جريان شناسي نفاق در نهضت عاشورا بي گمان نهضت عاشورا كه به رهبري امامي معصوم و اسوه اي حسنه برپا شد، درس ها و آموزه هاي بسياري دارد كه مطالعه تأمل بر انگيز آن مي تواند در شناخت و تحليل رخدادها و جهت گيري هاي امروزين گروه ها و اشخاص داراي نفوذ اجتماعي جامعه اسلامي مفيد و سازنده باشد.


در تحليل حاضر، كوشش بر آن است تا با بازخواني پديده اي اجتماعي كه از آن به نفاق ياد مي شود بر پايه تبارشناسي و جريان شناسي، جريان امروز به ديروز و رفتار گروه هاي معاصر به گذشته پيوند داده شود. مبناي اين تحليل بر اين امر قراردارد كه پديده هاي اجتماعي و به ويژه عناصر اصلي فرهنگي و اجتماعي جامعه بي گسست از ديروز و سنت ها و آداب در حال جريان است و با آينده جامعه پيوندي استوار و مستحكم دارد. وقتي از تبارشناسي نفاق و يا جريان شناسي آن سخن به ميان مي آيد به اين مفهوم خواهد بود كه عوامل تأثيرگذار امروزي در جامعه مي تواند با توجه به جريان هاي فكري و فرهنگي گذشته جامعه، شكل گيرد هر چند كه در برخي از روش ها و اهداف جزيي تفاوت ها و تمايزهايي نيز مي توان يافت ولي با ردگيري دقيق و تحليل درست، مي توان دريافت كه عناصر جريان هاي امروزي ريشه در گذشته دارد و خاستگاه آن ها را مي توان در گذشته تاريخي جامعه ردگير و شناسايي كرد.
با اين بينش و نگرش، ميان امروز و ديروز، پيوندي مستحكم و استوار برقرار مي شود چنان كه ميان ديروز عاشورايي و جريان هاي موجود آن تا عصور نخستين اسلامي و حتي پيش از آن در طول تاريخ بشري كاوش و كنكاش انجام مي شود تا خاستگاه جريان هاي تأثيرگذار هم چون جريان نفاق شناسايي و تبارشناسي گردد.
تبارشناسي به اين مفهوم خواهد بود كه ميان امروز و ديروز، عناصر و مؤلفه هائي ديده و يافت مي شود كه نمي توان آن ها را ناديده گرفت هر چند كه از پاره اي جهات تفاوت ها و تمايزاتي نيز مي توان يافت ولي اين تفاوت ها در آن حد و اندازه نيست كه بتواند در پس آن جريان چون جريان نفاق، خود را مخفي سازد و تبار خويش را پنهان نمايد.

بازخواني جريان نفاق عصر عاشورايي در عصر نبوي

به نظر مي رسد كه ريشه نفاق در عصر عاشورايي را مي بايست در عصر نبوي به ويژه در دوره حكومت و حاكميت قدرت اسلام به عنوان دولت جست؛ زيرا پيش از آن به جهت حاكميت بي منازعه كفر، تنها زمينه بروز و ظهور تقيه وجود داشت. تقيه نوعي ابزار تاكتيكي براي حفظ مؤمنان از قدرت كافران است تا حق خود را مخفي كرده و به حيات و زندگي خويش ادامه دهند البته برخي، آن را به عنوان سياستي راهبردي ارزيابي مي كنند و جريان تقيه را در همه عصور و ازمنه، جاري و لازم برمي شمارند و با استناد به اين كه التقيه ديني و دين آبايي بر اين باورند كه تقيه تنها يك ساز و كار و تاكتيك موقت نبوده بلكه به عنوان راهبردي در سياست هاي اجتماعي اسلام و ايمان مطرح مي باشد؛ ولي با بازخواني موارد و مصاديق تقيه و كلياتي كه در اين حوزه وارد شده مي توان گفت كه تاكتيك و سازوكاري است كه هرگز از ميان نمي رود و حقانيت خود را از دست نمي دهد ولي اين بدان معنا نيست كه تقيه به عنوان راهبردي اساسي در حوزه عمل اجتماعي مؤمنان مطرح باشد، بلكه تا زماني كه كافران در قدرت و حاكميت هستند و امكان آن نيست تا اسلام خود را بروز دهد، به شكل فردي و اجتماعي مورد تأكيد و امضاست ولي همين كه امكان ظهور فردي و يا اجتماعي فراهم شد و اسلام و ايمان توانست خودي نشان دهد مي بايست از حالت تقيه بيرون رفته و خود را در عرصه اجتماعي به صورت پديده اي تأثيرگزار مطرح ساخت. از اين رو تقيه به معناي روش و سازو كاري مطرح مي باشد كه همواره مي بايست در زمان هاي ضعف و سستي مؤمن و يا جامعه ايمان به كار رود ولي هرگز نبايد به عنوان راهبرد و اصلي ثابت در زمان قدرت ايمان و يامؤمن و ياجامعه ايماني مطرح باشد.

تقيه جريان نفاق

جريان نفاق آن روي ديگر سكه تقيه است. با اين تفاوت كه در زمان حاكميت و حكومت و قدرت ايمان و اسلام اهل كفر يا كساني كه به دين تمايلي نشان نمي دهند و مي خواهند هم از فوايد جامعه ايماني برخوردار گردند و هم در جامعه و امت اسلامي مستحيل نشوند و هويت استقلالي خود را از دست ندهند، نفاق ظهور مي كند.
منافقان در تحليل قرآني كساني هستند كه كافر نمي باشند ولي به جهت دورويي و دوگانگي كنش و واكنش ها از كافران خطرسازتر و خطرناك تر هستند.
در تعبير قرآني منافقان بيماراني هستند كه نمي خواهند در زمان حكومت و حاكميت ايمان و اسلام در جرگه مؤمنان قرارگيرند ولي مي خواهند از منافع جامعه ايماني برخوردار شوند. اين گونه است كه نفاق در زماني پديدار مي شود كه جامعه ايماني از حكومت و قدرت برخوردار باشد و اشخاصي كه بيرون از دايره ايمان هستند تنها با پذيرش شهروندي مي كوشند از فوايد امت و شهروندي برخوردار گردند. اينان به روش و راه و هدف جامعه ايماني و امت ايمان ندارند؛ از اين رو نمي توان از آنان به امت ياد كرد؛ زيرا امت به معناي گروهي هم عقيده و همراه است كه براي دست يابي به هدفي، دور هم گرد آمده و راه و روشي خاص را پي گيري مي كنند. اما منافقان نه تنها با ايشان هم عقيده و همراه و همروش نيستند بلكه تنها در ميان آنان به سر مي برند و با ظاهري موافق، ساز مخالف مي زنند و در عمل راه كافران را مي پويند. اين گونه است كه خطرناك تر و خطرسازتر از كافراني هستند كه به صراحت كفر خويش را آشكار مي سازند.
البته منافقان مي توانند به دو دسته تقسيم شوند گروهي كه نسبت به ايمان بي تفاوت هستند و نسبت به كفر و ايمان از خويش واكنشي نشان نمي دهند و تنها درپي منافع مادي خويش هستند و اگر عملي را انجام مي دهند به خاطر باور به كفر نيست. اين گروه ها را در جامعه و اصطلاحات سياسي امروزين به عنوان عمل گرايان مي توان ياد كرد؛ زيرا تنها به حوزه عمل اجتماعي و سياسي مي انديشند و جز به جلب منفعت و سود به چيز ديگري نمي انديشند و باور به خدا و قيامت و حسابرسي روز رستاخيز براي آنان مفهوم موافق و يا مخالف ندارد. اما گروهي هستند كه به كفر ايمان داشته ولي به جهت تأثير قدرت و حاكميت ايمان بر جامعه ناچار مي شوند تا خود را در ظاهر به شكل شهروندان امت اسلام نشان دهند. اين گروه كساني هستند كه در حزب خاصي قرارمي گيرند؛ زيرا حزب در مفهوم قرآني گروه هاي هم عقيده و هم هدفي هستند كه با روش هاي خاص خويش مي كوشند تا آن را اجرايي كنند. قرآن از اين رو به دو حزب اشاره مي كند كه حزب الله و حزب شيطان ناميده مي شود. دسته دوم از اهل نفاق در حزب شيطان قرار مي گيرند.

ماهيت حزب شيطان

حزب شيطان شامل دو دسته اهل كفر و نفاق از نوع دوم آن مي باشند كه هدف خاصي را در پيش گرفته اند هر چند كه اهل كفر آن، به جهت قدرت و حاكميت و حكومت به صراحت در برابر حزب الله مي ايستد و گروه منافق آن به جهت فقدان قدرت و نيز وجود قدرت اسلام و ايمان به شكل گروه ها و محافل زير زميني چون اهل نجوا بروز مي كند و در جامعه اسلامي مخفيانه به فعاليت مي پردازد.
تنها راه شناسايي اهل نفاق زماني است كه عوامل ايماني در جامعه ضعيف و سست شده و آنان مي توانند اهداف خاص خويش را از طريق مؤمنان ساده و امت فريب خورده پيش ببرند. البته اين امكان براي مؤمنان وجود دارد كه با بررسي رفتارها و مجموعه اعمال و كنش ها و واكنش هاي ايشان به داوري بپردازند و آنان را شناسايي كنند ولي آنها در حوزه بينش و نگرش به گونه اي خود را نشان مي دهند كه به ظاهر مومن تر از مومنان هستند و درظاهر ازكساني هستندكه به اصلاحات ودعوت پيامبر پيشتازتر مي باشند و تنها در برخي ازبينش ها و نگرش ها لنگ مي زنند و باطن خويش را مي نمايانند. از اين رو تنها تيزبينان و انديشمندان مي توانند آنان را شناسايي و معرفي نمايند.

توجه خاص قرآن به منافقان

قرآن اهتمام بسياري به مسئله منافقان نشان مي دهد. اين اهتمام قرآن كه در همان آغازين سوره بقره كه سوره مدني و تبيين مسئله دولت اسلامي است و نيز سوره منافقان وسوره هاي ديگر مطرح مي شود از اين روست كه مي خواهد مسلمانان و امت و دولت اسلامي را از خطر مهمي پرهيز دهد كه جريان نفاق است. جرياني ريشه دار و در حركت و تحرك بسيار كه حزب وگروههاي متشكل زيرزميني و محافل خاص خود را دارد. انعكاس كنش ها و واكنش هاي منافقان در آيات و سوره هاي مختلف قرآني ازاين روست كه مومنان حال و آينده از جريان نفاق اطلاعات درست و كاملي به دست آورند و خود را با خطر دروني و دشمن نزديك آشنا سازند و به مقابله با آن برخيزند.
روش حكومتي اسلام بر اين پايه بنياد گذاشته شده بود كه هركسي كه بخواهد به امت متصل شود و به عنوان شهروندان امت اسلام و دولت اسلامي درآيدبه سادگي بتواند به اين عنوان دست يابد.
قرآن از گروهي ياد مي كند كه به عنوان مولفه قلوبهم در فقه اسلامي و فقه سياسي اسلام مطرح مي باشد. اين مولفه قلوبهم اختصاص به مسيحيان نداشته و ندارد و شامل همه كساني مي شود كه خواه و ناخواه جزيي از جامعه اسلامي و شهروند آن به شمار مي آيند. از سوي دولت اسلامي مقداري از بودجه عمومي چون زكات و صدقات به آنان داده مي شود تا به تدريج جذب جامعه اسلامي شوند و از راه عاطفه و محبت، آنان را به سوي دين بكشانند. دست كم اين فرصت فراهم مي شود تا نسل هاي آينده ايشان وارد امت اسلام شده و دين حق را برگزينند. با اين همه دولت اسلامي آنان را نمي بايست وارد كارهاي حساس نمايد و دخالت دهد.

شكل گيري جريان نفاق در مدينه و پس از سقيفه

جريان نفاق در مدينه شكل مي گيرد و اين زماني است كه قدرت اسلام و ايمان و حاكميت و حكومت ايماني در جامعه به نوعي، تثبيت مي گردد (1) در اين زمان است كه برخي از افراد ساده لوح نيز در دام ايشان مي افتند و كسانيكه پيش از اين داراي ايمان بودند، به جهت برخي از تضادهاي منافع ميان ايشان و دولت اسلامي اندك اندك به جرگه منافقان وارد شده و همراه و هم صدا با آنان مي شوند.
جريان نفاق درسقيفه بني ساعده تركيبي از دو گروه مومنان ديروز و منافقان كاركشته است. منافقان مدينه اكنون به عنوان شهروندان مي كوشند مؤمناني را كه منافع آنان در معرض خطر قرارگرفته به جرگه خود وارد سازند. به هرحال تلاش هاي ايشان نتيجه مي دهد و در سقيفه بني ساعده منافقان ديروز به كمك و ياري منافقان امروز مي روند و در كنار آنان حزب خود را تشكيل مي دهند. حزبي كه اين گونه شكل مي گيرد هرچند در آغاز در بينش و نگرش و روش اختلافات اندكي با حزب و جريان اصلي ا يمان و حزب الله دارد ولي اين خط ديگري است كه دم به دم از خط اصلي دور مي شوند و نه تنها پس از مدتي در روش ها بلكه دربينش ها و نگرش ها تغييرات محسوس و روشني صورت مي گيرد و از خط اسلام و ايمان دور مي شود.
اگر در خط اصلي، مسئله ولايت و خلافت الهي مطرح است پس از زماني اندك مسئله سلطنت به عنوان جريان اصلي اسلام جايگزين مي شود و درنهايت همان كافران و منافقان ديروز مديريت سياسي و اجتماعي وحتي ديني جامعه را در دست مي گيرند و منافقان همراه خويش را كه- از گروه مومنان فقط براي مصالح خاصي جدا شده بودند - به كناري مي نهند و حتي همه آنان را به طرق گوناگون از ميدان مديريت و تدبير امور بدر مي كنند.
اين گونه است كه جريان نفاق در نهضت عاشورايي نه تنها حاكميت و قدرت اسلامي را در دست مي گيرد و درعصر عاشورايي ميدان سياست در دستان ايشان است بلكه حتي ميدان دين و شرع نيز به ايشان واگذار مي شود و آنان به عنوان حاكم اسلامي، دين را به شكل واژگونه معرفي مي كنند. جامه و پوستين اسلام وارونه پوشيده مي شود و اصول، جاي خود را به فروع مي دهد و نمادها جاي اصول را مي گيرد. حق و عدالت و اختيار جاي خود را به ظلم و بي عدالتي و جبر مي سپارد و دين خدا بازيچه هوسرانان ودنياگرايان مي شود.

چهره نفاق در دوره هاي پس ازپيامبر

نفاق برخاسته از عصر نبوي در دوره حكومت هاي پيش از يزيد با توجه به شرايط و موقعيت ها عمل مي كرد. گاه در شكل احاديث سوزي و گاه در شكل احاديث سازي و زماني به شكل اسراييليات و دوره اي ديگر به شكل تفسير قرآن خود را نشان داد. در همه اين اشكال هدف، دگرگون سازي ها با ساختار دگرانديشي بود تا اسلام آن چه را آورده بود در محاق ظاهر و باطن و جبر و اختيار قرار گيرد و بينش و نگرش و كنش هاي مردم به شكلي كه مطلوب منافقان بود شكل گيرد.
زماني رسيد كه امير مؤمنان علي(ع) براي تاويل چنان كه براي تنزيل شمشير زده بود برخيزد و شمشير از نيام بركشد و زماني ديگر را در سكوت بيست و پنج ساله بنشيند تااسلام اين درخت شكننده جان گيرد و استوار گردد هرچند كه آميخته از حق و باطل شده باشد و التقاط، آن را دگرگونه سازد ولي باز مي توان در زماني ديگر اين حق را باز شناخت؛ زيرا حق آبي است كه باطلي چون كف بر روي آن نشسته و ظاهرش را پوشانده است ولي اين كف زماني فرو نشيند و حق جاي خود را بازمي يابد.
زماني كه امام حسين(ع) زمام امور دين و دنيا را به عنوان امامت و ولايت و خلافت الهي در دست گرفت، منافقان دير زماني بود كه ديگر در محافل زيرزميني نمي نشستند و نجوا پيشه نمي ساختند بلكه به صراحت با دين و اصول آن به جنگ برخاسته و كفر و نفاق خويش را آشكار كرده و ولايت و خلافت را به سلطنت تبديل كرده بودند.

هشدار علي(ع) نسبت به ورود منافقان در حكومت

در دوره پيامبر دست برخي از منافقان چون عبدالله بن سلول رو مي شود و كساني كه استسلام را بر اسلام ترجيح دادند نيز تحت رافت و رحمت دولت اسلامي قرار گرفتند. با اين همه پيامبر(ص) روشي را در پيش گرفت كه افراد منافق و سست ايمان و استسلامي ها نتوانند در پست هاي حساس وارد شوند. اما در دوره عمر و به ويژه در عصر عثمان پست هاي حساس نه تنها به منافقان و اهل كتاب سپرده شد بلكه اهل ايمان را از پست هاي حساس و امارت و ولايت دور ساختند.
در اين دوره برخي از اهل كتاب مانند كعب الاحبار يهودي به مردم، دين اسلام را آموزش مي دهد و به عنوان پيش خطبه به بيان اسرائيليات و قصه هاي توراتي مي پردازد. در اين دوره است كه منافقان توانستند افزون بر ثروت و منصب سياسي، امور ديني مردم را نيز در دست گيرند.
علي (ع) بارها هشدار مي دهد كه اهل نفاق، مردم را به جاي عبوديت به عبديت مي گيرند و به جاي آن كه بيعت بر عبوديت خدا گرفته شود بر غلامي و عبوديت هم چون يزيدي مي گيرند چنان كه مسلم بن عقبه با مردم مدينه چنين كرد. دين دگرگونه مي شود و حلال خدا حرام و حرام او حلال مي شود، ظلم جاي عدل را مي گيرد، عناصر غيراسلامي به عنوان عناصر اسلامي وارد و دين تحريف مي شود. (نگاه كنيد نهج البلاغه درباره فتنه هاي اموي خطبه 92 فيض الاسلام)
آن حضرت توضيح مي دهد كه جريان نفاق نخواهد گذاشت تا متفكر و روشنفكري باشد و هر كس فهم و دركي دارد فتنه بزرگ اموي، آنان را دربرمي گيرد و نمي گذارد تا راحت باشند. از اين رو از خطر خوارج بزرگ تر و مهم تر و دشوارتر شمرده مي شود. (همان) اسلام را چون پوستيني وارونه به تن مردم مي كنند (همان، خطبه 107)
در دوره حسيني، نفاق آن چنان عمل مي كند كه حكومت در دست منافقان مستقر مي شود. مردم با مردي شراب خوار و نابكار و به تعبير امام حسين(ع) ظالم و ستمكار بيعت مي كنند. (2)
اين كه آنان مردمي نابكار و ستمگر و ستمكار و شراب خوار بوده اند براي ما امروز روشن است در حالي كه در آن عصر مردم كم تر با اين مسايل آشنا بودند. كم تر كسي مي دانست كه يزيد اين گونه است و شراب مي خورد و يا نماز را به سخريه مي گيرد و حكومت را سلطنت مي پندارد واقعه عاشورا موجب شد تا اين مسايل آشكار شود.
اهل نفاق كه قدرت و حكومت اسلامي را دراختيار گرفته بودند به نام خدا و دين، فرزند پيامبر و معصومي را كه قرآن، عصمت وي را تاييد و مهر بهشتي بودن بر چهره اش زده مي كشند؛ زيرا بر اين باورند كه يزيد خليفه مسلمين مي باشد و حضرت امام حسين بر او خروج و طغيان كرده است و بر طبق فقه سياسي اسلام، خوارج و طغيانگران بر دولت اسلامي مي بايست دستگير و يا كشته شوند. اين گونه است كه به نام خدا به جنگ حسين(ع) مي روند و به قصد شهادت و قرب الهي و تقرب به پيامبر (ص)، فرزندش را كه معصوم است مي كشند.
اين گونه است كه خطر نفاق بيش تر از كفر است و قرآن خطر ايشان را بيش تر مورد توجه قرار مي دهد و آنان را تهديد مي كند كه در درك اسفل من النار قرار مي گيرند؛ زيرا مي داند كه چگونه اهل نفاق مي توانند از درون، نظام سياسي و فكري و فرهنگي را دگرگون ساخته و به نابودي بكشانند.
جريان نفاق با چيرگي بر حكومت اسلام و دولت اسلامي توانست جريان فكري و فرهنگي خود را بر دين تحميل كند و جبرگرايي را بر جامعه چيره گرداند. نقش منفي جبرگرايي كه منافقان در دين پديد مي آورند آن گونه خطرناك است كه يزيديان براي توجيه اعمال زشت و ضد حقوق بشري خود به آن دست مي آويزند.

پی نوشت ها:

1- عمار ياسر درباره كساني كه به اجبار مسلمان شده اند مي فرمايد: استسلموا و لم يسلموا؛ اينان اظهار اسلام كرده اند اما اسلام نياورده اند. (نگاه كنيد به حماسه حسيني ج 3 ص 15)
2- آن حضرت مي فرمايد: لا اري الحياه مع الظالمين الا برما

مهدي شريفيان


 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد
کامنتو فارسی تنظیم خلیلان رسانه