مروري بر بسترها و ابزارهاي آسيب و انحراف در مسأله مهدويت

 

مقاله اي كه پيش رو داريد به موضوع آسيب شناسي در مسأله ي مهدويت نظر دارد و آن رادر دو بخش پي مي گيرد كه هر بخش آن در مقاله اي جداگانه ارائه مي گردد. و اما بخش اول:
مهدي سعيدي-گروه انديشه؛ تمامي حقايق و مفاهيم متعالي هنگامي که در جايگاه فهم بشري قرار مي‌ گيرند در معرض آسيب و انحراف قرار دارند. نارسايي ‌هاي شناخت، تأثير حب و بغض هاي روان آدمي در فهم حقايق و در نهايت منافع‌ طلبي و بهره‌ برداري ‌هاي خودخواهانه ي انسان از حقايق، در کنار عنصر بيروني اقدامات دشمنانِ حقيقت، عوامل اصلي هستند که موجب مي ‌گردد گوهر ناب و پاک حقيقت دچار آفت و آسيب شده و کاربرد اصلي خود را از دست بدهد.


مفاهيم و مقولات مقدس که با نوعي پذيرش عقلي - قلبي همراه مي ‌باشند شايد بيش از ديگر مفاهيم در معرض اين آسيب ها قرار دارند که از جمله ي آن ها مي توان به موضوع "مهدويت" اشاره نمود. مسأله ي مهدويت که يکي از مفاهيم بنيادي در آموزه هاي اسلامي و حتي در مفاهيم همه ي اديان الهي است، در بستر تاريخ و در قالب اذهان مختلف دستخوش آسيب ها و انحرافات مختلفي شده است که در اين گفتار در صدد بررسي آنيم.

الف - عوامل مؤثر و بسترهاي آسيب و انحراف در مسأله ي مهدويت
1- نماندن بحث در سطح خواص و ورود آن به گستره ي عوام

مفاهيم و موضوعات را از يک منظر مي ‌توان به دو دسته و گروه طبقه بندي نمود: دسته ي اول موضوعات و مفاهيمي تخصصي هستند که فهم آن نياز به علم و آگاهي لازم داشته و کاربرد آن در نزد متخصصين آن علم رواج دارد و از آنجايي که فهم آن نيازمند به مطالعه و دقت نظر نسبتاً بيشتري مي ‌باشد، مورد استعمال عوام قرار نگرفته و در آن مورد اظهار نظر ننموده ‌اند.
دسته ي دوم مفاهيمي هستند که در عين حالي که از معنا و مفهوم دقيق و علمي برخوردارند، اما دايره ي استعمال آن در نزد خواص و صاحبنظران باقي نمانده و به واسطه ي معناي عمومي و جذابيت و اهميتي که براي عموم دارند، عوام و توده‌ هاي جامعه نيز درباره ي آن مفهوم اظهار نظر کرده و جزئي از فرهنگ جامعه شده اند.
بطور طبيعي دسته ي اول مفاهيم و موضوعات در سايه ي ماندن در حوزه هاي تخصصي و رواج در نزد نخبگان، از نوعي اصالت در معنا و مصونيت از تحريف برخوردار بوده و از سويي ديگر از آنجا که دسته ي دوم مفاهيم در فرهنگ عمومي جامعه بکار گرفته شده و اغلب افراد جامعه به خود اين اجازه را مي ‌دهند که درباره ي آن اظهار نظر کرده و فهمي از آن را داشته باشند، به شدت در معرض تحريف و تغيير قرار دارند.
به عنوان مثال مفهوم و تعبير مهمي چون "حرکت جوهري" که مبناي تفسير و تغيير در جهان را مبتني بر آموزه ‌هاي فلسفه اسلامي تبيين مي‌کند، هيچگاه مورد توجه عوام جامعه قرار نگرفته و به همين خاطر امروزه فهم مشخص تري از آن وجود دارد، اما مقوله ي "مهدويت" از آنجا که موضوعي جذاب و با اهميت براي اغلب مردم در جامعه ي مسلمين بوده و به نوعي مشخص‌ تر با سرنوشت ايشان آميخته است، وارد فرهنگ عمومي شده و تعابير و تفاسير مختلفي در نزد مردم از آن رواج يافته که اغلب با خرافات و جهالت هايي آميخته گشته که مبتني بر حقايق و آموزه هاي اسلامي نمي ‌باشد.

