عصمت انبیا و امامان (ع) به هیچ وجه جبرى نبوده وبرخاسته از ایمان قوى و آگاهى هاى برتر آنان است زیراآنان نیز مانند دیگر افراد بشر داراى غرایز و علائق مادى و گرایشات فطرى و الهى (هر دو) هستند و مى توانند به اختیار خود راه سعادت یا شقاوت را برگزینند. البته ناگفته نماند پیامبران و امامان (ع) به مقتضاى مسئولیتى که براى هدایت مردم دارند از علم و عصمت موهبتى خداوند به عنوان پایه بهرهمندند اما افزون بر آن را با عبادت و ایثار و زهد و تقوا و.... بدست مىآورند و در هر صورت اختیار از آنان سلب نشدهاست و هرگاه کوتاهى کنند و ترک اولى از آنان سرزند گرفتار مشکلات و سختىها مىشوند.
گناه نکردن معصومین و معصوم بودن آنها هم اختیارى آنها است و هم خدادادى یعنى خداوند شناختى به آنها داد که با وجودى که قدرت بر ارتکاب گناه داشتند، ولى از روى اختیار خود گناه نکردند، البته این کار خداوند نیز بدون وجود یک سرى لیاقتها و شایستگىها نبوده است.
ما نیز اگر چه نمىتوانیم عین آنها شویم، ولى باید سعى کنیم به آن سرمشق و برنامه نزدیک شویم و خداوند هم به هر کسى به اندازهاى که به او سرمایه داده بازخواست مىکند.
پس آنها به خواست خداوند پیامبر و امام شدند و هر کس نمىتواند به این مقام ها برسد ولى خلقت آنها طورى نبود که هواهاى نفسانى و غرائز مختلف نداشته باشند.
آن ها هم وقتى روزه مىگرفتند مثل ما گرسنه و تشنه مىشدند و در جنگ و جهاد وقتى زخم برمىداشتند احساس درد مىکردند ولى به خاطر خدا صبر مىکردند.
البته خداوند هم به آنها نظر خاصى داشت و کمکهاى خاصى مىنمود و بر همین اساس هم خداوند در قیامت با آنها حساب و کتاب مىنماید ما هم نسبت به کمکها و سرمایههاى خدادادیمان مورد حساب و کتاب قرار خواهیم گرفت لذا به هیچ شخصى ظلم نمىگردد بلکه آن نعمتى که خداوند به اهل بیت داده از حق هیچکس کم نگذاشته و حق کسى را به آنها نداده بلکه لطف مازادى است که با وجود لیاقت و قابلیت به آنها عنایت کرده است. آنها نیز به بهترین وجه با ایثار مال و جان و هستى خویش به شکرگذارى عملى این نعمت پرداختند به همین دلیل مىگوییم مقامات آنها هم خدادادى است و هم اکتسابى.
از سوی دیگر مقام عصمت اختصاص به پیامبر و امام ندارد، بلکه هر انسانى این شایستگى را دارد که به مقام مصونیت از گناه دست یابد. انسان (خواه امام و پیامبر یا هر شخص دیگر) با سعى و تلاش معنوى و در سایه علم و اراده مىتواند به معصومیت دست یابد؛ تنها برخى از مراتب عصمت است که اختصاص به پیامبر و امام دارد، و آن به جهت مقام نبوت و امامت، یعنى هدایت و راهنماى انسانها است.
ثانیاً هنگامى که ملکه عصمت، وابسته به تلاش معنوى شخص باشد، تفاوتى نخواهد کرد که شخص، امام و پیامبر باشد یا انسان دیگر. امام یا پیامبر مىتواند قبل یا بعد از مقام امامت و نبوت به آن دست یابد.
از این جهت تفاوتى در اختیارى بودن آن و سعى و تلاش براى دست یابى بر آن نمىکند؛ یعنى چون فرض کنیم که تنها در سایه تلاش و اعمال خود به این مقام دست مىیابند، این فرض مىتواند قبل از بعثت و امامت یا بعد از آن جارى باشد، هر چند ممکن است از جهت شدت و ضعف عصمت و مراتب آن، بعد و قبل از بعثت و امامت متفاوت باشد، اما در اصل قضیه تفاوتى ندارند.
اصولاً بایستى انسانى که به مقام رسالت و امامت مىرسد، شایستگى و آمادگى درونى را از جهت طهارت و پاکى داشته باشد، تا بتواند قلب او جایگاه وحى یا میثاق امامت قرار گیرد. اگر کسى به شایستگى و طهارت در سایه اعمال و تلاش خود دست نیافته باشد، چگونه مىتواند مقام رفیع وحى الهى و امامت و میثاق خداوند را دریافت نماید؟! به همین خاطر، شیعه معتقد به عصمت قبل از امامت و نبوت است. با این بیان روشن مىشود که باید امام و پیامبر قبل از رسیدن به این مقام، آمادگى را از هر جهت دریافت کرده باشند، تا بتوانند عهده دار عهد و پیمان الهى شوند، که یک جهت آمادگى، عصمت و طهارت درونى است.
دلیل بر این سخن داستان حضرت ابراهیم در آیات قرآن است.
وقتى حضرت ابراهیم(ع) تقاضاى امامت نسل خویش را نمود، خداوند فرمود: "لا ینال عهدى الظالمین؛ عهد من (امامت) به ستمگران نمىرسد".(1) خداوند در این آیه به صراحت بیان داشته که امامت شامل ستمگران نمىشود. مرحوم علامه طباطبائى در توضیح واژه "ظالمین" مىفرمایند:
"مراد هر کسى است که ظلمى از او سر زده باشد، هر چند یک ظلم، آن هم ظلمى بسیار کوچک، یا ظلم، شرک به خداوند باشد، یا معصیت و یا این که در تمام عمرش باشد یا در ابتداى عمر و یا بعد توبه کرده و صالح شده باشد.
هیچ یک از این افراد نمىتوانند امام باشند؛ پس امام تنها آن کسى است که در تمام عمرش کوچکترین ظلمى را مرتکب نشده باشد".(2)
ظلم تنها ستم نمودن به دیگران نیست، بلکه ظلم به معناى وسیع کلمه در مقابل عدل است و شامل ظلم به خویشتن نیز مىشود. ظلم بدین معنا است که شخص، کار یا چیزى را در موقعیتى که شایسته آن نیست، قرار دهد.(3)
از آن جا که مقام رسالت و امامت، مقامى بس عظیم است، یک لحظه گناه و نافرمانى و سوءپیشینه باعث سلب لیاقت مىگردد.
به همین خاطر ائمه اطهار براى اثبات خلافت بلافصل على(ع) به این آیه استدلال کردهاند، چرا که غیر از امیرمؤمنان، همگى در دوران جاهلیت بتپرست بودند. تنها على(ع) حتى یک لحظه در مقابل بت سجده نکرد؛ از این استدلال روشن مىشود که پیامبر و امام هرگز نباید گناه مرتکب شده باشد.
جهت اطلاع بیشتر مىتوانید به کتابهاى زیر مراجعه فرمایید:
1 - قیام قرآن، ج9، ص 135، مکارم شیرازى.
2 - راه و راهنماشناسى، مصباح یزدى.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1 - بقره(2) آیه 124.
2 - تفسیر المیزان،، ذیل آیه.
3 - تفسیر نمونه، ج1، ص 442.
نظر خود را اضافه کنید.