شعری به مناسبت بعثت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی رحمه للعالمین از : عزیز نظافت
"محمد از ما"
ساقیا رو به حرا کن به من از آن می ده مستم آشفته خیال رخ دلدارم من این ندا داد به غار آن در رخشان عرب زاسمان بعد چهل بانگ برآمد به حرا خیز و اندیشه زدوران منما و خود خوان قول سنگین مرا حمل کن ای مزمل حالیا سوی خلایق بشتاب و برسان دوست دارم همه شب تا سحرم ناله کنی اهل گردون همه مبهوت جلال تو شدند مژده دادند به هم اهل همه ارض وسما | دم به صد سوز و به صد ناله به جان نی ده بی می اش مست و خرامانم و بیمارم من شهره عالم و آفاق شد آن اسوه رب جامه پیچیده بخود خیز و بخوان لوح مرا باسم ربک که بدو خلق شد انس و هم جان صد تبارک که رسالت بتو نک مکمل پرتو نور هدایت زجمال فرقان نرگس غمزده از اشک پر از ژاله کنی صف زنان در پی دیدار جمل تو شدند هر دو وامانده معنای "محمد از ما" |
نظر خود را اضافه کنید.