روايت شده كه حضرت رسول صلى عليه و آله از پشت سر بعضى از اشخاص مى آمد بطورى كه او نفهمد و دستهاى مبارك خود را بر چشمان او مى گذاشت كه او را امتحان كند و بدينوسيله مزاح مى نمود.

و نيز نقل شده است كه آن حضرت با پسر عمويش امير المؤ منين على عليه السلام رطب مى خورد و هسته هاى رطب را پيش حضرت على عليه السلام مى گذاشت ، پس وقتى از خوردن فارغ مى شدند، همه هسته ها در پيش حضرت على عليه السلام بود، آن حضرت مى فرمود: يا رسول الله عليه و آله پرخور آن است كه ، رطب ها و هسته ها را با هم بخورد.

و از مزاحهاى آن حضرت است كه پيره زنى از انصار گفت : يا رسول الله براى من دعا كن كه خدا مرا بيامرزد، آن حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: آيا نمى دانى كه پيره زنها داخل بهشت نمى شوند؟ پيره زن فرياد كرد، پيامبر خدا صلى عليه و آله تبسم فرمود و به آن پيره زن فرمود: آيا فرمايش خدا را در قرآن نخوانده اى ؟

(( ((انا انشانا هن انشاء فجعلنا هن ابكارا عربا اترابا)). )) (1)
يعنى ما آنها را (زنها را دوباره ) ايجاد مى كنيم و آنها را باكره مى گردانيم ، و آنها را شوهر دوست و همسال قرار مى دهيم .
و نيز روايت شده : كه زنى به پيامبر اكرم (ص ) رسيده ، و حاجتى مربوط به شوهرش داشت ، حضرت فرمود: شوهر تو كيست ؟ آن زن گفت : فلانى است ، آن حضرت فرمود: آنكه در چشمش سفيدى است زن گفت : نه ، حضرت (ص ) فرمود: چرا، پس آن زن با شتاب به پيش شوهر خود رفت و در چشمش دقت مى كرد، شوهرش گفت : چه كار دارى ؟ زن گفت : پيامبر خدا(ص ) به من خبر داده كه در چشم تو سفيدى است شوهرش گفت : آيا نمى بينى كه سفيدى چشم من بيشتر از سياهى آن است ؟.

و نيز نقل است ، كه مردى زنى داشت كه با هم نزاع و دعوا مى كردند وقتى زن دعوا را شروع مى كرد مرد، بلند مى شد و با او…
زن گفت : واى بر تو، هر وقت دعوا كنيم ، شفيعى را مى آورى كه قدرت بر رد او ندارم (2)

و روايت شده كه مردى به خدمت امير المؤ منين على عليه السلام رسيد، و به او عرض كرد: زنى دارم كه هر وقت به نزديك او مى روم ، مى گويد: مرا كشتى مرا كشتى ، حضرت فرمود: او را با اين كارت بكش ، گناهش به گردن من .

لطيفه
روزى عبدالرحمن جامى شعرى سرود: بس كه درجان فكار و چشم بيدارم توئى هر كه پيدا مى شود از دور پندارم توئى شخصى به او گفت : اگر خرى پيدا شود، جامى به او گفت : پندارم توئى . (3)

لطيفه
عربى نماز خود را بسيار طول داد، مردم او را مدح و تعريف كردند، وقتى از نماز خود فارغ شد گفت : روزه هم هستم .

لطيفه
شيخ بهائى در كشكول نقل كرده مردى كه نامش آزاد مرد بود، پيش ‍ حجاج از او باد صدادارى خارج شد، پس شرمنده گشت ، حجاج خواست خجالت او را رفع و جبران كند، گفت : ماليات را از تو برداشتم ، آيا حاجت او را حجاج يك عربى را احضار كرده بود كه او را به قتل برساند، آن شخص گفت : اين عرب را به خاطر من ببخش و او را نكش ، حجاج هم عرب را ببخشد، آن عرب بيرون كه آمد، مقعد اين شخص را مى بوسيد و مى گفت : پدرم به فداى مقعدى كه ماليات را بردارد و يك اعدامى را از مرگ نجات بخشد، مدح و ثنا بر هيچ كس سزاوار نيست جز بر اين مقعد. (4)

لطيفه
ابوبكر از واعظى كه روى منبر بود مسئله اى را پرسيد، واعظ گفت : نمى دانم ، به او گفته شد كه منبر جاى انسانهاى جاهل و نادان نيست ، واعظ در جواب گفت : من به قدر علمم بالا رفته ام ولى اگر مى خواستم به اندازه جهلم بالا بروم بايد تا به آسمان بالا مى رفتم . (5)

لطيفه
عالمى مسئله اى سئوال شد، او در جواب گفت : نمى دانم ، سائل گفت : اينجا جاى جهال نيست عالم در جواب گفت : اينجا جاى آن كسى است كه مقدارى مى داند و مقداى نمى داند، ولى آنكه همه چيز مى داند، مكان ندارد.

—————————————————————————————————-

پی نوشت ها:

1- سوره واقعه ، آيه 35-37
2- زهر الربيع مرحوم جزائرى ، ج 1
3- زهر الربيع
4- همان مدرك
5- همان مدرك

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام