تاريخ بيت المقدس در عهد اسلامي مشخصا به سه دوره تقسيم ميشود.در طول ششصد سال نخست،بر سرمالكيت اين شهر ميان اسلام و مسيحيت و نيز ميان اميران و گروههاي مختلف مسلمان نزاع بود.تاريخ اين دوره به طور جدي،پس از تسليم بدون خونريزي و كمابيش مسكوت مانده اين شهر به يكي از سران قبيلهاي گمنام،با ايجاد بناي معظم قبةالصخره،كه شاهد شكوهمند حضور اسلام در اين شهر مقدس است آغاز گرديد،آنگاه در معرض تحولات شديد جنگهاي صليبي قرار گرفت،و با ويرانگريهاي نيمه نخست قرن هفتم هجری/سيزدهم میلادی ،كه جز بناهاي اطراف معبد و كليساي قيامت،بقيه بيت المقدس را به ويرانهاي تبديل كرد،به پايان آمد.
ششصد سال بعدي بالنسبه بيحادثه گذشت.در اين دوره،بيت المقدس بيشتر شهر ايالتي دور افتادهاي تلقي ميشد كه در معرض تعديات مقامات رسمي و اشراف آزمند،و يا اغلب گرفتار فتنه«فلاحين»يا بدويان آشوبگر بود.با اينهمه،بيت المقدس كه با سياستهاي مذهبي مماليك و عثمانيها،و نيز روح عمومي آن عصر هماهنگي داشت،از شخصيت مذهبي و مقدس خود بهره فراوان برد.بناهاي بسياري كه از عهد مماليك بر جاي مانده وشهر كهنه را زينت بخشيده و نيز بارويي كه سلطان-سليمان برگرد آن كشيده،اين امر را به بيننده امروزي مينماياند.
تاريخ جديد بيت المقدس با فتح آن به دست ابراهيم پاشا در 1247/1831 آغاز ميشود.عثمانيها،كه در 1256/1840 مجددا بر اين شهر تسلط يافتند،نميتوانستند اصلاحاتي را كه پسر محمد علي آغاز كردهبود،ناديده بگيرند.محدوديتهايي كه براي غير مسلمانها وجود داشت برداشته شد.در داخل و خارج شهر كهنه بناها و مؤسسات مهم مسيحي ايجاد گرديد.شرايط بهترزندگي در اين شهر،گرچه هنوز بسيار سخت بود،تعدادزيادي از افراد مذهبي را به سكونت در بيت المقدسترغيب كرد.در حوالي 1297/1880 يهوديان اكثريت سكنه اين شهر را تشكيل ميدادند.بيت المقدس به صورت مركز يك«متصرف»درآمد كه حكمران آن مستقيما در مقابل حكومت استانبول مسؤوليت داشت،و در1338/1920 نيز مركز فلسطين تحت الحمايه (1) بود.درآذر 1328 ش/دسامبر 1949،دولت اسرائيل اين شهررا به عنوان پايتخت و مركز حكومت برگزيد،ولي اين اقدامدر سطح بينالمللي به رسميت شناخته نشد.خوشبختانه،جنگ 1346 ش/1967 و حوادث متعاقب آن،چهرهتاريخي شهر كهنه را تغيير نداد،و حال آنكه شهر جديد از تمامي جهات و جوانب گسترش فراوان يافت.بيت- لمقدس همواره در گذشته خود زندگي خواهد كرد،اما درحال حاضر نبض جامعهاي فعال و نيرومند در اين شهرميتپد.
مجير الدين العليمي،مورخ برجسته بيت المقدس،كه كتاب “الانس الجليل بتاريخ القدس” و “الخليل” خود را درسال 900 نوشته،بدرستي(در ص 6)گفته است كه بجزدر باب«فضائل»اين شهر،«فتح آن به دست عمر»وقصههايي درباره قبة الصخره و علمايي كه از بيت المقدس ديدن كردهاند،پيش از او كمتر مطلب مفيدي درباره تاريخ اين شهر نوشته شده است.
وي بخشي از اين كوتاهي را به دليل گسستن سنت اسلامي بر اثر فتوحات مسيحيان ميداند(ص 232،262،و غيره)و شاهد ميآورد كه ابوالقاسم المكي كه كتابي در اين زمينه تدوين كرده بود،پيش از اتمام آن به دست صليبيون كشته شد(ص 264).البته،علت اصلي فقدان اطلاعات مربوط به بيت المقدس همانا تشخص آن به عنوان شهري مقدس بوده است كه بيش از آنكه خود اهميتي سياسي،اداري يا فرهنگي داشته باشد،با تكيه بر موهوبات وعطايايي كه از خارج نصيب آن ميشده روزگار ميگذرانيده است.در نتيجه،در ارائه تاريخ آن،بيش از آنكه سعي درپرداختن گزارشي پيوسته باشد،بايد به نكات برجسته آن پرداخت .
2.نامهاي بيت المقدس.
در صدر اسلام نام كامل اورشليم،«ايلياء مدينة بيت المقدس»،(آيليا،شهر معبد)(3)بود.اما عملا ايلياء،يا به صورت متداولتر،«بيت المقدس»خوانده ميشد.
ايلياء كه به سه شكل متفاوت تلفظ ميشده همان آيلياي رومي است.اما چون اين منشاء براي محققان مسلمان ناشناخته بوده،ايشان آن را به وجوه ديگري،همچون«قبة ايليا»(4)(از اصل عبري،چون در قرآن به شكل«الياس»آمده است)،يا«خانه خدا»(مطهر مقدسي نام خداوند را«يه»ذكر كرده است)،حمل كردهاند.«بيت المقدس همان«بيت مقديشعا»(«معبد»)آرامي است،و مسلمانان، از جمله در عقد الفريد(1321،ج 3،ص 290،سطر10)،در اين معنا به كار بردهاند:«در نيايش عزرا آمده است:
“خداوندا،از ميان همه سرزمينها ايلياء را برگزيدهاي،و از ايلياء بيت المقدس را».
اما اين نام بزودي بر شهر اورشليم اطلاق گرديد،و حريم معبد با كلمه «الحرم»كه معادل عربي«بيت المقدس»است مشخص شد.
نام متداول اين شهر،يعني«القدس»،كه نزد ابن سعد،بلاذري،طبري،و در اغاني،عقد الفريد و ساير متون و منابع معتبر قرن سوم ناشناخته بوده،نيز جريان مشابهي را پيموده است.مطهر بن طاهر مقدسي،كه خود اهل بيت المقدس بوده،و اثر خويش را در 355 تأليف كرده تنها يك بار(ج 6،ص 91كه شايد بعداتغيير يافته باشد)از اين نام استفاده كرده است،اما ابوعبدالله مقدسي كه كتاب خود”احسن التقاسيم”را درحدود 375 تأليف كرده مكررا«القدس»را بكار برده است.
ناصر خسرو ميگويد كه«القدس»نزد اهالي محل متداول بوده است.«القدس»همان كلمه آرامي«قدشه»است كه،در اصطلاح«قرته د قدشه»(مثلا در اشعياء نبي،باب چهل و هشتم،آيه 2)از آن معناي«شهر قدس»مستفاد ميشده نه«شهر مقدس».
اين از ابداعات علماي قرائيم اورشليم در اوايل قرن چهارم/دهم بود كه در نوشتههاي خود اين شهر را«بيت المقدس»و حريم معبد را«القدس» خواندند(5).در روايتي از يك حديث متواتر نيز كه در آن كعب الاحبار،يهودي مسلمان شده،ميكوشد خليفه عمر را به نماز خواندن به سوي صخره مقدس ترغيب كند،بهوي ميگويد:«در آن صورت تمام«القدس»،يعني:«المسجد الحرام»(!)پيش روي تو خواهد بود».(6)بايد يادآور شد كه در مكتوبات قرن پنجم/يازدهم،يعني زماني كه عبري جانشين آرامي گرديده بود،اورشليم عموما «عير هق-قدش»،به مفهوم«شهر قدس»خوانده ميشد.
به مصداق اصل«كثرة الاسماء تدل علي شرف المسمي»،در اتحاف الاخصاء(7)هفده نام عربي براي اورشليم ذكرشده است.(8)نامهاي هفدهگانه شمس الدين سيوطي اسامي قرآني مورد اشاره مفسران مسلمان،نظير«المسجد الاقصي» و يا«َ مُبَوَّأَ صِدْق»(جايگاه صدق)(9)
را شامل نميشود.تعبير«الارض المقدسة»(10)،به معناي«سرزمين مقدس»را نيز اشاره به بيت لمقدس دانستهاند (11)، كه با اسامي متداول يهودي و مسيحي،كه اغلب نام شهر را بر سراسر اين سرزمين تعميم ميدهند، مطابقت دارد.اين تعبير احتمالا بر تبديل تلفظ «بيت المقدس»به«بيت المقدّس»بيتأثير نبوده است.
در منابع عربي و حتي شعر كهن عرب،صورتهاي عربي گوناگوني از«شاليم»عبري(12) و«اورشليم» آرامي ميتوان يافت.اينكه آيا تعبير«دار السلام»به معناي«جايگاه امن»(14)،كه در مكتوبات جنزه متعلق به قرن پنجم/يازدهم آمده نيز توسط مسلمانان بر اين شهر اطلاق ميشده، هنوز مسلم نيست.
پی نوشت :
1 - palestine
2 – .طبري،سلسله 1،ص 2360،سطر 15.
3 – .بكري،معجم،1945،ج 1،ص 134،سطر 5،ص 217.
4 – .مطهر بن طاهر المقدسي،البدء و التاريخ،چاپ هوار،ج 4،ص87،سطر 8
5 – (;18,ii,1935 J.Mann,Texts and Studies,Philadelphia.(5))و (.13 l,21,1946 S.Assaf,Texts and Studies,Jerusalem
6 – .سيوطي،اتحاف الاخصا،نسخه خطي كتابخانه دانشگاه عبري اورشليم، ورق 81 الف،سطر 8.
7 – .همان،ورق 9 ب-10 ب.
8 – در 8,1896,Midrash Tehillim,ed.S.Schechter
9 – سوره يونس،آيه 93.
10 – سوره مائده،آيه 21.
11 – اتحاف،ورق 188 ب،سطر 9.
12 – shalem مزامير،باب هفتاد و ششم،آيه 3.
13 – «سلم»در شعر الاعشي،الكبري،ص 144،سطر 22،ص 812،سطر 17؛«سلم»در اتحاف،ورق 10 الف.
14- (-corresponding to Heb.I hash,10-108,S.Assaf,Texts.()) و,Gottheil-Worrel,Geniza Fragments from the Freer.26,1926,Gollection,New York)
برگرفته از کتاب بیت المقدس / مرتضی اسعدی/ دایره المعارف اسلامی
نظر خود را اضافه کنید.