مقام معظم رهبری، طی سخنانی فرمودند: «جنگ واقعی جهان پیچیده ی امروز، جنگ رسانههاست. و تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی رسانههای تحت کنترل زورمندان و زرمندان جهانی در اوج خود قرار دارد. و برای مقابله با این تهاجم تنها ابزار، رسانه است.»
عصر حاضر، عصر حاکمیت رو به تزاید افکار عمومی بر سرنوشت جوامع است. و از این رو تمامی قدرتهای تاثیرگذار دنیا، برای حفظ منافع و تعقیب اهداف خویش، در مقام تسخیر افکار عمومی در مناطقِ هدف هستند. تحولات سالهای اخیر، در نقاط مختلف جهان، بیانگر وجود و بروز جنگ رسانهای بر سر تسخیر قلبها، و فتح افکار عمومی، و ایجاد تغییرات دلخواه در فرهنگ جوامعِ هدف است.
شاید بتوان گفت که انقلاب امروز جهان، بیشتر شبیه انقلاب نت و شبکه است. و دراین مسیر، پرقدرتترین ابزار برای تحقق اهداف، رسانهها هستند. از سال گذشته تاکنون، و با آغاز موج بیداری در منطقه ی شمال آفریقا و خاورمیانه، رسانهها با انعکاس اخبار، تاثیر به سزایی در جهت دهی افکار عمومی و اذهان ملتها ایفا کردند. با پیشرفته شدن عرصه ی فناوری اطلاعات و ابزارهای اطلاع رسانی، رسانهها در سالهای گذشته نیز از نقش بیبدیلی در مسائل داخلی کشورها و ملاحظات منطقهای و بینالمللی برخوردار بودهاند. امروزه، کشورهایی که از ابزار رسانهای قدرتمندتری برخوردارند؛ به مراتب، با سهولت بیشتری قادرند اهداف ملی و بینالمللی و حتی نظامی خود را به پیش ببرند.
نمونه ی بارز این امر، در استفاده از ابزار رسانهای در جنگ عراق، جنگ ۳۳ روزه لبنان، جنگ ۲۲ روزه ی غزه واکنون در تحولات شگرف خاورمیانه و شمال آفریقا، به وضوح قابل مشاهده است. به عنوان مثال، با وجود اینکه ماهیت تحولات سوریه، با دیگر کشورها، مثل بحرین و یمن متفاوت بوده است؛ شبکههای خبری نظام سلطه، با همکاری دو شبکه ی «الجزیره» و «العربیه»، با دروغ پردازی و خبرسازی، به گونهای اطلاع رسانی کردند که افکار عمومی را منحرف و حتی برخی نهادهای بینالمللی را نیز به واکنش اشتباه وادار کردند. گزارش این موضوع، که رفتارهای دیکتاتورمآبانه ی «مبارک» در داخل و خارج از کشور مصر مخالفان بسیاری دارد؛ تاثیر فراوانی در همراهی سازمان ملل داشت. نمایش حمایتهای مردمی و سیاسی سران کشورها، از اقدام به حق مردم مصر در رسانههای جمعی، روحیه ی خاصی به مردم مصر میداد. شاید بتوان گفت که اگر رسانههای جهان، با این گستردگی وارد کارزار نمیشدند؛ و اگر انقلابیون و جوانان مصری از شبکههای اجتماعی برای اطلاع رسانی به موقع و گسترده استفاده نمیکردند؛ احتمال میرفت که در سایه ی خفقان موجود در اواخر دوره ی «مبارک»، و در سایه ی سکوت خبری، خیزش مردم مصر سرکوب میشد. و تغییری بوجود نمیآمد. بنابراین در انقلاب مصر، رسانهها اشتباه تونس را تکرار نکردند. و از همان ابتدا وارد ماجرا شدند. این وضعیت، وسیلهای برای ارزیابی رسانههای مختلف از سوی مخاطبان است. چه بسا رسانههایی که در این مقاطع مخاطبان خود را از دست میدهند. مانند آنچه «الجزیره» و «العربیه» در حوادث سوریه و بحرین منعکس میکنند. و چه رسانههایی که در این تحولات مخاطب سازی میکنند. مانند شبکه ی «العالم»،که در حوادث مصر و بحرین نقش به سزایی را ایفا کرده است.
در یک سال گذشته نیز، جهان شاهد خیزشهای مردمی در شمال آفریقا و برخی کشورهای خاورمیانه بوده است. و هر روز اخبار متعددی از این حرکتها در مطبوعات، رسانهها، تلکسهای خبری و شبکههای ماهوارهای انعکاس یافت. تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین، سوریه، عربستان و اردن، از جمله خبرسازترین کشورها، طی سال گذشته هستند؛که با نحوه ی انعکاس اخبار از این کشورها، میتوان به ماهیت رسانهها نیز پی برد. حال برای پی بردن نقش رسانهها در تحولات منطقه، عملکرد آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
عملکرد رسانههای غربی و بیداری اسلامی
علاوه بر موج خروشان در کشورهای تونس، مصر و لیبی، که منجر به سقوط «بن علی»، «مبارک» و «قذافی» شده است؛ در همان زمان، اعتراضهای مردمی در کشورهای اروپایی و جنبش وال استریت در آمریکا، از دیگر رخدادهایی بود که به تیتر اول رسانههای جهان، در یک سال گذشته بدل شد. رسانههای غربی از همان ابتدا، و در این روزها، با ادبیاتی خاص به انعکاس رویدادهای این کشور پرداختند. و برخوردهای دوگانه و حتی چندگانهای با این حوادث داشتند.
این رسانهها از یک سو جنبشهای اعتراضی مردم آمریکا در وال استریت و اعتراضات مردم، جوانان و دانشجویان در انگلیس، آلمان و فرانسه را «شورش» و «جنبش اوباش» نامیدند. و از سوی دیگر، حرکتهای وسیع مردمی در کشورهای اسلامی را انقلاب عربی نامیدند؛ تا ماهیت اسلامی آنها را پنهان کنند. در واقع موج سواری رسانهها با این رویدادها، با برنامهریزیهای وسیعی در جهت تحریف و تغییر حرکت مردم همراه بود. که البته نتوانست موفقیت چندانی به دست آورد.
وسایل ارتباط جمعی غرب، اعتراض به شرایط اقتصادی و ظلم و استبداد حاکمان را عامل تهییج مردم دانستند. و سعی کردند این موضوع را القا کنند؛ که با رفتن این افراد و خالی ماندن صندلیهایشان، دیگر دلیلی برای اعتراض وجود ندارد. نشان دادن شور و شوق مردم در خیابان ها، در پی فرار دیکتاتورها، اگرچه انعکاسِ بخشی از واقعیت بود؛ اما حرکتی آگاهانه برای پایان دادن به اعتراضها نیز بود. شبکههای خبری از پایان دیکتاتورها و فرا رسیدن دوران جدید میگفتند. و تحلیلهایی مبنی بر آغاز دموکراسی ارائه میکردند.
اغلب این رسانهها، با نامگذاری حرکتهای مردمی به نام «بهار عربی»، سعی کردند این خیزشها را سمت و سویی خاص ببخشند. تلاشی که خیلی زود رنگ باخت. پوشش وسیع رسانههای غربی، از انقلابهای رنگی نشان داد که این رسانهها چنین برخوردی را با مرور تظاهرات موسوم به انقلاب انجام دادند که متحدان غرب را روی کار آورد. اما برخورد همین رسانهها، با ۲ خیزش در جهان عرب، که علیه متحدان غرب در جریان است چگونه بود؟ حرکت مردم تونس تا روز پیش از پیروزی با بیتوجهی کامل رسانههای غربی مواجه شد. درباره ی مصر، از پایان حوادث روز اول اعتراضهای مردمی مورد توجه قرار گرفت. اما به سرعت از دامنه ی این توجه کاسته شد. به طوری که بسیاری از رسانههای غربی، این اعتراضهای مردمی را حوادث و ناآرامیها و یا حداکثر خیزش مردمی توصیف کردند.
این رسانهها هیچ توجهی به حضور تودههای مردمی و میزان رنج غیرنظامیان در برابر خشونتهای دولتهای عربی نکرده اند. زیرا سرگرم امور دیگری بودند؛ که فریادهای اعتراضی مردم کشورهای عربی راهی در آن نداشت. این شیوه ی انعکاس، منجر به اعتراضهای زیادی شد. که مهمترین آن انتقاد ائتلاف ضد جنگ انگلیس، در لندن، نسبت به عملکرد «بی بی سی» در پوشش اخبار مصر بود. از دیگر نکات جالب سکوت این رسانهها در قبال حوادث، در جریان کشور بحرین است؛ که به رغم محکومیت جنایات رژیم «آل خلیفه» از سوی نهادهای حقوقی و مجامع بینالمللی، هیچ انعکاسی نداشته است. جنایات خاموش «آل خلیفه» و کشتار بیرحمانه ی انقلابیون، واکنشهای بسیار زیادی در رسانههای مستقل داشته است. و سکوت رسانههای غربی و در راس آنها بنگاه سخن پراکنی انگلیس، علامت سؤالهای زیادی را درباره ی نقش واقعی آنها در جامعه ی جهانی مطرح میکند. این رسانهها، بیتوجه به ریشه ی مطالبات مردمی مصر، تونس، بحرین، عربستان و یمن، خود را به مسائل دیگری مشغول کردهاند.
عملکرد رسانههای عربی در بیداری اسلامی
رویکرد شبکههای تلویزیونی عربی در قبال انقلابهای مردمی مصر و تونس، دو طیف را شامل میشود. تعدادی شبکهها همچون «الجزیره»، «العالم» و «المنار»، به پشتیبانی از انقلاب مردمی پرداختند. و تعدادی دیگر نیز، رسانههای غربی را همراهی کردند. و علاوه بر شبکههای تلویزیونی ملی چند کشور عربی، که به حمایت از رژیم «مبارک» پرداختند؛ برخی دیگر از شبکههای عربی مانند «العربیه» نیز در اقداماتی غیرحرفهای، تظاهرات گسترده ی مردم را «جماعت اندک اغتشاشگران» نامیدند.
شبکه ی «العربیه»، رسماً همان سیاستهای نظام پادشاهی عربستان، مبنی بر حمایت از «حسنی مبارک» را دنبال میکرد. و مدیران آن، راضی به سرنگونی مبارک نبودند. و به جای پوشش تظاهرات، یا مردم حاضر در خیابانها، تنها خیابانهای خلوت و مراکز غارت شده را نشان میداد.
چند نکته درباره ی عملکرد «العربیه» در تحولات اخیر
• در مصر، این شبکه سعی کرد که با ایجاد رعب و وحشت در فکر مردم، برای عدم حضور در خیابانها، از وقوع قحطی، گرانی و غارت اموال عمومی، بعد از «مبارک»، اطلاع رسانی کند. این شبکه تنها اظهارات گسترده ی مقامات رژیم «مبارک» را پخش میکرد؛ که این سیاست با افشاگری «حافظ المیرزای» خبرنگار مصری شبکه ی «العربیه» برملا شد. و مخاطبان این رسانه را غافلگیر کرد.
• در یمن، این شبکه با عبور از مطالبات مردم و خواستههای انقلابیون، مدام با شخصیتهای رژیم سابق و بقایای نظام «عبدالله صالح» مصاحبه میکرد؛ تا حوادث را عادی و تحت کنترل نشان دهد. که با کنارهگیری «عبدالله صالح» تیر این سیاست نیز به خطا رفت.
• در بحرین نیز «العربیه» سکوت کرده و اخبار را یا پوشش نمیدهد؛ و یا اینکه سعی دارد با دعوت از برخی افراد، که هویت آنها نیز مشخص نیست؛ این انقلاب را جنگ طایفهای نشان دهد که از طرف شیعیان ساماندهی میشود.
• در سوریه نیز دروغ پردازیهای این شبکه موجب تنفر عمومی در سطح ملی سوریه و دیگر کشورها، از این شبکه شده است. و تحریف واقعیات موجود، باعث شده است مخاطبان این شبکه در سطح وسیعی کاهش یابند. به طور کلی عملکرد این شبکه، نشان از دولتی بودن این رسانه دارد. و حرکت این شبکه را در جهت مواضع برخی دولتها، مانند عربستان سوق داده است.
عملکرد شبکه ی «الجزیره ی قطر» در تحولات اخیر
«الجزیره» از جمله شبکههای عربی است که در تحولات یک سال گذشته حضور فعالی داشته؛ و در نقد عملکرد «الجزیره» و حضور این رسانه در برخی کشورهای تحول خیز و عدم حضور در برخی کشورهای دیگر به نتایج ذیل میرسیم:
• شبکه ی «الجزیره» از ابتدای اعتراضات مصر و تونس در کنار شبکههای خبری، مثل «العالم»، به پوشش گسترده ی این تحولات پرداخت. خبرنگاران خود را بسیج کرده و یکی از شبکههای موفق در پوشش اخبار این کشور بود.
• در تحولات تونس نیز «الجزیره» به دلایلی، از جمله حضور حامیان جریانات معارض دولت «بن علی» در «الجزیره»، رقابت تنگاتنگ دولت قطر با عربستان و مخالفت با دولت «بن علی»، در راستای دیپلماسی رسانهای دوحه در منطقه، نقش بارزی ایفا کرد.
• با گسترش اعتراضات به کشورهای حوزه ی خلیج فارس، به ویژه بحرین، «الجزیره» کم کم رنگ باخت. و نقش این شبکه کم رنگ شد. و به گونهای، بیطرفی این شبکه از بین رفت. و روندی که این شبکه در تونس و مصر دنبال میکرد؛ در بحرین پیگیری نشد. و مخاطبان این شبکه با شک و تردیدهایی مواجه شدند.
• جهتگیریهای این شبکه در حوادث بحرین، به گونهای بود که «بیبیسی عربی» در گزارشی اعلام کرد: «شبکههای «العالم» و «المنار» دو شبکهای هستند که در انعکاس تحولات و ناآرامیهای بحرین، نقش بسزایی ایفا کردند.» مسامحه ی شبکه ی «الجزیره» در بحرین، تا جایی پیش رفت که تظاهرکنندگان، پلاکاردهایی را در انتظار از عملکرد «الجزیره» در انعکاس رویدادهای بحرین، با خود همراه آوردند. و مشخص شد که این شبکه، در طرح مطالبات مردم منطقه، خطوط قرمز دارد. و آنگونه که ادعا میکند؛ از حرکتهای آزادیخواهانه ی ملتها حمایت نکرد.
• کارشناسان مسائل رسانه، بر این باورند که با وجود عملکرد قوی «الجزیره» در ماجرای سقوط «مبارک» و «بن علی»، این شبکه در مواجهه با قیام مردم بحرین و حوادث سوریه رفتاری غیرحرفهای داشت. و اعتباری که طی ۱۵ سال فعالیت پررنگ رسانهای در خاورمیانه به دست آورده بود؛ زیر سؤال رفت.
عملکرد شبکه ی العالم در تحولات اخیر
همزمان با شروع تحولات در شمال آفریقا و خاورمیانه و اعتراضات مردمی، شبکههای خبری بینالمللی ایرانی نیز به پوشش گسترده ی تحولات پرداختند. «پرس تی وی» و «العالم»، دو شبکه ی ایرانی بودند که به صورت ویژه و گسترده، رویدادها را به مخاطبان جهان انعکاس داده و میدهند. به رغم خشونتها و محدویتهایی که علیه خبرنگاران شبکه ی «العالم» در برخی کشورها صورت میگرفت؛خبرنگاران «العالم» موفق شدند با تاثیرگذاری هر چه بیشتر، در خدمت این شبکه باشند. و به نقل لحظه به لحظه ی تحولات این کشورها ادامه دهند. همین امر باعث شد که جوانان و مقامات انقلابی مصری، از عملکرد این شبکه قدردانی کنند. و از طرف دیگر، تلاشهایی برای حذف این شبکه در برخی کشورها در جریان بوده و هست. و از برخی فرکانسها حذف شد. این شبکه، به رغم همه ی محدودیتها، با جدیت و به طور گسترده، تحولات سیاسی و اجتماعی کشورهای عربی را پوشش میدهد. و با استفاده از کارشناسان زبده و فعالان جنبشهای منطقه، به تجزیه و تحلیل روند و جهتگیری این تحولات میپردازد.
جمعبندی :
سیر تحولات نشان میدهد که عملکرد رسانهها در خیزشهای منطقه و بیداری اسلامی، تفاوتهایی دارد. و در عین حال که بسیاری از رسانههای نظامِ سلطه، که دایره ی مخاطبان گستردهتری دارند؛ سعی دارند جهتگیری اسلامی حرکتها را مخفی کنند. بیان شعارها به صورت وسیع، حضور گسترده ی گروههای اسلامی و گرایش مردم به آنها، پیگیری مطالبات در مراسمهایی چون نماز جمعه و جماعات، پیروزی چشمگیر اسلامگرایان در انتخاباتهای مصر و تونس، حکایت از چیز دیگری است؛ که رسانههای غربی و کارشناسان آنها تلاش دارند در مسیری دیگر منعکس کنند.
در جریان بیداری اسلامی طی یکسال گذشته، به خوبی دیدیم که صاحبان صنعت رسانه، کاسه ی داغتر از آش شدند. و با پخش اخبار جعلی و دروغین، دم از دموکراسی و آزادی خواهی زدند. و حال آنکه کار درست آن است که این پدیدهها با شعارهای مردم و حتی اعلام نظرات آنها در جریان انتخابات و یا اعتراضاتشان در شرایط فعلی، ارزیابی شود. وجود دین اسلام و حضور مردم با نشانههای بارز اسلامی، نظیر قرآن در راهپیماییها، شکلگیری گستردهترین تظاهرات علیه دیکتاتورها بعد از نماز جمعه و فراگیر بودن شعار «الله اکبر» و بجا آوردن سجده ی شکر بعد از سقوط حکام ظالم، به عنوان یکی از اصلیترین شعارهای مبارزات، از جمله ی این شواهد است.
درخواست برای مبارزه با دشمن صهیونیستی، و روی آوردن به حجاب، به عنوان نماد اسلامی در تونس، بعد از سرنگونی «بن علی»، همگی حاکی از سیطره ی روح اسلام خواهی و حضور پررنگ تفکرات و سبک مبارزاتی انقلاب اسلامی ایران، در شکلگیری جنبشهای این کشورهاست.
بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، به رغم تفاوتهای ظاهری این کشورها، دارای نقاط مشترک بسیاری است. و میتوان گفت که مهمترین عنصر تاثیرگذار بر آن، اندیشههای انقلاب اسلامی است؛ که پرداختن به آن از حوصله ی این مقاله خارج است. طرح این مسئله، که بیداری اسلامی در منطقه، ریشه در اندیشهها و به طور کلی آرمانهای انقلاب اسلامی ایران دارد؛ از مهمترین مسائل بحث برانگیز ماههای اخیر بوده است. واژه ی «بهار عربی» را، گرچه رسانههای غربی در آمریکا و اروپا، برای انتشار اخبار و رویدادهای این خیزشها به کار بردند؛ اما یکی از اهداف آنها، کمرنگ جلوه دادن اندیشههای دینی و تاثیرات ناشی از انقلاب اسلامی است. «رابرت فسیک»، روزنامهنگار انگلیسی، با چاپ مقالهای در روزنامه ی «ایندیپندنت»،اصلیترین دلیل برای بکار بردن اصطلاح «بهار عربی» را، تحریف تصویربرداری عربی یا اسلامی میداند؛ که خاورمیانه را لرزانده است. «فسیک»، در انتقاد به شیوه ی گزارش اعتراضات اجتماعی در غرب، توسط خبرنگاران غربی، تاکید می کند؛ گفتههای خبرنگاران غربی مزخرفات است. آنان به شدت در ستایش انقلابهای عربی، علیه حاکمان دیکتاتور، مبالغه میکنند. و اعتراضات، علیه حاکمان دموکراتیک غربی را به بهانه ی گزارش آخرین اتفاقات جهان عرب نادیده میگیرند. وی در همین مقاله، حقیقت انقلابهای کشورهای مسلمان را، نیاز آنها به عزت و مخالفتشان با تملک کشورشان توسط خاندان حاکم میداند.
حال جای این سؤال است که آیا هنوز هم رسانههای غربی باید به ملتهای منطقه بگویند که این حوادث حرکت به سمت دموکراسی و غرب است؟
* روحالله قاسمیان؛ کارشناس ارشد روابط بین الملل و فعال رسانه ای
نظر خود را اضافه کنید.