2- اختلافات مذهبي شيعه و سني

مفهوم مهدويت از جمله مفاهيمي است که نه تنها مورد توجه تشيع بوده، بلکه مفهومي اسلامي است که همه ي فرق و گرايش هاي اسلامي از جمله اهل سنت نيز به آن اعتقاد و باور داشته و آن را مبتني بر آموزه ‌هاي خود تفسير و تريج نموده اند. اين موضوع از آنجا که در ذيل مفهوم "ولايت" و "امامت" قرار مي ‌گيرد، از جمله مفاهيم مناقشه آميز بين شيعه و سني بوده و به همين خاطر نوعي تعصبات مذهبي و تعلقات سياسي نيز براي ايجاد انحراف در آن وارد کار شده تا حقيقت جايگاه اهل بيت(ع) در اسلام کتمان و تحريف گردد.
اين مسأله موجب گرديده که مفهوم مهدويت نيز در جدال و رقابت ميان شيعه و سني از دسترس تحريف‌گران مصون نباشد و مخالفين خاندان اهل بيت(ع) در اين زمينه نيز دست به ترفند زنند. احاديث و روايات فراواني در زمينه ي مهدويت از طريق اهل سنت نقل گرديده که متأسفانه از اعتبار و صحت لازم برخوردار نبوده و تنها در ايجاد خرافات و انحرافات عقيدتي در سطح عوام جامعه مؤثر بوده است.

3- دشمنان اسلام و مسأله ي مهدويت

از سويي ديگر، مهدويت، از جمله مفاهيم ديني است که دشمنان اسلام از جمله جريان يهوديت و مسيحيت نسبت به آن حساسيت نشان داده و از آنجا که از جمله مفاهيم "عزت بخش" است که از آينده ي روشن با عظمت اسلام خبر مي ‌دهد و از غلبه ي دين اسلام بر ديگر اديان و فراگير و جهاني شدن اسلام حکايت دارد، لذاست که دشمن و کينه توزان اسلام از همان ابتدا نسبت بدان كينه و عقده داشته اند و از هرگامي براي ضربه زدن بدان دريغ نداشتند. ورود اسرائيليات براي ايجاد تحريف در اسلام، دامن مقوله ي مهدويت را نيز گرفته و تحريفات متعددي در اين زمينه توسط دشمنان اسلام وارد شده است. به عنوان مثال رد پاي "کعب الاحبار" يهودي در مسأله ي مهدويت نيز مشاهده مي ‌شود و اين يهودي مسلمان شده که به دروغگويي و ورود اسرائيليات به اسلام شهرت يافته است، از جمله راويان حديث مهدويت نزد اهل سنت مي باشد.
نمونه اي ديگر از اين اقدامات تلاش‌ هاي قرون اخير دولت ‌هاي استعماري بالاخص انگليس در فرقه سازي در جهان اسلام بوده است که اغلب آن ها با محور قرار دادن مسأله ي مهدويت شکل گرفته ‌اند. فرقه ي ضاله ي "بابيت" و "بهائيت" نمونه ‌هايي از اين اقدامات استعماري هستند که رهبران آن مدعي مهدويت داشته و خود را "باب" و در مرحله ي بعدي "مهدي" خواندند.

4- حکومت هاي جائر و مسأله ي مهدويت

يکي ديگر از عوامل و بازيگران عرصه ي ايجاد تحريف و آسيب در مسأله ي مهدويت، حکومت هاي جائري بوده‌ اند که آموزه ي "مهدويت"، همواره به عنوان تهديدي بر عليه حکومت ايشان مطرح بوده است. جوهر و حقيقت مهدويت که بر تلاش براي مبارزه با ظلم و جور و گسترش عدالت و آزادي بر زمين و تشکيل حکومتي عادلانه بدست رهبري الهي اشاره دارد، همواره موجب تقويت نهضت ها و جنبش هاي عدالت‌ خواهانه و ضد استبدادي بوده و موجب تضعيف و بستر ساز تهديدي براي حکومت هاي جائر به شمار مي‌ رفته و به همين خاطر مبارزه ي با اين باور و اعتقاد در دستورکار چنين حکومت هايي در طول تاريخ بوده است.
تلاشي که حکام عباسي در دوران امام دهم و يازدهم براي جلوگيري از تولد امام زمان(ع) داشته و محدوديت هاي شديدي که براي امام هادي(ع) و بالاخص امام حسن عسگري(ع) ايجاد نمودند، بطوري که ايشان بيشتر عمر مبارکشان را در پادگاني نظامي و تحت کنترل و نظارت هاي شديد امنيتي گذراند، نمونه ‌هايي از اين اقدامات مي‌ باشد.

5- سوء استفاده ي جريان هاي سياسي و تلاش براي انتساب خود به موضوع مهدويت

يکي از بسترهاي مهمي که در طول تاريخ اسلام زمينه ي ايجاد آسيب و تحريف در مقوله ي مهدويت را فراهم آورد، تلاش جريان هاي سياسي نوپايي بوده است که براي رسيدن به قدرت و اثبات حقانيت و کسب مشروعيت خود از مفاهيم مقدسي چون مهدويت سوء استفاده نموده ‌اند. اين جريان هاي سياسي که تعداد آن ها در طول تاريخ بالاخص در سده ي دوم هجري کم نيست، تلاش داشتند تا با مشابه سازي حرکت خود با حرکت مهدي(ع) مبتني بر آنچه در آيات و روايات نقل گرديده، از عطش انتظار مردم سوء استفاده کرده و در جهت تقويت حرکت خويش بهره‌ برداري نمايند.
از نمونه ‌هاي تاريخي در اين زمينه مي ‌توان از قيام مختار نام برد. مرحوم دکتر جعفر شهيدي در اين باره مي‌ نويسد: «نخستين کسي که در تاريخ اسلام از نام مهدي سود جست، مختار پسر ابوعبيده ي ثقفي بود... مختار که از ناخرسندي مردم - بخصوص موالي - آگاه بود، به خونخواهي شهيدان کربلا برخاست و براي آنکه پايه ي حکومت خود را استوار سازد، محمد پسر اميرمؤمنان علي(ع) را که به نام خانواده ي مادرش به "محمد حنفيه" شهرت دارد، امام و مهدي خواند.»
اين فرقه به "کيسانيه" شهرت يافتند و بر اين باور بودند که محمد بن حنيفه مهدي موعود است که از دنيا نرفته بلکه در کوه رضوي در مدينه پنهان است.
نويسنده در بخش ديگر اين کتاب مي‌ نويسد: «ديگر از کساني که در دوران زندگاني امام صادق(ع) خود را مهدي خوانده است، محمد پسر عبدالله نواده ي امام حسن مجتبي(ع) است. در جمله روايت هايي که درباره ي مهدي موعود(عج) در کتاب ها مي بينيم, روايتي است بدين عبارت: "المهدي من ولدي، اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي» (مهدي از فرزندان من و نام پدر او چون نام پدر من است). درباره اين حديث از ديرباز گفتگو کرده ‌اند. به نظر مي‌ رسد اين حديث را پيروان همين محمد درباره ي او ساخته اند، چه نام او محمد و نام پدرش عبدالله است. و يا جمله ي "اسم ابيه اسم ابي" را بر روايت "المهدي من ولدي اسمه اسمي" افزوده اند.»
در آستانه ي سقوط پادشاهي بني اميه، فرزندان علي بن عبدالله بن عباس و دعوتگران آنان براي همراه کردن مردم با خود کاملاً از عنوان مهدي بهره ‌برداري کرده و مبارزه ي او با ظلم و ايجاد عدالت را بر خود تطبيق کرده و احاديثي نيز به نفع خود ساختند. از ابن‌عباس نقل کرده ‌اند که مهدي و منصور و سفاح از ما هستند و همو گفته است که حسن و حسين(ع) گمان مي‌کنند مهدي از نسل آنان است؛ اما بدانيد که سفاح و منصور و مهدي از فرزندان من هستند. مسعودي مي گويد: سفاح ابتدا مهدي لقب داشت و يعقوبي شعري آورده که در آن سفاح، مهدي بني‌هاشم خطاب شده است. هنگامي که مردم با سفاح بيعت کردند عمويش داوود بن علي بر منبر گفت: خلافت در دست ماست تا آن را به عيسي بن مريم تسليم کنيم و آنگاه که عُمر سفاح رو به پايان بود و از فتح سِند و آفريقا خبردار شد گفت: شنيده ‌ام وقتي سند و آفريقا گشوده شود قائم آل محمد(عج) خواهد مرد.
عباسيان پيش از ظهور خود سال ها به دعوت مردم و حرکت هاي پنهاني روي آوردند و علاوه بر مخفي نگه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز يا دو ماه "ابوالعباس سفاح" را که لقب و صفات مهدي به او داده شده بود در کوفه پنهان داشتند و پس از بيعت با او گفتند ما اين نهضت را به دست عيسي بن مريم(ع) خواهيم داد.

6- اختلاف فرق شيعه و مسأله ي مهدويت

اختلاف در مسأله ي مهدويت منحصر به اختلافات شيعه و سني نمي‌ شود، بلکه بايد گفت که در ميان فرق شيعي نيز يکي از مسائل بحث برانگيز مؤثر مقوله ي مهدويت است. اختلافي که خود به آسيبي براي مقوله ي مهدويت مبدل گرديده است.
کيسانيه معتقد به مهدويت محمد بن حنفيه بودند، ناووسيه امام صادق(ع) را مهدي(ع) ناميدند. همچنين اعتقاد به مهدويت امام باقر(ع)، امام هادي(ع) و امام عسگري (ع) نيز در تاريخ گزارش شده است.
اما در ميان فرق شيعه 3 گروه اصلي در برابر اماميه شکل گرفت که از اهميت بيشتري در اين زمينه برخوردارند. اين سه جريان عبارت بودند از: زيديه، اسماعيليه و واقفيه.
زيديه به جنبش طرفدار زيد، پسر امام سجاد(ع) اطلاق مي‌شود که در سال 122ق در کوفه بر ضد هشام بن عبدالملک قيام نمود و در اين قيام به شهادت رسيد. پسر يحيي نيز به طور مشابه بعد از وي به شهادت رسيد. محمد بن‌عبدالله بن حسن معروف به نفس زکيه نيز از جمله امامان زيديه مي‌ باشند که مدت ها از ديد مردم مخفي بود. طبق باورهاي ايشان همگي امامان آن ها زنده‌اند و روزي قيام خواهند کرد. در انديشه ي زيديه کسي مي تواند رهبري را برعهده گيرد که قائم به سيف باشد.
اسماعيليه نيز معتقدند اسماعيل پسر بزرگ امام صادق(ع) نمرده و آن همان امام غائب است که روزي براي نجات بشريت ظاهر خواهد شد. آن ها معتقد بودند که امامانشان مستور بوده و بعد از آنان قائم (عج) ظهور خواهد کرد. نهضت پنهاني اسماعيليه بعد از سال ها توانست دولت شيعي فاطميان را در مغرب سرزمين هاي اسلامي تشکيل دهد. عبيدالله ملقب به مهدي، اولين خليفه ي فاطمي پس از مدت ها دعوت مخفيانه، در اواخر قرن سوم ظهور کرد و اسماعيليه او را همان مهدي موعود دانستند.
سومين گروه انحرافي در بين فرق شيعه واقفيه مي ‌باشد که امامت حضرت امام رضا(ع) را نپذيرفتند و معتقد شدند که امام موسي کاظم(ع) همان مهدي است که به شهادت نرسيده بلکه در غيبت بسر مي برد. اين جريان انحرافي که شايد بتوان گفت بزرگترين جريان انحراف در مسأله ي امامت شيعي هستند حتي در رد امامت امام رضا(ع) نيز تبليغات کردند. در کتب معتبر نوشته اند که وقتي امام کاظم(ع) از دنيا رفت نزد نمايندگان آن حضرت اموال زيادي بود که طمع در آن ها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار کردند تا اموال را به امام بعدي نپردازند و براي خود بردارند. نکته ي قابل بررسي اينکه در بين واقفيون کساني از جمله "زياد بن مروان" و "علي بن ابي حمزه" وجود دارد که از راويان معتبر حديث به شمار ‌رفته و نزد شيعه از اعتبار برخوردار بودند و احتمال اينکه با برخوردي گزينشي و گاه تحريف برخي روايات براي اثبات عقايد خويش گام برداشته باشند وجود دارد.

7- بحران هاي سياسي – اجتماعي و احساس نياز به منجي

يکي ديگر از بسترهاي مناسب براي ايجاد انحراف و آسيب پذيري مسأله ي مهدويت، شکل گيري بحران هاي سياسي و اجتماعي و ايجاد نوعي از هم گسيختگي اجتماعي در جامعه است که موجب نوعي سياست زدگي و بسترسازي براي رشد انديشه هاي انحرافي است. در اين شرايط که جامعه با نوعي بن بست و ناامني مواجه است، اين انديشه که از طريقي فرامادي و غيرطبيعي و با ظهور يک قهرمان و منجي است که مي‌توان شرايط را دگرگون نمود، در اذهان جامعه شکل گرفته و بخاطر جذابيتي که دارد مورد استقبال عمومي قرار مي‌گيرد. در اين شرايط بازار تفسيرها و تحريف هاي مختلف براي ظهور منجي آماده گشته و بسياري از احاديث و روايات بدون دقت در سنديت آن ها و يا معناي حقيقي آن، تنها از آنجا که با شرايط موجود تا حدودي قابل تطبيق است، نقل محافل شده و دهان به دهان نقل مي‌گردد. انواع و اقسام نشانه هاي ظهور براي اثبات نزديکي ظهور به طور نادرستي مطرح و تطبيق داده مي‌ شود و از سويي ديگر بازار مکاران و شيادان دروغين ارتباط با امام زمان(ع) نيز داغ شده و نوعي تقديرگرايي انحرافي و "انتظار سياه" جايگزين حقيقت متعالي مهدويت مي‌شود.
درباره ي نمونه تاريخي اين ماجرا مي ‌توان به دوران حمله ي مغول به سرزمين هاي اسلامي اشاره نمود که شرايط سخت ناشي از جنايات مغول چنين شرايطي را براي برخي تفسير نادرست از نزديک بودن ظهور و تطبيق نشانه‌ هاي ظهور با شرايط آن روز فراهم آورده بود.

8- قبيله گرايي و مسأله ي مهدويت

رقابت هاي قومي – قبيله اي و تعلقات سرزميني را نيز در کنار عوامل مذکور مي‌ توان به عنوان يکي از بسترهاي آسيب و تحريف دانست. وجود رقابت هاي قبيله ‌اي در دوران جاهلي که بعد از ظهور اسلام نيز تداوم يافت در اين ميان مؤثر بود و هر يک از قبايل در مقابله با رقيب سعي مي ‌نمود به نحوي براي خود افتخاراتي کسب نمايد که در اين مسير از جعل احاديث و روايات در زمينه ي مهدويت نيز دريغ نورزيدند.
به عنوان مثال اختلافات طوايف ربيعه و مضر که دو برادر از سوي فرزندان نزار بودند و قيس و تميم از يک سو و کلب و ازد و کنده و قضاعه از سوي ديگر مطرح است. جالب اين که از همه ي اين قبايل و افراد منسوب به آن ها در کتاب ملاحم و فتن ياد مي ‌شود و نام آن ها در روايات علائم ظهور نيز به چشم مي‌ خورد.
همچنين ذکر شده است که همانگونه که يماني ‌ها منتظر قحطان هستند، مضري ها معتقد به شخصي از قبيله بني ‌تميم مي ‌باشند که نام او مشخص نيست. از سويي ديگر مشاهده مي کنيم که مثلاً "شعيب بن صالح" که در روايت ها علائم فراوان از او ياد مي‌شود از قبيله ي بني‌تميم است و پيوسته تصريح مي‌ شود که مردي از بني‌ تميم به نام شعيب بن صالح فرماندهي لشکر خراساني ها را برعهده خواهد داشت.

 


 

 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام