) همان.
۱۷) همان. بحار ج‏۵۲
۱۸) بحار ج ۵۲
۱۹) صحیفه سجادیه، دعاى ۲۵، دعاى در حق اولاد.
۲۰) تاریخ عصر غیبت، پورسید آقایى، ص ۲۷۱; بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
۲۱) در اعمال روز جمعه، مفاتیح.
۲۲) مجله انتظار، ص ۱۵۸، غیبت نعمانى، ص ۴۲۴.
۲۳) مجله انتظار، ص ۱۵۸، غیبت نعمانى، ص ۴۲۴.
۲۴) دعا در غیبت امام زمان علیه السلام.
۲۵) زیارت عاشورا.

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام