«محمدبن حسین‌بن عبدالصمد حارثى» معروف به شیخ بهایى در سال ۹۵۳ هجرى در شهر بعلبک لبنان به دنیا آمد. نسبش به حارث همدانى، صحابى جلیل‌القدر امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام مى‏رسد.

 

در دوران کودکى، همراه پدر خود، که از علماى بزرگ شیعه بود و نزد سلاطین نیز از موقعیت ممتازى برخوردار بود، به ایران سفر کرد.
مقدارى از تحصیلات خود را فرا گرفته بود که به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با جدیت تمام به تحصیل علوم مختلف پرداخت و ظرف مدت کوتاهى مقبولیت عام یافت و از سوى شاه عباس صفوى نهایت احترام براى او رعایت مى‏شد تا اینکه شیخ بهایى منصب شیخ الاسلامى دولت صفویه را عهده‏دار شد و از امکانات این دولت شیعى، نهایت استفاده را براى ترویج تشیع نمود.

 

* امثال شیخ بهایی به خاطر مصالح اسلام و تشیع با سلاطین وقت مرتبط بودند

 

متاسفانه برخی از نویسندگان، نسبت‌های ناروایی به بزرگان اسلام مانند «خواجه نصیرالدین طوسی»، «شیخ بهایی» و «علامه مجلسی» می‌دهند و ارتباط آنان با پادشاهان وقت را نادرست تحلیل می‌کنند. اما حقیقت این است که این بزرگواران، به وسیله دربار حکومتی، مکتب تشیع را زنده کردند و مانع فساد بیشتر دستگاه‌های حکومتی وقت شدند.


امام خمینی (ره) درباره کار ایشان و برخی دیگر از علمای اسلام که با پادشاهان وقت خود مدارا می‌کردند و حتی منصب های حکومتی اختیار کردند، می فرماید: «یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده‏اند از یک مقاماتى و متصل شده‏اند به یک سلاطینى با اینکه مى‏دیدند که مردم مخالفند لکن براى ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامى و ترویج مذهب حق اینها متصل شده‏اند به یک سلاطینى، و این سلاطین را وادار کرده‏اند ـ خواهى نخواهى ـ براى ترویج مذهب، مذهب دیانت، مذهب تشیع. اینها آخوند دربارى نبودند. این اشتباهى است که بعضی نویسندگان ما مى‏کنند. سلاطینْ، اطرافیانِ آقایان بودند. الآن هم حجره شاه سلطان حسین در چهارباغ اصفهان، در مدرسه چهارباغ اصفهان، الآن هم حجره‏اش هست. اینها او را کشاندنش تو [ى‏] حجره نه اینکه او اینها را کشیده است دنبال خودش. اینها اغراض سیاسى داشتند، اغراض دینى داشتند. نباید یک کسى تا به گوشش خورد که مثلًا مجلسى ـ‌رضوان الله علیه‌ـ محقق ثانى ـ‌رضوان الله علیه‌ـ نمى‏دانم شیخ بهایى ـ‌رضوان الله علیه‌ـ با اینها روابط داشتند و مى‏رفتند سراغ اینها همراهى شان مى‏کردند، خیال کنند که اینها مانده بودند براى جاه و ـ عرض مى‏کنم ـ عزت، و احتیاج داشتند به اینکه شاه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتى بکنند! این حرفها نبوده در کار. آنها گذشت کردند؛ یک گذشت، یک مجاهده نفسانى کرده‏اند براى اینکه این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها [ترویج کنند]…. مردم آن عصر شاید اشکال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر کسى اشکال کند نمى‏داند قضیه را، نه [اینکه‏] غرض دارد، نمى‏داند قضیه را. زمان ائمه هم بودند. على بن یقطین هم از وزرا بود. در زمان ائمه هم بودند. خود حضرت امیر را چرا نمى‏گوییم؟ بگوییم حضرت امیر هم‏ هست؟ حضرت امیر بیست و چند سال به واسطه مصالح عالیه اسلام در نماز اینها رفت ـ عرض بکنم که ـ تبعیت از اینها کرد، براى اینکه یک مصلحتى بود که فوق این مسائل بود. سایر ائمه ـ‌علیهم السلام‌ـ هم گاهى مسالمت مى‏کردند.» (صحیفه امام، ج‏۳، ص: ۲۴۰ سخنرانی امام در نجف: ۱۰ آبان ۱۳۵۶)

 

* شیخ بهایی سفرهای متعددی انجام می‌داد

 

شیخ بهایى (ره) حدود سی سال از عمر خود را در سفر گذراند و به شهرها و کشورهاى گوناگون سفر نمود، از جمله در سفرى به مشهد مقدس همراه شاه عباس، فاصله اصفهان تا مشهد رضوى را پیاده طى نمود.
شیخ در بیشتر سفرهایش با لباس گردشگران و مردم عادى سفر مى‏کرد و ناشناس بود. از بزرگان حلب و شام، شیخ بهایی را در لباس گردشگران دیده‏اند و هنگامى که شیخ در جلسه‏اى لب به سخن گشوده از فضائلش، او را شناخته‏اند اما شیخ فورا آن شهر را ترک گفته که نزد عموم شناخته نشود.

 

* شیخ بهایی جامع علوم و فنون مختلف بود

 

یکى از خصایص شیخ بهایى، جامعیت او در علوم و فنون مختلف بود، عالمی بود که در بسیاری از علوم صاحب نظر و متخصص بود. وی در زمینه‏هاى گوناگون، تألیف و نوشته دارد.
او عالمی بود که در کارهای سیاسی، اجتماعی، عمرانی و فرهنگی منشأ خدمات بزرگی شد.
با وجود سفرهاى طولانى و منصب‏هاى اجرایى که شیخ بهایی با استفاده از آنها به ترویج مکتب تشیع مبادرت مى‏ورزید و کارهاى عمرانى فراوان مانند بناهاى به یاد ماندنى در شهرهاى مختلف از جمله مرقد امیرالمؤمنین علیه‏السلام، مسجد امام اصفهان و… ؛ شیخ بهایى هیچ گاه از امر مهم تألیف و تصنیف غافل نمانده به طورى که در علوم مختلف تألیفاتى دارد که رقم آنها به بیش از ۸۰ عنوان مى‏رسد.
از تألیفات وى به می‌توان به کتب زیر اشاره کرد:
مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة، العروة الوثقى در تفسیر سوره حمد، اربعین که به اعتقاد صاحب نظران از نظر علمى بهترین کتابى است که تاکنون با عنوان چهل حدیث تألیف شده است، مشرق الشمسین در تفسیر آیات الأحکام‏، حدائق المقربین در شرح صحیفه سجادیه‏، جامع عباسى کتابى است فقهى تا پایان بحث حج‏، الاثنی عشریات الخمس که کتابى فقهى است و بحث‏هاى طهارت تا حج را ذکر کرده، الفوائد الصمدیة در نحو، بحر الحساب کتابى مفصل در علم حساب، خلاصة الحساب که تلخیص بحر الحساب و بهترین تألیف در علم حساب قدیم است و بارها شرح شده و بر آن حاشیه نوشته‏اند و علاوه بر فارسى به زبان‏هاى دیگرى مانند زبان آلمانى نیز ترجمه شده است، کشکول که اولین کتاب با نام کشکول از شیخ بهایی بوده و پس از او این نام براى کتب بسیارى انتخاب شد، دیوان اشعار عربى و فارسى و کتب فراوان دیگر
از اساتید شیخ بهایى اطلاع چندانى در دست نیست جز آنکه او شاگرد پدر خویش حسین بن عبد الصمد، ملا عبدالله مدرس یزدی، ملا علی مذهب و حکیم الدین محمد بوده و از پدرش اجازه روایت دارد. استاد دیگر وی به احتمال فراوان (نزد نگارنده) فقیه نامی شیعه شهید ثانى می باشد.‏
اما شاگردان شیخ به ده‏ها نفر مى‏رسد که در بین آنان علمای والا مقام و بزرگ شیعه دیده مى‏شود از جمله: فیلسوف بزرگ اسلامی صدرالمتالهین شیرازی نویسنده «الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة»، ملا محسن فیض کاشانى و علامه محمد تقى مجلسى (معروف به مجلسى اول).

 

* نکته‌های بسیار خوبی از شیخ بهایی به یادگار مانده است

 

از این عالم وارسته، مطالب بسیار خوبی در زمینه‌های گوناگون به یادگار مانده است که می‌توان آنها را در کتب شیخ از جمله کشکول، پیدا کرد. برای نمونه؛ در یکى از کتاب‏هاى خود، غیبت را به صاعقه تشبیه مى‏کند که حسنات را در یک چشم به هم زدن نابود مى‏کند سپس مى‏گوید: کسى که غیبت مردم مى‏کند، مانند کسى است که منجنیقى نصب کرده و با آن حسنات خود را نشانه‏گیرى کرده و شرق و غرب آن را مى‏کوبد (کشکول ج ۲ ص ۲۹۵)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ـ ذیل آیه «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ …» (بدانید زندگى دنیا، تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است‏…) ( حدید/۲۰ ) ـ از شیخ بهایی نقل می‌کند که گفته است: این پنج خصلتى که در آیه شریفه ذکر شده، از نظر سنین عمر آدمى و مراحل حیاتش مترتب بر یکدیگرند، چون تا کودک است حریص در لعب و بازى است، و همین که به حد بلوغ مى‏رسد و استخوان ‏بندیش محکم مى‏شود علاقه‏مند به لهو و سرگرمى‏ها مى‏شود، و پس از آنکه بلوغش به حد نهایت رسید، به آرایش خود و زندگیش مى‏پردازد و همواره به فکر این است که لباس فاخرى تهیه کند، مرکب جالب توجهى سوار شود، منزل زیبایى بسازد، و همواره به زیبایى و آرایش خود بپردازد، و بعد از این سنین به حد کهولت مى‏‌رسد آن وقت است که بیشتر به فکر تفاخر به حسب و نسب مى‏افتد، و چون سالخورده شد همه کوشش و تلاشش در بیشتر کردن مال و اولاد صرف مى‏شود. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۹، ص ۱۶۴؛ ترجمه المیزان، ج‏۱۹، ص ۲۸۹)
شیخ بهایی درباره حدیث پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «حب الوطن من الایمان» (دوست داشتن وطن از ایمان است) تفسیر بسیار نغزی ارائه کرده و سروده است:
این وطن مصر و عراق و شام نیست / این وطن شهری است کو را نام نیست
زانکه از دنیاست این اوطان تمام / مدح دنیا کی کند خیر الانام
ای خوش آن کو یابد از توفیق بهر / کآورد رو سوی آن بی نام شهر
تو در این اوطان غریبی ای پسر / خو به غربت کرده ای، خاکت به سر
آنقدر در شهر تن، ماندی اسیر / کان وطن یکباره رفتت از ضمیر
رو بتاب از جسم و جان را شاد کن / موطن اصلی خود را یاد کن
زین جهان تا آن جهان بسیار نیست / در میان جز یک نفس در کار نیست
تا به چندان شاهباز پر فتوح / باز مانی دور از اقلیم روح

 

* رفتار و عملکرد شیخ بهایی حساب‌شده بود

 

رفتار و منش شیخ بهایی بسیار حساب شده بود و گاهی همین رفتارهایش درس بزرگی برای مردم قلمداد می‌شد. به عنوان نمونه داستان مشهورى از ایشان نقل شده که بنا بود در برابر خدمات بزرگ علمى و عمرانى، از طرف شاه عباس صفوی، جوایزى در خور شأن او داده شود. شیخ بهایی جایزه خود را چنین مصالحه کرد که بر مرکب مخصوص شاه بنشیند و شاه در رکاب او پیاده حرکت کند و چند کوچه و خیابان را در مقابل چشمان مردم طى کنند. در حقیقت او مى‏خواست به مردم ثابت کند که نظام ارزشى بر محور علم و دانش مى‏‌شود نه تخت و سلطنت و مقام و قدرت ظاهری. مى‏گویند که با این حرکت، اشتیاق جوانان و دانش طلبان به مدارس، بسیار بیش از قبل شد. (پیام امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام، ج‏۲، ص ۲۶۴)
در مقدمه کتاب ارزشمند «قبسات» مطلبی از رفتار و گفتار شیخ بهایی و میرداماد نسبت به یکدیگر نقل شده است که می تواند درس بزرگی به همه اندیشمندان و فرهیختگان معاصر باشد. به تعبیر بهتر این گونه رفتارها از آموزه های اخلاقی محسوب می گردد و شایسته است همه اندیشوران، خود را به چنین حالاتی متصف کنند.
در آن مقدمه آمده است: «روزى شاه عبّاس براى تفرّج سوار بود و این دو عالم ربّانى (شیخ بهایی و میرداماد) نیز که تقرّب تمام داشته‏اند حاضر رکاب بوده‏اند، شاه محض امتحان صدق و صفاى باطن ایشان، نزد میرداماد که به جهت بزرگى جثّه‏اش عقب‏تر مى‏آمد و آثار خستگى در بشره‏اش ظاهر بود آمد و گفت این شیخ (بهائى) اصلا وظیفه تمکین و وقار را رعایت نکرده و جلوتر مى‏رود و اسب بازى‏ مى‏کند برخلاف جناب شما که با کمال تمکین و وقار هستید. میرداماد گفت مطلب نه چنین است بلکه اسب شیخ از کثرت فرح و انبساطى که از حامل بودن وجود محترمى مانند شیخ (بهایی) را دارد رقص و وجد مى‏کند و نمى‏تواند آرام بگیرد که عالم معظّمى مثل شیخ (بهایی) بر وى سوار شده است. پس شاه پنهانى پیش شیخ رفته و گفت که میر(داماد)، از کثرت فربهى و بزرگى جثّه اسب را هم خسته کرده و به زحمت انداخته بطورى که تاب حرکت ندارد شیخ گفت مطلب نه چنین است بلکه آن خستگى که در اسب میر، مشاهده مى‏شود فقط در اثر عجز و ناتوانى از باربردارى علمى است که کوههاى بزرگ از تحمّل آن عاجز هستند. سلطان در دم پیاده شد و در میان آن همه جماعت حاضرین رکاب، محض شکرانه آن نعمت بزرگ صفاى باطن و پاکدلى علماى عصر او، بروى خاک افتاده و سجده شکر بجا آورد.» (القبسات، مقدمه، ص: ۶۶)

 

* مکتب، بینش و روش «شیخ بهایی» روشن‌‌گر برخی از ابهامات مطالب عرفاست

 

استاد شهید مطهری در یکی از کتب خود، برای شناساندن مراد و مفهوم واقعی اشعار عرفا از شخصیت شیخ بهایی کمک می‌گیرد و اثبات می‌کند که اشعاری که عارفان اسلامی سروده‌اند اگر چه ظاهری مناسب نداشته باشد اما دارای مضامین بلند عرفانی و توحیدی بوده و نباید آنها را حمل بر ظاهرِ نادرست آن کرد.
ایشان در کتاب «عرفان حافظ» می‌نویسد: «ما مى‏بینیم افرادى در این زمینه‏ها شعر گفته‏اند که درباره هر که بشود احتمال (خلاف) داد، درباره آنها دیگر نمى‏شود احتمال این حرف‌ها را داد. (که مثلا از بت، بت ظاهری و از می، شراب نجس و حرام را قصد کرده باشند بلکه مرادشان مطالب بلند و بالای دیگری است) مثلًا شیخ بهایى، فقیه عصر و شیخ‌الاسلام زمان خودش، از این حرف‌هاى رندى به اصطلاح، آن قدرى‏ که در کلمات حافظ آمده در کلمات او هم آمده، مثل این شعرهاى معروفش که مى‏گوید:
دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم / در قمار عشق ‏اى دل کى بود پشیمانى‏؟
سجده بر بتى دارم، راه مسجدم منما / کافر ره عشقم، من کجا مسلمانى‏؟
ما ز دوست غیر از دوست مقصدى نمى‏خواهیم/ حور و جنت ‏اى زاهد بر تو باد ارزانى
زاهدى به میخانه سرخرو ز مى ‏دیدم / گفتمش مبارک باد ارمنى مسلمانى‏
خانه دل ما را از کرم عمارت کن/ پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانى»‏ (مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏۲۳، ص: ۳۶۰ )
مکتب، روش و بینش بزرگانی چون شیخ بهایی (ره)، علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره) به گونه ای بود که نمونه هایی مثل این اشعار ـ که این بزرگواران نیز سروده‌اند ـ در پرتو آن بینش و روش، تفسیر می شود و از همین جا معلوم می گردد که امثال حافظ شیرازی و دیگر عارفان نامی، مراد دیگری از اشعار ـ به ظاهر نادرست ـ خود داشته‌اند و هیچگاه مرادشان در اشعار عرفانی و غزلیات خود، معشوق ظاهری، می و شراب حرام، رخ و خال معشوقه زمینی و …. نبوده است. (برای مطالعه مقصود واقعی عرفا از عبارات می و شراب و شاهد و خال و لب و بت و….، می توانید به اوخر گلشن راز شبستری مراجعه کنید)
به عبارت دیگر، استاد مطهری (ره) به کسانی که ظاهرِ گفتار و اشعار عرفا را گرفته و بر سر عرفان می زنند و با این شیوه، می خواهند آنان را لاابالی و غیر مقید به ظواهر شرع معرفی کنند گوشزد می کند که امثال شیخ بهایی ها، حاج ملا هادی سبزواری ها و علامه طباطبایی ها نیز چنین اشعاری دارند و با توجه به بینش و عملکرد این بزرگواران در طول دوران زندگانی خود، متوجه می شویم که مراد آنان از این اشعار و عبارات، مطالب دقیق تر، ظریف تر و بلند تری می باشد و لذا نباید ظواهر این گفتارها و اشعار، رهزن و حجاب فهم محقق و پژوهشگر شود.

 

* شیخ بهایی از وفات خود آگاه شده بود

 

شیخ بهایی بعد از عمری خدمت به اسلام و تشیع در سال ۱۰۳۰ هجرى قمری دعوت حق را لبیک گفت و به دیار جاوید شتافت.
استاد شهید مرتضی مطهری درباره وفات ایشان می‌گوید: «مجلسىِ اول (پدر مرحوم مجلسى معروف) که او هم مرد بسیار جلیل‏القدر و عالم و متقى فوق‏العاده‏اى بوده و از شاگردان شیخ بهایى است نقل مى‏کند که شش ماه قبل از وفات شیخ بهایى، روزى ما در خدمت ایشان به زیارت اهل قبور در تخت فولاد اصفهان ـ که قبر بابا رکن‏الدین در آن جا بوده و شاید هنوز هم باشد ـ رفتیم. یک وقت دیدم ایشان رو کرد به ما و گفت: شما چیزى نشنیدید؟ گفتم: نه. دیگر سکوت کرد و حرفى نزد، راه افتاد و آمد. از آن روز ما دیدیم حال شیخ تغییر کرده، بیشتر به خود پرداخته، حال توبه و انابه پیدا کرده و یک حال دیگرى غیر از حال سابق دارد.
همه ما شاگردها حدس زدیم هرچه بود، آن روز اتفاق افتاد. ایشان مى‏گوید من از سایر شاگردها جسورتر بودم، قرار شد من از ایشان بپرسم که منشأ این تغییر حالت شما چیست؟ رفتم از ایشان پرسیدم، ایشان گفت: من آن روز، وقتى از کنار قبر عبور مى‏کردیم این صدا را از قبر شنیدم که «شیخ در فکر خود باش، مرگت نزدیک است، چرا به خودت نمى‏پردازى؟» و شش ماه بعد مُرد (وفات کرد).» (مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۲۶، ص: ۵۱۷)
بدن مطهرش را از اصفهان به مشهد مقدس انتقال داده، نمازش را شاگرد بزرگوارش علامه محمد تقی مجلسى اول، اقامه کرد و در آن نماز، نزدیک به ۵۰هزار نفر شرکت داشتند و وی را در جوار عالم آل‌محمد حضرت امام رضا علیه‏السلام به خاک سپردند.

 

———————
نویسنده: حجت‌الاسلام وحید واحدجوان

 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام