من سابقه آب و گلم دست شماست
پرونده اعمال دلم دست شماست
هرجا كه شكايت دلم را بردم
گفتند كليد مشكلم دست شماست
¤¤¤
دراين همه ظلم، عدل را برپا كن
طرحي بده، حد و مرز را معنا كن
نگذار كه عشق بيش از اين دير شود
يك تبصره بهر عاشقي پيدا كن
¤¤¤
من بود و نبودم همه از بود شماست
سرشار وجود من ز كمبود شماست
آن لحظه كه كائنات عاشق گردند
آن روز همان زمان موعود شماست
¤¤¤
اي «سوره فجر» رمز پيشاني تو
لبريز، غزل ز حس روحاني تو
از باب گلايه نيست، اما عمرم
كوتاه شد از غيبت طولاني تو
¤¤¤
اي وارث تيغ ذوالفقار ادركني
پوسيد دلم در انتظار ادركني
اين جمعه بيا و فتح كن دلها را
با سيصدوسيزده سوار ادركني
¤¤¤
اين كيست كه در حال دعا مي خندد
هرگونه صداكنم تو را مي خندد
هرگاه تو را درون خود مي كاوم
از شوق درآئينه، خدا مي خندد...
¤¤¤
چندي است كه بي پلك زدن منتظرم
اي عشق بيا سري بزن منتظرم
گفتند كه اين جمعه مي آيي حتما،
از ساعت پنج صبح من منتظرم
¤¤¤
مانند دوهفته پيش باني شده ام
از شوق تو گرم ندبه خواني شده ام
با دعاي خيرحضرت معصومه(س)
اين جمعه دوباره جمكراني شده ام...
مجيد ميرزايي- بروجرد
نظر خود را اضافه کنید.