حضرت علی اكبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.(2)


او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد .

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.

بلكه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته   است. (3)

نقل است روزی علی اكبر(ع) به نزد والی مدینه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اكبرسئوال كرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوك؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنایت كند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.

 درباره شخصیت علی اكبر(ع) گفته شد، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. (4)

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی كه علی اكبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:

« یا قوم، هولاءِ  قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، كه شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می كردیم.

بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5)   

این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وی در مكتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز  پدرش امام حسین(ع) در مدینه و كوفه تربیت و رشد و كمال یافت.

امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش  قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.

به هر روی علی اكبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می كرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می كند: هنگامی كه اباعبد الله الحسین علیه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا می كرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مكاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر(ع) در كنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكی نداریم،

گفتنی است، با این كه حضرت علی اكبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن  بیت الله آولی یا لنبیّ

أضربكَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحكُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (7)   

علی اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.

 

امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.(8)(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)

در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله  و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(9)

اما از این كه وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا كوچك تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك تر از علی اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی قتله الناس ...(10)

مقبره حضرت علی اكبر علیه السلام  در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اكبر علیه السلام می باشد.


بعضی افرادبرروی بیوگرافی شخصیتهابسیارمانور می دهند. مابه این مسائل چندان اهمیت نمی دهیم. مثلا در مورد امام سجاد(ع) می گویند زن ایشان ایرانی بوده؛ اما اولا اختلاف روایت است. شهید مطهری این مسئله راتایید نمی کنند ودکترجعفرشهیدی درکتاب زندگانی امام سجاد(ع) دلایلی بررداین مسئله راآورده است.

درموردزندگانی حضرت علی اکبر(ع) نیزاختلاف است مثلا سن ایشان را برخی زیر20سال وبرخی 25 یا 27 یا 29 سال نوشته اندوبرخی گفته اند نام مادر ایشان آمنه است وبرخی گفته اند شهربانو و برخی گفته اند لیلا

است.

مهم فضایل اخلاقی و روحی ایشان است

شمایل حضرت علی اکبر:

ایشان چهره ای نورانی وپیشانی پهن داشتند که موهای ایشان ازروی نرمه ای گوش بیشترنبوده این خصوصیات ظاهری ایشان است که خصوصیات ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی ازدرجه اهمیت کمتری برخورداراست

فضایل حضرت علی اکبر(ع):

نمود حضرت علی اکبر(ع)وحضرت اباالفضل(ع) درصحنه ی کربلاست مورخین نقل کرده اندزمانی که لشکرعمر سعد چهره ی بابرکت حضرت رادیدندگفتند(فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبرشبیه پیامبر(ص)بودندکه لشکرعمرسعدگمان کردند پیامبر(ص)است که حضرت علی اکبر(ع)فرمود:اناعلی بن الحسین بن علی(ع)وبعدبحث ولایت وتوحید راعنوان کردوفضایل امام حسین(ع)راتوصیف فرمود فضایل حضرت علی اکبر(ع)به قدری بودکه درزیارت عاشورابه ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت حضرت علی اکبر(ع)دارد و قبرحضرت نیز پایین قبرامام حسین(ع) است. برای روشن فضایل حضرت به معرفی  جعفرکذاب می پردازیم جعفرکذاب فرزند امام هادی(ع) بود که به دروغ ادعای نبوت کردوخودرابه جای امام زمان(عج)معرفی کردپس می رساندکه درست است که پدرجعفر معصوم بودامام جعفر کذاب شدوادعای امامت کردپس اگربگوییم فضایل حضرت علی اکبر(ع)فقط به خاطراین بوده که فرزندامام حسین(ع)بوده درست نیست لذاحضرت علی اکبر(ع) خودشان خودسازی داشته اندوشرایط مساعدبوده ولقمه حلال خورده اند ولی مهم اختیار انسان است حضرت به اختیارخود اینگونه شده بودند وبه همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند:

« اللهم اشهدعلی هولاءالقوم فقدبرزعلیهم غلام اشبه الناس خلقاوخلقاومنطقابرسولک » خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر واخلاق وگفتار به پیامبر(ص) است.

