برخي از حقوق مربوط به آنان را باز گو ميكنيم.
خمس غنايم
قرآن مجيد خمس غنايم را مربوط به افراد شش گانه ميداند كه آيه خمس را بيان ميكند و ميفرمايد:
«وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُم مِن شيءٍ فَاِنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذي الْقُرْبي وَالْيتاميوَالمَساكِينَ وَابْن السَّبيل…» انفال/41
[هر نوع غنيمتي به دست آوريد يك پنجم آن از آن خدا و پيامبر(ص) و خويشان او، يتيمان، فقيران و درماندگان است.]
ما فعلاً دربارة «غنيمت» سخن نميگوييم و اين كه مقصود از آن تنها غنيمتهاي جنگي است، يا مطلق در آمدي كه انسان از طريق مشروع به دست آورد، آنان كه آيه را به غنايم جنگي مخصوص ميكنند فريب اصطلاح متأخر از عصر نزول ميخورند كه در عصر فقها پديد آمده است در حالي كه قرآن و سنت آن را در مطلق فايده و سود به كار ميبرد، و حتي به نعمتهاي بهشتي و فوايد اخروي نيز اطلاق ميكند، چنين ميفرمايد:
«… تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ كَثيرةٌ…» نساء /94
[سرمايه ناپايدار دنيا را ميطلبيد در حالي كه غنيمتهاي بسياري (بهشت) نزد خداست]
استعمال لفظ «غنائم» در نعمتهاي بهشتي خود گواه بر اين است كه معني لغوي آن، مطلق فايده اي است كه انسان به دست ميآورد، خواه در دنيا و خواه در آخرت، خواه از طريق نبرد و جنگ و يا از طريق كسب و كار.
بنابراين مسلمانان و يا حاكم اسلاميموظفند يك پنجم غنيمت را به مصارف شش گانه آن برسانند و از آن جمله «ذي القربي» بستگان پيامبر است. و از اين كه قبل از لفظ «ذي القربي» كلمه للرسول آمده خود گواه بر اين است كه منظور از بستگان، بستگان اوست نه اقرباي صاحبان درآمد، چنانكه مقصود از گروههاي سه گانه يتيم و مسكين و ابن السبيل كساني هستند كه به نوعي به پيامبر(ص) بستگي دارند، از آنجا كه خداوند بيت هاشميرا از مصرف زكات باز داشته، در مقابل آن، خمس در اختيار آنها نهاده است كه علاوه بر پرداخت هزينههاي زعامت، نياز افراد وابسته به اين بيت را بر طرف كنند.
2 ـ حق مودت
پيامبران الهي، براي كسب رضاي الهي ، تبليغ ميكنند، و شعار همگان حتي خود پيامبر خاتم(ص) اين است: «وما أسألكم عليه من أجر إن اجري إلّا علي ربّ العالمين» شوري /23 امّا در عين حال باحفظ اين اصل (كار براي خدا) خدا به پيامبر(ص) دستور ميدهد، محبت به نزديكان خود را از امت بخواهد، چنان كه ميفرمايد: «قُل لا أسألكم عليه أجراً إلّا المودة في القربي» (احمد بن حنبل، فضائل الصحابة، 2/588)
[بگو من از شما پاداش نميخواهم جز محبت در خويشاوندي.]
«قربي» در لغت به معني «قرابت» و مقصود از «مودت في القربي» همان مودت «ذي القربي» است. به گواه اين كه در تمام موارد، اين كلمه با پيشوندي مانند: «ذي» و «اولو» به كار رفته است، بنابراين احتمالات ديگري كه پيرامون آيه گفته شده است با توجه به اين قرينه كاملاً بي اساس ميباشد.
گذشته از آن، روايات كثيري پرده از اجمال آيه بر ميدارد و ميرساند كه مقصود از محبت و مودت در خويشاوندي، همان تكريم بستگان و نزديكان اوست، و ما برخي از اين روايات را كه از طريق اهل سنت وارد شده است ياد آور ميشويم:
احمد بن حنبل در كتاب فضائل الصحابه به سندي از پيامبر(ص) نقل ميكند و ميگويد:
«لما نزلت «قل لا أسألكم عليه أجراً إلّا المودة في القربي»، قالوا يا رسول الله من قرابتك؟ من هؤلاء الذين و جبت علينا مودتهم؟ قال: عليّ و فاطمة و ابناها و قالها ثلاثاً»
هنگاميكه آيه «قل لا أسألكم عليه أجراً إلّا المودة في القربي» نازل شد، ياران پيامبر(ص) به او گفتند، اي رسول خدا نزديكان تو كيستند و آنان كه دوستي آنها بر ما واجب شده است، چه كسانند؟ پيامبر(ص) گفت: آنان علي(ع) و فاطمه(س) و دو فرزند آنان است و اين مطلب را سه بار تكرار كرد. (طبرسي: مجمع البيان، 9/ 29)
سيوطي در تفسير خود از ابن عباس نقل ميكند كه مقصود اين است: حقِّ مرا در اهل بيتم حفظ كنيد و آنان را به خاطر من دوست بداريد.
3. اهل بيت مرجع ديني در اصول و فروع
حديث متواتر ثقلين و حديث متضافر سفينه به روشني دلالت دارند كه يگانه مرجع علميو فكري مسلمانان بعد از درگذشت پيامبر(ص) كتاب و عترت اوست در حديث ميفرمايد:
«إنّي تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي» (صحيح ترمذي، باب صلوات بر پيامبر(ص) 2/325/ 483)
[من در ميان شما دو چيز گرانبها به وديعت ميگذارم يكي كتاب خدا، و ديگري عترت و اهل بيت من است.]
و اين دو مرجع را چنين توصيف ميكند: «ما إن تَمسَّتكتم بهما لن تَضلُّوا بَعدي» [تا زماني كه در مشكلات به اين دو چنگ ميزنيد گمراه نميشويد.]
اگر قرآن، بزرگترين مرجع علميبراي مسلمانان است، عترت نيز داراي چنين مقام و موقعيتي است. اگر تمسك به قرآن ماية هدايت، و دوري از آن ماية گمراهي است، اهل بيت نيز شأن و مرتبه اي دارند.
در حديث دوم ميفرمايد:
«مثل أهل بيتي كسفينة نوح مَن رَكبها نَجي و من تَخلف عَنها غَرق و هوي» (ابن حجر: صواعق محرقة/146)
[مقام و موقعيت اهل بيت من همان موقعيت كشتي نوح است هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و هر كس از آن تخلّف جست، غرق گرديد.]
اين حديث مانند حديث ثقلين مرجعيت علمياهل بيت را ثابت ميكند و دوري از آنان را ماية گمراهي ميداند. اگر خلافت ظاهري و مديريت اسلامي، پس از درگذشت پيامبر(ص) دستخوش اختلاف گرديد، و اجتهاد و مصلحت گرايي فردي، جاي تنصيص در سرزمين غدير را گرفت، ولي مرجعيت علمياهل بيت خدشه نپذيرفت و پيوسته علي(ع) و فرزندان او مشكل گشاي امت در اصول و فروع بودند.
4 ـ حق درود بر خاندان رسالت
از حقوق مسلّم اهل بيت، درود بر آنها به هنگام فرستادن درود بر پيامبر(ص) است و نبايد به هنگام فرستادن صلوات ميان او و عترت جدايي افكند. مفسران ميگويند وقتي آيه «إنَّ اللهَ وَ مَلائِكتُهُ يُصَلّوُنَ عَلي النَّبي» نازل گرديد ياران رسول خدا عرض كردند، از كيفيت اسلام بر شما آگاهيم، ما را از كيفيت صلوات بر خود آگاه سازيد، پيامبر گرامي(ص) فرمود: به هنگام فرستادن صلوات بر من چنين بگوييد:
«اللّهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد كما صليت علي إبراهيم و آل إبراهيم، انّك حميد مجيد» (سنن بيهقي: 2/ 379)
[بارالها! بر محمد و آل محمد درود بفرست همان طور كه بر ابراهيم و آل ابراهيم درود فرستادي و تو ستوده و بزرگوار هستي]
5. ترفيع بيوت خاندان وحي
از حقوقي كه اهل بيت رسول گراميبر ذمه امت اسلاميدارند تكريم و ترفيع بيوت آنهاست، چنان كه ميفرمايد:
«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَن تُرفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَالآصالِ» نور/36 [آن نور در خانههايي قرار دارد كه خدا اجازه داده است كه بالا برده شوند، در آن خانه مرداني خدا را صبح و عصر تسبيح ميگويند.] مقصود از ترفيع، خواه ترفيع جسماني باشد و اين كه پيوسته آباد و سرپا باشد يا ترفيع معنوي كه پيوسته از پليدي ها دور قرار گيرد، در هر حال حاكي از احترام خاص اين نوع از بيوت است.
سيوطي در تفسير خود نقل ميكند: وقتي اين آيه نازل گرديد، ياران رسول خدا از او سؤال كردند كه مقصود از اين بيوت چيست؟ فرمود: بيوت انبياء، آن گاه ابوبكر سؤال كرد گفت: بيت فاطمه (س) نيز از اين بيوت است؟ پيامبر فرمود: «نعم من أفاضلها» [بلي از بهترين آنهاست.] (الدّر المنثور، 5/ 50)
هر نوع جسارت به بيوت پيامبر(ص) و بيوت متعلق به پيامبر اسلام(ص) حرام بوده و اگر به عنوان هتك از رسول خدا انجام گيرد، ماية ارتداد ميشود.
اگر مقصود از «ترفيع» رفعت ظاهري باشد، گواه بر اين است كه آباد نگاه داشتن آن يك وظيفه است و اگر مقصود رفعت معنوي باشد، گواه بر لزوم احترام گذاري بر اين خانههاست.
نظر خود را اضافه کنید.