انسان چون سايرموجودات خداوند مخلوق است. پس زماني بوده كه او خلق نشده است. پس محتاج علتي است كه او را خلق كند و علت خلق او جز خالق هستي نيست، كه هر وقت اراده كند، مخلوق خود را از ميان ميبرد. پس موجودي كه اصل وجودش وابسته به ديگري است، چه چيزي دارد كه او را چنين متجري كرده و حتي ادعاي خدايي ميكند؟!
"همه را جمع كرد و ندا داد و گفت: من پروردگار برتر شما هستم".(1)
او كسي جز فرعون نبود. به همين دليل انسان فقير و نادار اگر متكبر شود، چن از اصل و ريشه جاوداني برخوردار نيست، موجب ميشود كه در هوا معلق شد و سر انجام سقوط كند.
انساني كه فقط خودش را قبول دارد و دچار عجب و خودبيني است و يا خود را از ديگران برتر ميداند و متكبر است، از امتيازي كه خدا به او داده كه عقل و شعور است، سوء استفاده كرده، حتي گاهي بر خالق خويش متكبر ميشود، چه رسد به هم نوع خودش. اين صفت رذيله بيشتر دامنگير افرادي ميشود كه به مقام و موقعيتي رسيده و به جاي خدمت به خلق بر مركب طغيان سوار شده، به پيش ميتازند.
حضرت امام خميني(ره) سبب و علت اصلي كبر و غرور را چنين بيان ميكند:
"كبر را اسباب بسياري است كه بر گشت تمام آنها به اين است كه انسان در خود كمالي توهم كند كه آن باعث عُجب شود و مخلوط با حب نفس گرديه، حجاب كمال ديگران شده، آنها را ناقصتر از خود گمان كند، و اين سبب ترفع قلبي يا ظاهري گردد و به همه بندگان خدا به نظر حقير و تعيير نگاه كند".(2)
حضرت امام نقطه اصلي انحراف و به وجود آمدن غرور راتوهم وتخيل از وجود كمال ميداند و چون حب نفس در انسان امري طبيعي به نظر ميرسد، ان تخيل را با حب نفس مخلوط كرده، و در نتيجه به شخص متكبر و يا خود بين تبديل ميشود.
مفاسد غرور چيست؟
امام خميني ميفرمايد: "بدان كه اين صفت زشت ناهنجار هم في نفسه داراي مفاسد است و هم از آن مفاسد بسيار زاييده شود. اين رذيله انسان را از كمالات ظاهري و باطني و از حظوظ، لذت، دنيوي و اخروي باز دارد و توليد بغض و عداوت كند و انسان را از چشم خلايق بيندازد و پست و ناچيز كند و مردم را وادار كند كه با او معارضه، مقابله، به مثل كنند و ارا خوار كنند و تحقير نمايند چنان چه از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: "لن يدخل الجنة من في قلبه مثقال حبة من خردل من كبر؛ (3) داخل بهشت نميشود كسي كه در قلبش ذره كوچكي از غرور باشد".
چگونه ميتوان بر غرور علمي و معنوي خود غلبه كرد؟
تمام موجودات از جمله انسانها رابطهاي بين مبدأ و منتها هستند، يعني مسافرانياند كه چند روزي به عنوان ميهمان به اين سرا آمده و سرانجام به مقصد اصلي خواهند رسيد.
خداوند در قرآن براي آن كه عظمت و شرافت انسان را بيان كند ميفرمايد: "ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كردهايم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت را بر دوش گرفت كه او ستمكار و نادان بود".(4)
ناداني و جهل انسان او را به غرور ميكشاند. قرآن ميفرمايد: "اي آدمي! چه چيز تو را به پروردگار كريمت مغرور كرده است؟".(5)
از جمله اصليترين عامل سركوبي و غلبه بر كبر اعتراف به كبر و ناداري است. امام خميني در اين باره مينويسد:"پس معلوم شد كه تكبر نيست مگر از غايت جهل و ناداني! هر كس جهلش بيتشر و عقلش ناقصتر است، كبرش بيشتر است. رسول خدا(ص) كه علمش از وحي الهي مأخوذ بود و روحش به قدري بزرگ بود كه يك تنه غلبه بر روحيات ميليونها ميليون بشر كرد، تواضعش با بندگان خدا از همه كس بيشتر بود. كراهت داشت كه اصحاب براي احترام او به پا خيزند، وقتي وارد مجلس ميشد، پايين مينشست، روي زمين طعام ميل ميفرمود و روي زمين مينشست و ميفرمود: "من بندهاي هستم، ميخورم مثل خوردن بنده و مينشينم مثل نشستن بنده".(6)
تا انسان اعتراف به جهل خود نكند، هرگز از مَركب غرور و تكبر وخودخواهي پايين نخواهد آمد. اين مركب ممكن است مركب علم يا معنويت يا عرفان يا سلطنت و مقام باشد. مثال عاميانه اما پر معنايي وجود دارد كه درخت هر چه ثمرش بيشتر باشد، سر به پايين خواهد آورد. جملهاي معروف منتسب به ابن سينا، اين فيلسوف بزرگ است كه: "بعد از اين همه دانستن و داشتن علم، به جايي رسيدهام كه فهميدم هيچ نميدانم.
اعتراف او به جهل، وي را جاهل نميكند، بلكه او به علم نونور ازلي مربوط شده كه ميفهمد هر چه ميدانسته، در مقابل علم الهي و معلومات ازلي هيچ است. البته شيطان حجاب بزرگي است.
نتيجه: تكبر و غرور ممكن است از هر ناحيهاي ايجاد شود و راه علاج آن تدبر و تفكر در آيات الهي و رسيدن به اين معنا است كه در مقابل خالق هستي هيچ نيست و اعتراف به جهل و تقويت اين باور، راه اصلي و اساسي غلبه بر غرور است.
پي نوشتها:
1 - نازعات(79) آيه 24، و 25.
2 - امام خمين، چهل حديث، ص 84.
3 - همان، ص 83.
4 - احزاب (33)، آيه71.
5 - انفطر (82)، آيه 6.
6 - امام خميني، چهل حديث، ص 95.
نظر خود را اضافه کنید.