درنظربگیریم که خلقت پیامبرهیچ نقصی نداشته وحضرت علی اکبر(ع)شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده پیغمبری که قرآن درمورداخلاق ایشان فرموده:

انک لعلی خلق عظیم حضرت علی اکبر(ع) ازنظراخلاق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده است ازنظرمنطق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص) بوده گفتارپیامبربه فرموده ی قرآن ازروی هوای نفس نبوده امام حسین دروصف علی اکبرفرمود:علی اکبرشبیه ترین فرد از نظر گفتار به پیامبراست یعنی ماینطق علی الهوی (بدون هوای نفس)است ودرادامه فرمود:وکنااذاشفقناالی بنیک نظرناالی وجهه خدا این پسررابا این ویژگی به میدان می فرستم هرگاه دلمان برای پیامبرتنگ می شدبه جمال اونگاه می کردیم.

علی رغم اینکه برامام حسین(ع)بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می فرماید:

انابشر مثلکم یوحی الی پیامبرفرمودمن هم بشری مثل شما هستم پس امام حسین(ع)نیز احساس داردولی چون  می داند رضای خدادراین بوده ناراضی نیست.

حضرت علی اکبر(ع)اولین شهید بنی هاشم درصحنه ی کربلا بود. حضرت علی اکبر(ع)چنان مقام ویژه ای نزد امام حسین (ع) داشت که هیچ گاه نفرین نکرده بودبعدازشهادت حضرت علی اکبر(ع)برلشکریان یزید نفرین کرد وفرمود:

قطع الله رحمک ونفرین کرد که خداعمرسعدرامقطوع النسل کند که مقطوع النسل هم شد از حضرت علی اکبر(ع)الگو بگیریم جوان باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی اکبر(ع)داشته باشدحضرت علی اکبر(ع)ازنظرشجاعت بی نظیربودوشهادت راسعادت می دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین(ع)فرمود:لااری الموت الا سعاده والحیاه مع الظالمین الابرما(من مرگ راجزسعادت نمی بینم وحیاه باظالمین راجزذلت نمی بینم )

روزی معاویه درجمعی نشسته بودو پرسیدچه کسی به خلافت برازنده تراست گفتند معاویه بن ابوسفیان معاویه گفت:ای دغل بازان چاپلوس خودتان می دانید که دروغ می گویید بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله (شایسته ترین فردبرای خلافت علی بن الحسین بن علی (علی اکبر)که جد اورسول الله است می باشد)در ادامه سخنش معاویه گفت:

و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و... ثقیف (شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و خوش رویی قبیله ثقیف را دارد).

در وصف فضایل حضرت علی اکبر(ع)همین بس که دشمنان مدحش کردند چه رسد به دوستان.
  على بن الحسين (على اكبر)

كنيه اش ابوالحسن ، مادرش ليلى دختر ابى مرة بن مسعود ثقفى ، و مادر ليلى ميمونه دختر ابوسفيان بود، و مادر ميمونه دختر ابى العاص بن اميه بوده است . على اكبر نخستين كسى بود كه از بنى هاشم در معركه كربلا به شهادت رسيد.
محمد بن محمد بن سليمان به سندش از مغيره براى من حديث كرد كه روزى معاويه به اطرافيان خود گفت : چه كسى در اين زمان سزاوارتر به خلافت است ؟ گفتند، تو معاويه گفت : نه سزاوارترين مردم به خلافت على بن الحسين است كه جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله است و در او گرد آمده شجاعت بنى هاشم ، سخاوت بنى اميه ، زيبائى قبيله ثقيف .

