اى آسمان عشق نگينت ستاره است
قربان شدن براى تو با يك اشاره است
هر كهكشان كه سر بكشد در سراى تو
در پيش پاى تو چو يكى سنگ خاره است
انوار روى تو بنوشته به ساق عرش
ثاراللّه است حسين و حسين ابن ثاره است
بنما نگه به نايب خود اى شكسته دل
از روى بام سوى تو اندر تظاره است
سر داده ام بر سر راهت ولى ببين
جسمم به روى خاك و عدويم سواره است
بسكه كشيد جسم غريبم به كوچه ها
آويزه هر پاره تنم بر قناره است
اما زغيب اين سخن از تو شنيده ام
در قتلگاه زخم تنت بى شماره است
با چشم دل به ديدمت اندر دم وداع
بر روى سينه تو حسين شير خواره است
مهر و ولا و عشق تو درياى پر خروش
آرام دل چو قطره اى اندر كناره است
داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى
نظر خود را اضافه کنید.