يحيى بن حسن علوى و ديگر از طالبين گفته اند: آن على بن الحسين كه در كربلا كشته شد مادرش كنيزى بود. ام ولد و آنكه مادرش ليلى بود فرزند ديگر حضرت بود و او جد يحيى بن الحسن و ساير كسانى است كه نسبشان به حسين بن على عليه السلام مى رسد.
در مدح على بن الحسين اشعار زير را گفته اند:

لم تر عين نظرت مثله

من محتف يمشى و من ناعل

يغلى بنى ء اللحم حتى اذا

انضج لم يغل على الاكل

كان اذا شبت له ناره

يوقدها بالشرف القابل

كميما يراها بائس مرمل

او فرد حى ليس بالاهل

اعنى ابن ليلى ذا السدى و الندى

اعنى ابن بنت احسب الفاضل

لا يوثر الدنيا على دينه

و لا يبيع الحق بالباطل
 

1. هيچ ديده اى مانند او را در ميان پابرهنگان و كسانى كه كفش به پا دارند نديده اند.
2. گوشت نيم پخته را قبل از حضور ميهمان نيك مى پزد تا پخته گردد و براى خوردن گران و گلوگير نباشد و نيز در حضور ميهمان نجوشد تا وى به انتظار بنشيند.
3. هر گاه براى راهنمايى گذر كنندگان آتشى برافرزود در مرتفعترين نقاط يا آشكارا مى افروزد و روشن مى كند ( عرب را رسم بود كه در بيابان در اطراف خيمه خويش ‍ براى راهنمايى مهمانان آتشى بر مى افروختند و مهمانان را از دور راهنمايى مى شدند.)
4. تا هر مستمند بينوايى و يا در از عشيره و درمانده اى آن را ببيند ( و خود را بدو برساند و در سايه كرم و خانه جودش ‍ به آسايش زندگى كند).
5. مقصود من از همه اينها فرزند ليلى آن صاحب جود و كرم است ، يعنى فرزند زنى پاك نهاد و گرانمايه و كه حسب او برترين حسب هاست .
6. آن كس كه دنيا را بر دين خويش مقدم ندارد و حق را به باطل نفروشد.
على بن الحسين در زمان خلافت عثمان به دنيا آمد، و او از جدش على بن ابيطالب عليه السلام و عايشه نقل كرده كه چون ذكر آنها از وضع تدوين اين كتاب خارج بود، صرف نظر كرديم .

شبيه‏ترين افراد به پيامبر (ص)

على اكبر نخستين نفر از بنى هشام بود كه به ميدان جنگ رفت، او 19 سال يا 18 سال يا 25 يا 27 سال داشت، نزد پدر آمد و اجازه طلبيد، امام حسين عليه السلام به او اجازه داد، سپس نگاه مايوسانه به اكبرش كرد و دو انگشت اشاره را به طرف آسمان كرد و گفت:

«اللهم كن انت الشهيد عليهم، فقد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك و كنا اذا اشفقنا الى نبيك نظرنا اليه‏». (1)

على اكبر به ميدان آمد و با دشمن مى‏جنگيد رجز مى‏خواند:

انا على بن الحسين بن على نحن و بيت الله اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابى
ضرب غلام هاشمى علوى

ضربات خورد كننده‏اى بر دشمن وارد ساخت، و 120 نفر از سوران دشمن را كشت، تشنگى بر آنحضرت چيره شد، نزد پدر برگشت و عرض كرد:

«يا ابه! العطش قتلنى و ثقل الحديد اجهدنى‏».

امام حسين عليه السلام گريه كرد و فرمود: «محبوب دلم صبر كن بزودى رسولخدا صلى الله عليه و اله و سلم تو را سيراب خواهد كرد كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهى شد».

امام زبان جوانش را در دهان مبارك گذاشت و مكيد و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار به سوى دشمن برگرد.

على اكبر در حالى كه دست از جان شسته و دل به خدا بسته به سوى ميدان رفت، و از هر سو بر دشمن حمله كرد، و از چپ و راست بر آنها يورش برد و جماعتى را كشت در اين هنگام تيرى به گلويش رسيد كه گلويش را پاره كرد، آنحضرت در خون خود مى‏غلطيد، همچنان تحمل مى‏كرد تا اينكه روحش به گلوگاه نزديك شد صدا بلند كرد:

يا ابتاه عليك منى السلام هذا جدى رسول الله يقرئك السلام و يقول عجل القدوم الينا.

: «اى پدر! سلام بر تو باد، هم اكنون اين جد من رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: به سوى ما شتاب كن‏».

«قد سقانى بكاسه الا وفى شربة لا ظما بعدها ابدا».

:«مرا از جام خود سيراب كرد كه هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد». (2)

در روايت ديگر آمد: وقتى كه ضربات على اكبر، دشمن را تار و مار كرد، مره بن منقذ عبدى گفت: گناه عرب بر گردن من باشد كه اگر اين جوان با اين وصف بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننهم، مره بن منقذ با نيزه خود در كمين آنحضرت قرار گرفت و او كه گرماگرم جنگ بود، مره چنان نيزه بر او زد كه آن بزرگوار به زمين افتاد، دشمنان گرد آنحضرت را گرفتند، فقطعوه باسيافهم: «با شمشيرهاى خود، بدن او را پاره پاره كردند».

در روايت ديگر آمده: هنگامى كه مره بن منقذ بر سر مقدس آنحضرت ضربه زد، آنحضرت نتوانست بر مركب بنشيند، خم شد و سرش را روى يال اسب نهاد، اسب او وحشت زده به سوى لشگر دشمن روانه شد.

«فقطعوه بسيوفهم اربا اربا».

«دشمنان با شمشيرهاى خود بدن نازنينش را پاره پاره كردند»

آنگاه وقتى كه روحش به گلوگاه رسيد صدا زد:

«يا ابتاه هذا جدى رسول الله قد سقانى بكاسه الاوفى ...».

و سپس صدائى از گلويش برخاست و جان سپرد. (3)

امام حسين عليه السلام با شتاب به بالين جوانش آمد و ايستاد و فرمود:

«قتل الله قوما قتلوك، يا بنى ما اجراهم على الرحمان و انتهاك حرمه الرسول‏».

: «خداوند آن قوم را بكشد كه تو را كشتند، اى پسرم چه بسيار اين مردم بر خدا و دريدن حرمت رسول خدا، گستاخ و بى‏باك گشته‏اند؟».

اشك از ديدگان امام سرازير شد، سپس فرمود:

در اين حال زينب عليها السلام از خيمه بيرون دويده، فرياد مى‏زد: اى برادرم، و اى فرزند برادرم، با شتاب آمد و خود را به روى پيكر به خون طپيده آن جوان افكند.

حسين عليه السلام سر خواهر را بلند كرد و او را به خيمه بازگردانيد. (4)

و در نقل ديگر آمده: امام خون پاك اكبر را مى‏گرفت و به طرف آسمان مى‏ريخت و از آن هيچ قطره‏اى به زمين نمى‏ريخت و فرمود:

يعز على جدك و ابيك ان تدعوهم فلا يجيبونك و تستغيث بهم فلا يغيثونك‏».

: «بر جد و پدر تو سخت است كه آنها را صدا بزنى و به تو پاسخ ندهند و از آنها دادرسى كنى، ولى به داد تو نرسند».

امام صورت اشك آلود خود را روى چهره خون آلود على اكبرش گذاشت، و بقدرى بلند گريه كرد كه تا آن روز كسى اين گونه صداى گريه بلند را از او نشينده بود. (5)

سپس امام، پيكر خون آلود اكبرش را در آغوش گرفت و فرمود:

يا بنى لقد استرحت من هم الدنيا و غمها و بقى ابوك فريدا وحيدا».

:«پسرم، از غم و اندوه دنيا راحت‏شدى ولى پدرت غريب و تنها باقى ماند». (6)

آنگاه امام حسين عليه السلام جوانان بنى هاشم را صدا زد و فرمود:

«تعالوا احملوا اخاكم‏».

: «جوانان بنى هاشم! بيائيد و برادرتان را به سوى خيمه‏ها ببريد».

جوانان آمدند و جنازه على اكبر را برداشته تا جلو خيمه كه پيش روى آن جنگ مى‏كردند بر زمين نهادند.

حميد بن مسلم نقل مى‏كند زنى از خيمه‏هاى حسين عليه السلام بيرون آمد صدا مى‏زد: واى بچه‏ام، واى كشته‏ام، واى از كمى ياور، واى از غريبى ...

امام حسين عليه السلام به سرعت نزد او رفت و او را به خيمه‏اش بازگردانيد، پرسيدم: اين زن چه كسى بود؟ گفتند: اين زن زينب عليها السلام دختر امير مؤمنان على عليه السلام بود، امام حسين عليه السلام از گريه او به گريه افتاد و فرمود:

«انا لله و انا اليه راجعون‏» (7)
بيتابى پدر

پدر از ديده جارى اشك غم بهر پسر مى‏كرد ولى زينب در آنجا گريه بر حال پدر مى‏كرد پدر فرياد مى‏كرد و پسر خاموش بود اما سكوت او به قلب باب كار كار نيشتر ميكرد پدر عمرى دلش مى‏خواست رخسار پسر بوسد ولى چون شرم مانع بود از آن صرف نظر مى‏كرد از آن رو تا كه لب را بر لبش بگذاشت ديدن داشت يكى ايكاش بود آنجا و زينب را خبر ميكرد پدر را از پسر زينب جدا كرد ار مكن منعش كه از بهر برادر زينب احساس خطر ميكرد

كرده بيتاب مرا آه دل با اثرت ز اشتياق رخت از خيمه دويدم به برت اى ذبيح من و اى شبه رسول مدنى ز چه آلوده به خون صورت قرص قمرت نوجوان ديده گشا ديده گريانم بين اى پسر يك نظرى كن تو بحال پدرت من كه خود خضر رهم پير شدم از غم تو واى بر حال دل مادر خونين جگرت
پی نوشت ها:
1.    مستدرك سفینه البحار (علی نمازی)، ج 5، ص 388.

2.    أعلام النّساء المؤمنات (محمد حسون و امّ علی مشكور)، ص 126؛ مقاتل الطالبین (ابوالفرج اصفهانی)، ص 52.

3.    مقاتل الطالبین، ص 52؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 373 و ص 464.

4.    منتهی الامال ، ج 1، ص.

5.    مقاتل الطالبین، ص 53.

6.    منتهی الآمال، ج 1، ص 375؛ الارشاد (شیخ مفید)، ص 459.

7.    منتهی الآمال، ج 1، ص 375.

8.    همان.

9.    همان و الارشاد، ص 458.

10. نسب قریش (مصعب عبن عبدالله زبیری)، ص 85، الطبقات الكبری (محمد بن سعد زهری)، ج 5، ص 211.

1- و در بعضى از عبارات در آغاز اين فراز آمده: «اللهم اشهد على هؤلاء ...».

2- اعيان الشيعه ج 1 / ص 607، مقتل الحسين مقرم: ص 312، منتهى الآمال ج 1 / ص 272، مثير الاحزان ابن نما: ص 69.

3- كبريت الاحمر ط اسلاميه: ص 185.

4- ترجمه ارشاد مفيد ج 2 ص 110، مثير الاحزان ابن نما: ص 69.

5- نفس المهموم: ص 62،محدث قمى مى‏گويد:اما اينكه مادر على اكبر در كربلا بود يا نبود، چيزى در اين باره نيافتم (همان مدرك: ص 165).

6- ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.

7- تاريخ طبرى ج 6 / ص 256، ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.

 


 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام