تجلي نيايش

امروز مردي از تبار نور مي آيد تا نيايش در آيينه وجودش تجلي يابد؛ مردي كه ذره ذره هستي اش، الهي و ملكوتي است. او مي آيد تا صحيفه تابناك و جاويدان عشق را با زلال اشك هايش در كتابچه عالم بنگارد. او مي آيد تا ملكوت را در سخنانش معنا كند. او مي آيد تا حماسه حسين را تفسير كند. مي آيد تا سلاله نبوي را امتداد بخشد و چراغ هستي بخش علوي را در زمانه تاريك و پر از ابهام، روشن نگاه دارد. او كه نور كوثر است و مفهوم بندگي در زلال كلماتش جاري است. اي امام عاشقان و اسوه نيايشگران! مقدمت پر نور باد.

سيماي معنوي امام سجاد عليه السلام
* آيينه پاكي ها

برخي از القاب امام سجاد عليه السلام عبارت است از: پيشواي زاهدان (قُدوة الزاهدين)، مهتر پرهيزكاران (سيدالمتقين)، زيور صالحان (زين الصالحين) و چراغ شب زنده داران (منارالقانتين). يكي از محققان درباره القاب حضرت مي نويسد: اين لقب ها را صرافان گوهرشناس و عارفان انسان جو به اين امام داده اند؛ آنان كه در آن دوران تاريك از ديو و دد ملول شده بودند و با مشاهده او، كسي را ديدند كه آن دانشمند در روز روشن با چراغ، گرد شهر در پي او مي گرديد و نمي يافت. آن حضرت عليه السلام ، مصداق كامل «عبادالرحمن» بود. بيشتر كساني هم كه اين لقب را بدو دادند، نه شيعه بودند و نه او را امام و منصوب از سوي خدا مي دانستند، ولي نمي توانستند آنچه را در او مي بينند نديده بگيرند. هر يك از اين لقب ها نشان دهنده مرتبه اي از كمال نفس و درجه اي از ايمان و مرحله اي از تقوا و پايه اي از اخلاص است.

* محو جمال حق

اوج معنوي پيشواي نيايشگران، حضرت امام زين العابدين عليه السلام در نماز نمودار مي شد. آن حضرت در هنگام نماز چنان محو جمال پروردگار بود و در ياد خدا غرق مي شد كه از حوادث اطراف خود غافل مي گشت. روزي در خانه ايشان آتش سوزي رخ داد و زماني ديگر يكي از فرزندان وي آسيب ديد، ولي آن حضرت تا پايان نماز از آنها اطلاع نيافت و نماز را ادامه داد. امام باقر عليه السلام فرمودند: روزي در نماز، عباي علي بن الحسين عليه السلام از يك دوشش افتاد، ولي آن را درست نكرد تا اين كه نمازش را به پايان برد. يكي از ياران ايشان سبب درست نكردن عبا را از حضرت پرسيد، امام سجاد عليه السلام فرمود: «آيا مي داني در پيشگاه چه كسي بودم؟ همانا از نماز بنده جز آن چه با دلش به خدا رو آورده باشد، پذيرفته نيست».

* بنده شكرگزار

زينت عابدان حضرت امام سجاد عليه السلام ، چنان در ميدان مناجات با پروردگار مي كوشيد كه وقتي فاطمه، دختر اميرمؤمنان عليه السلام آن تلاش طاقت فرسا را در فرزند برادرش مشاهده كرد، بر سلامت او بيمناك شد و از صحابي رسول اكرم صلي الله عليه و آله ، جابر بن عبداللّه انصاري كمك خواست و به او گفت: اي جابر! فرزند برادرم از كثرت عبادت، خود را در معرض خطر قرار داده است. به ديدارش بشتاب و از وي بخواه قدري به استراحت بپردازد. وقتي جابر نگراني عمه آن بزرگوار را به ايشان يادآوري كرد، امام سجاد عليه السلام فرمود: «اي جابر! تو مي داني كه رسول خدا صلي الله عليه و آله با اين كه مورد بخشش عام خداوند بود، باز هم چنان خداي را عبادت مي كرد كه پاهايش متورم مي شد و چون علت آن همه سعي در عبادت را مي پرسيدند، مي فرمود: آيا نبايد در برابر خداوند، بنده اي شكرگزار باشم».

* در پيشگاه كبريايي

نماز، بالاترين و زيباترين ياد خدا و حضوردر پيشگاه عظمت و كبريايي باري تعالي است. امام زين العابدين عليه السلام در اين باره فرمودند: «نمازگزار تا آن گاه كه در نماز است، در پيشگاه خداي عز و جل قرار دارد.» آن حضرت افزون بر آداب معنوي، آداب ظاهري نماز را نيز مراعات مي كردند. ايشان هميشه شيشه اي عطر به همراه داشت كه براي نماز خود را خوشبو مي كرد، به هنگام سجده، پيشاني خود را بر تربت امام حسين عليه السلام مي نهاد و كودكان را نيز به خواندن نماز امر مي كرد. در حالات آن حضرت نقل كرده اند كه دوست نمي داشت كسي در مقدمات وضو ايشان را كمك كند، بلكه خودشان آب بر مي داشتند و وضو مي گرفتند. امام سجاد عليه السلام به نمازهاي مستحبي اهميت بسيار مي دادند و اگر روزي نمازهاي نافله روزانه فوت مي شد، در شب آن را قضا مي كرد.

* معنويت در حج

تاريخ نگاران، براي امام سجاد عليه السلام بيست سفر حج ثبت كرده اند. امام در اين سفرها، مركب به همراه داشت، ولي مصمم بود تا راه خانه خدا را با پاي خويش بپيمايد و در مسير محبوب، از وجود خود مايه بگذارد. برخي سفرها تا بيست روز طول مي كشيد. يكي از حالات درس آموز حضرت هنگام پوشيدن لباس احرام بود؛ چنان كه وقتي ايشان لباس احرام مي پوشيد، رنگش از ياد خدا و جلال او تغيير مي كرد و چنان در جذبه معنويت حق قرار مي گرفت كه ازگفتن «لبيك اللهم لبيك» نيز ناتوان مي آمد. همراهان حضرت با ديدن وضع معنوي وي، به شدت تحت تأثير قرار گرفته مي پرسيدند: چرا لبيك نمي گوييد؟ امام مي فرمود: بيم آن دارم كه لبيك بگويم، ولي خداوند در جوابم ندا دهد: «لا لبيك». امام تا پايان اعمال حج در جذبه الهي و توجهي خاص به خداوند قرار داشت.

* دعاي مشكل گشا

طاووس يماني كه خاطرات بسياري از حالات معنوي امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده مي گويد: شبي از كنار كعبه مي گذشتم، ديدم امام سجاد عليه السلام به حجر اسماعيل وارد شد و مشغول نماز گرديد و سپس به سجده رفت و گفت: «خدايا! بنده اي كوچك به در خانه ات آمده، عبدي مسكين به پيشگاهت آمده، درخواست كننده اي به درگاهت آمده و بنده اي فقير به در خانه تو آمده است.» طاووس يماني ادامه مي دهد: «به خدا قسم، من آن ذكر را در هر اندوه و گرفتاري كه خواندم مشكلاتم برطرف شد».

* عشق به قرآن

پيشواي عارفان امام زين العابدين عليه السلام همدم قرآن كريم و بسيار عاشق تلاوت آن بود و چنان لذتي از آن مي برد كه هيچ لذتي به پاي آن نمي رسيد. آن حضرت مي فرمود: «اگر آنچه بين مشرق و مغرب است از ميان برود و تنها قرآن با من باشد، بيمي به خود راه نخواهم داد». امام سجاد عليه السلام آيات قرآن را به صورت گذرا تلاوت نمي كرد، بلكه همواره با تدبر و دقت نظر قرائت مي نمود و در محتواي آن مي انديشيد و مي فرمود: «آيات قرآن همچون گنجينه هايي است. پس هر گاه درِ گنجينه اي گشوده شد، به دقت در آن بنگر».

نوع دوستي امام سجاد عليه السلام
پناه نيازمندان

يكي از ويژگي هاي بارز امام سجاد عليه السلام ، عشق ورزيدن به محرومان و دلجويي كردن از آنان بود. آن حضرت پيش جذاميان مي رفت و با آنان هم غذا مي شد يا اين كه برايشان غذا مي فرستاد. چون مستمندي نزد وي مي آمد، بر مي خاست و حاجت او را روا مي كرد و مي فرمود: «صدقه پيش از آنكه به دست نيازمند برسد، به دست خدا مي رسد.» آن حضرت صدقه ها و انفاق هاي پنهاني بسياري داشت. آن قدر انبان هاي غذا را بر پشت حمل كرده بود كه پس از شهادت، هنگام غسل آن بزرگوار، آثار كبودي بر پشت ايشان نمايان بود و مي فرمود: «صدقه پنهاني، آتش غضب پروردگار را خاموش مي كند.» امام سجاد عليه السلام در واقعه حرّه، هنگام هجوم وحشيانه لشكر شام به مدينه، چهارصد خانوار را پناه داد و سه روز به طور كامل از آنان پذيرايي كرد، به گونه اي كه يكي از آنها گفته بود: «ما در نزد پدر خود نيز به مثل اين مرد شريف زندگي نكرده بوديم».

* انفاق بي نظير

امام سجاد عليه السلام همواره در فكر مستمندان بود؛ به ويژه در روزهايي كه روزه مي گرفت، بيشتر انفاق مي كرد. آن حضرت بخشش با زبان روزه را از جدش اميرمؤمنان عليه السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام به ارث برده بود. آنان كه سه روز غذاي خود را به يتيم و اسير و مسكين دادند. امام صادق عليه السلام درباره اين ويژگي امام سجاد عليه السلام فرمودند: «علي بن الحسين عليه السلام در آن روزي كه روزه مي گرفت، دستور مي داد گوسفندي را سر ببرند و تكه تكه كنند و بپزند و چون هنگام افطار مي رسيد... مي فرمود: كاسه ها را بياوريد و براي خانواده فلاني و فلاني غذا بكشيد. سپس نان و خرمايي آورده مي شد و امام افطار مي كرد. درود خدا بر او و پدرانش باد».

* درياي رحمت

سخاوتمندي از ويژگي هاي بارز پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و همه خاندان ايشان بود و هيچ كس بر در خانه آنان نمي آمد، جز آنكه چيزي مي گرفت و مي رفت. رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند: «ما از بيم آن كه مستحق را رد نكرده باشيم، به غير مستحق هم مي بخشيم». امام سجاد عليه السلام هم با الهام از سيره پيغمبر صلي الله عليه و آله ، جد، عمو و پدر بزرگوار خود، به خدمتگزار منزل خويش چنين سفارش مي كرد: «بر در خانه من فقيري گذر نكند، مگر آنكه او را غذا دهيد.» ابوحمزه ثمالي مي گويد: «روز جمعه اي به امام زين العابدين عليه السلام گفتم: هر كه چيزي مي خواهد مستحق نيست. امام فرمودند: «مي ترسم يكي از كساني كه گدايي مي كنند، مستحق باشد و ما او را اطعام نكنيم و بازگردانيم و آن گاه بر ما اهل بيت آن نازل شود كه بر يعقوب نازل شد». امام سجاد عليه السلام هنگامي كه به مستمندي كمك مي كرد، مي فرمود: «مرحبا به كسي كه زاد و توشه آخرت مرا حمل مي كند».

* درياي سخاوت

امام زين العابدين عليه السلام به قصد سفر حج، از مدينه به طرف مكه حركت كرد. خواهرش حضرت سكينه عليهاالسلام هزار درهم براي آن حضرت فرستاد تا در آن سفر خرج كند. وقتي امام به پشت سر زمين حرّه (دوكيلومتري مدينه) رسيد، آن مبلغ را به ايشان رساندند. امام سجاد عليه السلام نيز آن را پذيرفت. هنگامي كه از آنجا گذشت، هنوز چندان دور نشده بود كه عده اي از فقيران را ديد و همه آن هزار درهم را بين آنان تقيسم كرد و براي خود چيزي از آن نگه نداشت.

* توشه آخرت

زُهري، يكي از سرشناسان عصر امام سجاد عليه السلام مي گويد: در يك شب سرد باراني امام زين العابدين عليه السلام را در تاريكي ديدم كه كيسه آرد بر پشت گرفته بود و حركت مي كرد. گفتم: اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله ! اين باري كه به دوش گرفته اي چيست؟ فرمود: مي خواهم به سفري بروم و اين بار، توشه سفر است. گفتم: غلام من همين جاست. او به جاي شما مي برد، زحمت نكشيد. امام فرمود: نه. خودم مي برم. چند روز از اين ماجرا گذشت و امام سجاد عليه السلام به سفر نرفت. آن حضرت را ديدم و گفتم: به مسافرتي كه فرمودي در پيش داري، نرفتي. فرمود: «اي زُهري! منظور از سفر، آن نبود كه تو گمان كردي، بلكه منظورم سفر مرگ بود. براي اين سفر آماده باش و بدان كه آمادگي اين سفر اين گونه است: از گناه دوري كن و كارهاي نيك انجام ده».

* صاحب انبان

امام زين العابدين عليه السلام در تاريكي شب به صورت ناشناس، هداياي خود را به مستمندان مي رساند. آنان نيز با ديدن حضرت خوشحال مي شدند و مي گفتند: صاحب انبان و كيسه آمد. آن حضرت پسر عمويي فقير داشت. شبانه به نزد او مي رفت و به او مبلغي كمك مي كرد، ولي او كه نمي دانست و مي گفت: علي بن الحسين از من دستگيري نمي كند. امام نيز مي شنيد و چشم پوشي مي نمود و خود را به او معرفي نمي كرد. همين كه امام سجاد عليه السلام از دنيا رفت، آن مرد متوجه شد كسي كه شبانه به او كمك مي رساند، امام بوده است. اين بود كه بعدها بر سر قبر امام مي رفت و گريه مي كرد و عذرخواهي مي نمود.

* سفارش جامع

پيشواي عارفان امام زين العابدين عليه السلام افزون بر اين كه ياران خود را با كارهاي خويش به انفاق به مستمندان و برآوردن نيازهاي مؤمنان آموزش مي داد، سخنان زيبايي نيز در اين باره بيان فرموده است: ابوحمزه ثمالي مي گويد: امام سجاد عليه السلام فرمودند: «هر كس يك نياز برادر مؤمن خود را برآورد، خداوند صد نياز او را برآورده مي كند. كسي كه اندوهي از دل برادرش بردارد، خداوند اندوه روز قيامت رااز او برطرف سازد، هر قدر هم كه بسيار باشد. هركس برادرش را در مقابل ستمكار ياري دهد، خدا او را در عبور از صراط ياري رساند. كسي كه به دنبال حاجت برادر مؤمن خود برود و با برطرف ساختن نيازش او را خوشحال كند، چنان است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله را مسرور كرده است... . به خدا سوگند برآوردن نياز مؤمن، در پيشگاه خداوند محبوب تر از دو ماه روزه پي در پي با اعتكاف آن دو ماه است».

* سراي عمل

دنيا مزرعه آخرت است. آري انسان هر چه در اين جهان بكارد، در آن دنيا برداشت خواهد كرد. اينجا سراي عمل است و فردا پاداش يا عقاب. سيدالساجدين، امام زين العابدين عليه السلام درباره ثواب كمك به هم نوعان فرمودند: «كسي كه به مؤمن گرسنه اي غذا بدهد، خداوند از ميوه هاي بهشتي به او مي بخشد. كسي كه مؤمن تشنه اي را سيراب كند، خداوند به او از نوشيدني هاي گواراي بهشتي مي نوشاند. كسي كه مؤمني را بپوشاند و لباس دهد، خداوند با لباس هاي سبز بهشتي او را مي پوشاند.» امام سجاد عليه السلام در روايتي ديگر درباره پاداش صدقه و كارهاي خير فرمودند: «هر كس به فقير ضعيفي صدقه دهد، دعاي فقير در آن ساعت براي او مستجاب شود».

* سرچشمه بركات

پيشوايان معصوم ما، جامع همه فضيلت ها و كرامت هاي اخلاقي بودند. آنان به ويژه در كمك به محرومان و نيازمندان بر همگان پيشقدم بودند و غذا دادن به گرسنگان، تنها بخشي از نيكويي هاي آنان بود. آن حضرت در روايتي فرمودند: «خداوند در مورد كسي كه سير بخوابد و در كنار او مؤمن گرسنه اي باشد به فرشتگان مي فرمايد: فرشتگانم! شما را بر اين بنده گواه مي گيرم كه به او دستور دادم، ولي او از دستور من سرپيچي كرد. پس او را به خود وا مي گذارم و به عزت و جلالم سوگند، هيچ گاه او را نمي بخشم».

* عطر حضور

هنگام احتضار محمدبن اسامه، امام زين العابدين عليه السلام همراه با برخي از اهالي مدينه پيش او رفتند. محمد خطاب به آنان گفت: اكنون كه وقت مرگم فرا رسيده، مقداري قرض دارم. دوست دارم آن را از طرف من ضمانت كنيد و بپردازيد. در اين لحظه امام سجاد عليه السلام بلافاصله فرمودند: «من31 قرض تو را پذيرفتم»، ولي ديگران چيزي نگفتند. سپس آن حضرت فرمودند: «تمام قرض تو را بر عهده مي گيرم» و خطاب به بقيه فرمودند: «آگاه باشيد! اينكه در ابتدا همه آن را بر عهده نگرفتم، علتي نداشت جز اينكه كراهت داشتم شما بگوييد او جلوتر از ما پذيرفت و مجالي براي ما باقي نگذاشت».

* خورشيد مهر

روزي امام سجاد عليه السلام خادم خود را دوبار صدا زد، ولي او با اينكه صداي امام را مي شنيد، پاسخ نمي داد تا اين كه در بار سوم نزد امام رفت. حضرت به او فرمود: اي پسر! مگر صدايم را نمي شنيدي؟ او گفت: آري شنيدم. امام سجاد عليه السلام فرمود: پس چرا جواب نمي دادي؟ خادم گفت: چون مي دانستم اگر جواب ندهم، به من خشم نمي گيري. در اين لحظه امام فرمود: «شكر و سپاس خدا را كه زير دست مرا از من ايمن ساخت».

* پناه همگان

رأفت و عطوفت امام خوبي ها، حضرت سجاد عليه السلام ، نه فقط مخصوص انسان ها بود، بلكه شامل حيوانات نيز مي شد. آن حضرت با جمعي از اصحاب نشسته بودند. ناگهان آهويي آمد و ناله كرد و در جلو امام سجاد عليه السلام دست هايش را به زمين كوبيد. امام به حاضران فرمود: آيا مي دانيد او چه مي گويد؟ گفتند: نه. امام فرمود: مي گويد فلان كس بچه مرا صيد كرده است. از شما مي خواهم به او بگوييد بچه ام را بياورد تا به او شير دهم. آن گاه حضرت همراه حاضران نزد شكارچي رفتند. امام به او فرمود: تو را به حقي كه بر گردنت دارم آن بچه آهو را كه امروز صيد كردي بياور تا مادرش به او شير دهد، او هم بي درنگ بچه آهو را آورد. حضرت فرمود: اين را به من ببخش. او نيز با كمال ميل آن را به امام بخشيد. آن گاه بچه آهو همراه مادرش به طرف صحرا رفتند. امام سجاد عليه السلام فرمود: «آهو مي گويد: خداوند هر مسافر غريب شما را برايتان برساند، چنان كه فرزندم را به من رسانيد و خداوند علي بن الحسين را بيامرزد».

فعاليت هاي سياسي امام سجاد عليه السلام
* مسئوليت خطير

امام زين العابدين عليه السلام دردوران امامت 35 ساله خود، با پنج نفر از خلفاي بني اميه به نام هاي يزيد پسر معاويه، معاويه پسر يزيد، مروان پسر حكم، عبدالملك پسر مروان و وليد پسر عبدالمك هم عصر بود. هم زمان با آنها، عبداللّه پسر زبير نيز در مكه ادعاي خلافت داشت و برخي از مناطق حجاز و عراق را تحت نفوذ خود گرفته بود. در اوايل امامت حضرت سجاد عليه السلام ، اختناق شديدي حاكم شد و شيعيان و پيروان آن حضرت كه دشمنان بني اميه به شمار مي آمدند، دستخوش ضعف و سستي گرديدند و تشكل و انسجام آنان از هم پاشيد. مسعودي تاريخ نگار نامدار تصريح مي كند كه علي بن الحسين عليه السلام امامت را به صورت مخفي و با تقيه شديد و در زماني دشوار عهده دار گرديد.

* گم كردگان راه

يزيد براي تثبيت پايه هاي حكومت خود، از هيچ جنايتي براي ضربه زدن به خاندان پيامبر دريغ نمي ورزيد. از اين رو بسياري از مردم از امام امام سجاد عليه السلام فاصله گرفتند. امام صادق عليه السلام درترسيم اين وضع تلخ و اندوهبار مي فرمود: «مردم پس از شهادت حسين بن علي عليه السلام از اطراف خاندان پيامبر پراكنده شدند، جز سه نفر؛ ابوخالد كابلي، يحيي بن ام الطويل و جبير بن مَطعَم. سپس افرادي به آنان پيوستند و تعدادشان افزون گشت.» يحيي به مسجد پيامبر در مدينه مي رفت و خطاب به مردم مي گفت: «ما مخالف و منكر راه و آيين شما هستيم و ميان ما و شما، دشمني و خشم و كينه آشكار و هميشگي است». وي نه تنها در حجاز، بلكه در كوفه نيز همين بيانات را ايراد مي كرد و به صراحت از مروانيان و اهانت كنندگان به حضرت علي عليه السلام بيزاري مي جست. در اثر همين موضع گيري هاي آشكار و پيروي از اميرمؤمنان عليه السلام بود كه حجاج بن يوسف ثقفي، او را دستگير كرد و دست ها و پاهايش را قطع نمود و او را به شهادت رساند.

* اهداف عالي

از زمان امامت حضرت سجاد عليه السلام برنامه دراز مدت امامان معصوم آغاز مي شود. اين دوره از حيات پيشوايان، در طول نزديك به دو قرن همراه با پيروزي قاطع در زمينه كار ايدئولوژيك و آميخته با صدها تاكتيك مناسب و مزين به هزاران جلوه از اخلاص و فداكاري بود. به طوركلي عصر زندگاني امام سجاد عليه السلام را اين گونه مي توان تشريح كرد: دوره نوميدي از پيروزي حركت مسلحانه، كوشش سازنده به اميد ايجاد حكومت اسلامي به وسيله خاندان پيامبر در درازمدت، زمينه سازي براي رسيدن به اين هدف از رهگذر كار فرهنگي و تربيت نيروي انساني مناسب، تبيين تفكر اصيل اسلامي و نشان دادن بدعت ها و تحريف ها.

* گروه شكاكان

با شهادت امام حسين عليه السلام ، شيرازه تشكيلات شيعه از هم پاشيد و ترديد و سرگرداني به درون آنها راه يافت و بسياري از افراد، امامت حضرت سجاد عليه السلام را قبول نكرده، عمويش محمد حنفيه فرزند امام علي عليه السلام را به عنوان امام برگزيدند. يكي از محققان در اين باره مي نويسد: «با شهادت امام حسين عليه السلام و تقيه علي بن الحسين عليه السلام تنها فرزند باقي مانده او، شيعيان در حال آشفتگي قرار گرفتند و سردرگمي در رهبري فعال پيروان اهل بيت پديد آمد»... با وجود اينكه امام حسين عليه السلام به امامت فرزندش حضرت سجاد عليه السلام تصريح كرده و امّ سلمه را به رد امانت هاي امامت به حضرت زين العابدين عليه السلام امر كرده بود، بيشتر شيعيان از محمد حنفيه و نه از زين العابدين پيروي كردند.»

* در حصار تنهايي

با توجه به شهادت بسياري از شيعيان مخلص در واقعه جانگداز كربلا، زمينه براي فعاليت آشكار امام سجاد عليه السلام از بين رفته بود و كسي جرئت برقراري ارتباط با حضرت، به عنوان تنها بازمانده اهل بيت را نداشت. از اين رو ايشان چاره اي جز تغيير روش نديد و سياست كناره گيري را در پيش گرفت و بر اساس برخي نقل ها، در خارج از مدينه زندگي كرد. امام باقر عليه السلام در اين باره مي فرمايد: «پدرم علي بن الحسين عليه السلام پس از حسين بن علي عليه السلام چندين سال در باديه[خارج از مدينه] زندگي كرد؛ زيرا امام ملاقات بامردم و رفت و آمد با آنان را خوش نداشت. وي از همان جا براي زيارت مرقد جد و پدرش به عراق مي رفت و كسي متوجه رفتار او نمي شد.» امام سجاد عليه السلام تا پس از واقعه حرّه، به سياست كناره گيري از جامعه ادامه داد و اثر آن هم در واقعه حرّه ظاهر شد و آن حضرت هيچ حمايتي از نهضت مردم مدينه نكردند.

* عواقب جدايي

پس از شهادت امام حسين عليه السلام موجي از نفرت در مناطق اسلامي بر ضد حكومت يزيد برانگيخته شد. حاكم مدينه با اشاره يزيد، گروهي از بزرگان را به دمشق فرستاد تا از نزديك خليفه جوان را ببينند و از مرحمت هاي وي برخوردار شوند و پس از بازگشت، مردم را به اطاعت از حكومت وي تشويق كنند، ولي از آنجا كه يزيد نه تربيت اسلامي شده بود و نه مشاوراني داشت كه به او سفارش كنند كه دست كم در حضور هيئت نمايندگي مدينه رفتار سنجيده اي داشته باشد، نزد آنان از شرابخواري، سگ بازي و اعمال خلاف كوتاهي نكرد و در آخر به هر كدام از آنان هداياي هنگفتي بخشيد. او فكر مي كرد آنان از وي تمجيد خواهند كرد، ولي اين ديدار نتيجه معكوس داد. گروه نمايندگي، مردم مدينه را از فساد دربار يزيد آگاه ساختند و بر ضد او شوراندند. مردم با عبداللّه پسر حنظله غسيل الملائكه بيعت و حاكم مدينه و همه بني اميه را از شهر بيرون كردند. يزيد، مسلم بن عقبه را براي سركوبي شورشيان به مدينه اعزام كرد. پس از درگيري شديد، شورشيان شكست خوردند و سران نهضت كشته شدند. اين حادثه به واقعه حرّه معروف گشت.

* سكوت علوي

امام سجاد عليه السلام در شورش مردم مدينه شركت نداشت. علل خودداري آن حضرت از همكاري را مي توان چنين خلاصه نمود:
1. حضرت سجاد عليه السلام شكست نهضت مدينه را پيش بيني مي كرد و مي ديد اگردر آن شركت جويد، نه تنها پيروز نمي شود بلكه خود و پيروانش نيز كشته مي شوند و نتيجه اي به دست نمي آيد.
2. عبداللّه پسر زبير كه در مكه ادعاي خلافت داشت، نقش مهمي در شورش ايفا مي كرد. او با خاندان اميرمؤمنان ميانه اي نداشت و در برپايي فتنه جمل تأثير به سزايي داشت و در مكه، درود فرستادن بر پيامبر صلي الله عليه و آله را در آغاز خطبه ها حذف كرده بود. امام نمي خواست امثال عبداللّه بن زبير قدرت طلب، او را پل پيروزي خود قرار دهند.
3. شورشيان هيچ گونه نظرخواهي از امام نكرده بودند و پيدا بود كه اين حركت، يك حركت خالص شيعي نيست و در صورت پيروزي، معلوم نبود به نفع شيعيان تمام شود.

* طنين مظلوميت

در زمان امام سجاد عليه السلام كه حكومت ظالم اموي تسلط شديدي بر همه امور داشت، هر گونه جنبش و حركت مسلحانه پيشاپيش محكوم به شكست بود و كوچك ترين حركتي از ديد جاسوسان پنهان نمي ماند، به طوري كه حتي ازدواج امام را در مدينه به عبدالملك در شام اطلاع مي دادند. عبدالملك طي نامه اي به آن حضرت، ازدواج وي را با يك زن كنيز غير قريشي نقص شمرد و او را هم شأن امام ندانست و امام سجاد عليه السلام در پاسخ وي نوشت: «خداوند هر پستي را با اسلام بالا برد و هر نقصي را با آن كامل ساخت». عبدالملك با اين كار مي خواست به امام هشدار دهد كه همه كارهاي او حتي امور داخلي و شخصي اش را زير نظر دارد. در چنين شرايطي، حركت انقلابي امكان نداشت.

* خداحافظ قرآن

بيشترين دوران امامت حضرت سجاد عليه السلام ، با دوران حكومت سياه عبدالملك بن مروان هم زمان بود و 21 سال طول كشيد. عبدالملك پيش از رسيدن به خلافت، در زهد و عبادت شهرت داشت. عبدالملك پس از مرگ پدرش، از قرآن جدا شد و در اثر غرور و قدرت، چنان دستخوش مسخ شخصيت گرديد كه تاريخ نگاران از كارنامه سياه حكومت او به تلخي ياد مي كنند. او دو سال پس از شكست دادن عبداللّه بن زبير( در سال 75ه . ق) در جريان سفر حج، به مدينه وارد شد و خطاب به مردم گفت: «من همچون خليفه خوار شده (عثمان)، خليفه آسان گير (معاويه) و خليفه سست خرد (يزيد) نيستم. من اين مردم را جز با شمشير درمان نمي كنم... به خدا سوگند! از اين پس هر كس مرا به تقوا امر كند، گردن او را خواهم زد». امام سجاد عليه السلام 21 سال با چنين حاكمي رو به رو بود.

* هيولاي حجاز

عبدالملك بن مروان پس از شكست دادن عبداللّه بن زبير به وسيله حجاج بن يوسف ثقفي، او را به مدت سه سال به استانداري حجاز (مكه، مدينه و طائف) گمارد. حجاج از همه فرمانروايان مناطق ديگر بدتر بود و جنايات او در تاريخ اسلام مشهور است. او در مدينه گردن گروهي از ياران پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، همچون سهل بن ساعدي، انس بن مالك و جابربن عبداللّه انصاري را به قصد خوار كردن داغ نهاد. او در فكر كشتن امام سجاد عليه السلام نيز بود. از ديد حجاج، اقدامات زير بنايي و سازنده آن حضرت براي حكومت بسيار خطرناك بود؛ لذا براي تعرض به حريم امام سجاد عليه السلام ، دنبال اجازه گرفتن از خليفه بود و در نامه اي به عبدالملك نوشت: «اگر ثبات و دوام حكومت را مي خواهي، علي بن الحسين عليه السلام را به قتل برسان»، ولي عبدالملك در جواب وي نوشت: «از خون بني هاشم بر حذر باش و آن را حفظ كن؛ زيرا من ديدم كه هر گاه آل ابوسفيان در ريختن خون آنان حريص بودند، مدت كمي نگذشت كه خدا حكومت آنان را از بين برد».

* دلسوز بخشنده

هشام بن اسماعيل، يكي از فرمانروايان عبدالملك در مدينه بود. وي در مدت چهارساله حكومت خود بر مدينه، چنان بر مردم سخت گرفت كه وقتي وليد بن عبدالملك پس از مرگ پدرش به خلافت رسيد، ناچار شد او را از كار بركنار كند و به هنگام بركناري، دستور داد براي تنبيه، او را در برابر مردم بر پا نگه دارند تاهر كس هر چه مي خواهد به او بگويد. هشام از تيره بني مخزوم بود كه از ديرزمان با بني هاشم دشمني داشتند و اين مرد امام سجاد عليه السلام را بسيار آزار مي داد و به خاندان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله سخن زشت مي گفت. روز عزل او، امام به ياران خود فرمود: مبادا سخن ناروايي به هشام بگوييد و چون خود بر او گذشت، به وي سلام كرد. هشام وقتي اين برخورد كريمانه آن حضرت را ديد، خطاب به ايشان گفت: «خدا بهتر مي داند كه رسالتش را در چه جايي قرار دهد».

* ارتباط معنوي

عبدالملك بن مروان بنا داشت از رويارويي و مبارزه مستقيم با بني هشام پرهيز كند. از اين رو در نامه اي به حجاج فرماندار مدينه نوشت كه با بني هاشم خوش رفتاري نمايد. حضرت سجاد عليه السلام نيز پيش از رسيدن نامه وي به حجاج، به عبدالملك نوشت: «تو در فلان ساعت از فلان روز براي حجاج چنين نوشتي و پيامبر از آن به من خبر داده است.» وقتي عبدالملك نامه را خواند و تاريخ نامه خود را پس از بررسي، موافق نوشته امام يافت، خوشحال شد و هدايايي براي آن حضرت فرستاد. امام سجاد عليه السلام با آن نامه مي خواست به عبدالملك بفهماند كه او به قدرت و خواست خداوند از همه جريان هاي كاخ او آگاه است و نيز افزون بر اين كه فرزند نسبي رسول خدا است، با ايشان رابطه روحي و معنوي هم دارد. نامه امام در واقع يك نوع اعلام برتري و چيرگي قدرت الهي امام بوده و او را به قبول اين برتري فرا مي خواند.

* حضور كبريايي

يكي از روش هاي مبارزاتي امام سجاد عليه السلام باحاكمان جور، دوري گزيدن از آنان بود. حضرت با اين سياست، به روش حكومتي آنان مهر بطلان مي زد. عبدالملك مروان در مراسم حج، هنگام طواف، امام سجاد عليه السلام را ديد كه مشغول طواف است و هيچ توجهي به او نمي كند. او با آن كه امام را از قبل مي شناخت، براي حفظ موقعيت خود گفت: اين كيست كه پيشاپيش ما حركت مي كند و به ما بي اعتناست؟ به او گفتند: علي بن الحسين است. وي امام را احضار كرد و گفت: من كه قاتل پدرت نيستم، چرا پيش ما نمي آيي؟ امام فرمود: «قاتل پدرم با عملش دنياي خود راتباه كرد و آخرتش را هم پدرم خراب مي كند و تو هم اگر دوست داري مثل او باشي، باش!» عبدالملك گفت: منظورم اين بود كه بيا و از دنياي ما بهره گير. در اين هنگام امام ردايش را پهن كرد و فرمود: «خدايا! حرمت اولياي خود را به او نشان ده.» ناگاه عباي امام پر از جواهرات درخشان شد و آن حضرت خطاب به عبدالملك فرمود: «كسي كه چنين مقامي نزد خدا داشته باشد، چه نيازي به دنياي شما دارد».

* شكوه بزرگي

روزي عبدالملك بن مروان، امام سجاد عليه السلام را به شام احضار كرد. مأموران هم حضرت را با زنجير به سوي شام روانه كردند. در ميان راه امام با عنايت خداوند و قدرت امامت، خود را از قيد و بند آزاد كرد و نزد عبدالملك حاضر شد و با تندي به او فرمود: مرا با تو چه كار؟ عبدالملك كه به شدت ترسيده بود گفت: پيش ما بمان. امام پاسخ دادند: دوست ندارم و سپس از آن جا خارج شد. اين بي توجهي امام عليه السلام به شكل مبارزه اي سياسي بروز كرده و آثار زيادي داشت، به طوري كه عبدالملك از آن حضرت مي خواست كه نزد او بماند و به دارالحكومه رفت و آمد داشته باشد. اگر امام عليه السلام فردي زاهد و گوشه نشين معرفي شده بود، نه كناره گيري ايشان از حكومت اهميتي داشت و نه خليفه با اين تهديد و اصرار، خواستار رابطه با او بود.

* زبان رسا

عبدالملك، خليفه اموي وقتي نتوانست با روش ها و برخوردهاي گوناگون امام سجاد عليه السلام را با خود همراه كند و از طرفي ديد كه مردم و به ويژه شيعيان، او را امام و مقتداي جامعه اسلامي مي شناسند، تصميم گرفت برخي از حجت هاي امامت، از جمله شمشير رسول خدا صلي الله عليه و آله را از آن حضرت بگيرد. بدين جهت در نامه اي تهديدآميز، از امام خواست كه شمشير پيامبر صلي الله عليه و آله را به او ببخشد، وگرنه مستمري اش را قطع خواهد كرد .امام زين العابدين عليه السلام در جواب او نوشت: «خداوند براي پرهيزكاران، خروج از گرفتاري ها را از راهي كه گمان نمي كنند، ضمانت كرده است.» ايشان در آخرنامه اضافه كرد: «و خداي تعالي فرمود: خدا هيچ خيانتگر و ناسپاسي را دوست ندارد. اكنون بنگر كدام يك از ما به اين آيه سزاوارتريم».

* نسيمي از لطف

امام سجاد عليه السلام ، حكومت امويان را نامشروع و غاصبانه مي دانست، ولي اگر زماني اسلام و جامعه اسلامي از سوي بيگانگان مورد تهديد و تعرض قرار مي گرفت، حضرت براي حفظ آن، از هيچ اقدامي فروگذار نمي نمود. نقل شده است: در زمان عبدالملك، پارچه هايي به روم صادر مي شد كه روي آنها شعار «لا اله الا اللّه ، محمد رسول اللّه » نوشته شده بود. اين مسئله بر حاكم روم گران آمد. از اين رو ضمن فرستادن نامه اي تهديدآميز به عبدالملك مبني بر حذف اين شعار، به وي اعلام كرد كه اگر اين كار را ترك نكند، در سكه هاي رومي كه در جهان اسلام هم كاربرد داشت، اسلام صلي الله عليه و آله را به زشتي خواهد نوشت. عبدالملك كه از حل اين مشكل ناتوان شده بود، از امام سجاد عليه السلام كمك خواست. امام به عبدالملك فرمود كه استفاده از سكه هاي رومي را ممنوع سازد و به جاي آن سكه اسلامي ضرب كند.

* سلاح دعا

روش امام سجاد عليه السلام در مبارزه با طاغوت عصر خود، تنها با سياست كناره گيري از آنان نبود، بلكه ايشان با زبان دعا و روشنگري افكار عمومي در مورد مسائل سياسي، به ويژه امامت و رهبري جامعه اسلامي، نامشروع بودن حكومت بني اميه و جنايت هاي آنان را بازگو مي كرد. آن حضرت در دعاي بيستم صحيفه سجاديه، معروف به دعاي مكارم الاخلاق چنين مي گويد: «بارخدايا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا بر كسي كه به من ستم كند چيرگي ده، و با آنكه با من به مجادله برخيزد زبان گويا ساز، و بر آنكه به من دشمني ورزد پيروزي عطا كن، و بر آن كه مرا مي فريبد و حيله گري مي كند چاره سازي مرحمت فرما، و بر آنكه مرا زبون خواهد، قدرت ده، و بر آن كه از من عيب جويي مي كند تواني ده كه دروغش را آشكار سازم و از چنگ آن كه مرا بيم دهد وتهديد كند رها كن». اين دعاي امام، شكواييه اي در برابر زورگويي حكومت وقت بود.

* نيايش، مرهم زخم ها

امام زين العابدين عليه السلام در راه مقابله با زمامداران ناشايسته، در دعاي عرفه از نقش و موقعيت ويژه رهبران الهي و امامان از خاندان نبوت و امتيازهاي آنان سخن مي گويد كه نتيجه آن نفي مشروعيت حكومت زمامداران وقت بود: «پروردگارا! بر خاندان پيامبر درود فرست كه ايشان را براي اجراي فرمان خود انتخاب كرده اي، و آنان را گنجينه هاي علم و حافظان دين و جانشينان خود در زمين و حجت خويش بر بندگانت قرار داده اي و به اراده خود، ايشان رااز پليدي به تمام معنا پاك كرده اي و آنان را وسيله اي به سوي خود و راه بهشت خود قرار داده اي... . خداوندا! تو در هر زمان دينت را به سبب رهبري بر حق تأييد كردي و او را نشانه اي براي بندگانت و مشعلي فروزان در شهرهايت به پا داشتي، پس از آنكه او را به ريسمان خود وصل كردي و او را سبب دست يابي به رضاي خود ساختي و طاعتش را بر همه واجب نمودي...»

* افشاي حقايق

امام زين العابدين عليه السلام در كنار مواعظ اخلاقي خود به مردم، حقيقت مسئله امامت و حكومت اسلامي را روشن مي كرد و آنان را از سردمداران فاسق و منافق آگاه مي ساخت و تفهيم مي كرد كه حاكمي مانند عبدالملك، آن نيست كه اسلام مي خواهد. بهترين گواه بر اين نكته، سخنان مفصلي است كه به تصريح محدثان، امام هر جمعه در مسجد پيامبر ايراد مي فرمود: «اي مردم! پرهيزكار باشيد و بدانيد كه به سوي خدا باز خواهيد گشت. آن روز هر كس آنچه از نيك و بد انجام داده، نزد خود حاضر خواهد يافت و آرزو خواهد كرد كه بين او و اعمال بدش فرسخ ها فاصله باشد... . نخستين اموري كه در قبر سؤال خواهند كرد، خداي توست كه او را عبادت مي كني و پيامبري است كه به سويت فرستاده شده است. نيز دين تو كه از آن پيروي مي كني، كتاب آسماني كه آن را تلاوت مي كني و امام توست كه ولايتش را پذيرفته اي.»

* نوراني ترين كلام

يكي از بيانات اخلاقي ـ سياسي امام سجاد عليه السلام ، سخنان جامعي است كه ابوحمزه ثمالي از ايشان نقل مي كند و متن روايت گواهي مي دهد كه در جمع پيروان خاص بيان شده است. آن حضرت فرمودند: «خداوند ما و شما را از مكر ستمگران و ظلم حسودان و زورگويي جباران حفظ كند. اي مؤمنان! شما را طاغوتيان دنياطلب كه دل به دنيا سپرده و شيفته آن شده اند و به دنبال نعمت هاي بي ارزش و لذت هاي زودگذر آن هستند، نفريبد... . به جانم سوگند در ايام گذشته، حوادثي را پشت سر گذاشتيد و از انبوه فتنه ها به سلامت گذشتيد، در حالي كه پيوسته از گمراهان و بدعت گذاران و تبهكاران در زمين دوري مي جستيد؛ پس اكنون نيز از خدا ياري بخواهيد و به سوي فرمانبري از خدا و اطاعت از وليّ خدا برگرديد كه از حاكمان كنوني شايسته تر است.... از معاشرت با گنهكاران، همكاري با ستمگران و تماس با فاسقان بپرهيزيد...».

* افشاي چهره امويان

واقعه كربلا، از چهره واقعي امويان پرده برداشت و اهل بيت و در رأس آنان امام زين العابدين عليه السلام ، به عنوان پيام رسانان عاشورا، تلاش بسياري به منظور شناساندن چهره زشت امويان به جامعه اسلامي از خود نشان دادند. آن حضرت در بياني فرمودند: «در برهه اي از زمان، حماقت بر عقل، منكر بر معروف، شر بر خير، خانواده هاي خبيث بر خانواده هاي شريف و زمين شوره زار بر زمين شيرين و پاك حكمراني دارد، ما از اين دولت ها و از زندگي در عذاب آنها به خدا پناه مي بريم.»
* چشم بينا
نظارت بر رويدادها و جريان هاي درون جامعه، به ويژه عملكرد عالمان و روشنفكران، از اقدامات ارزنده امام سجاد عليه السلام بود. بيانات آن حضرت درباره مكتب هاي فكري و هشدار ايشان به زُهري، عالم دربار اموي در همين راستاست. اين كار بزرگ حضرت در شرايطي بود كه بني اميه نمي خواستند مردم، مظاهر كفر، شرك و نفاق را بشناسند و به همين دليل جريان هاي فكري جامعه را زير نظر داشتند تا خطرساز نباشند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «بني اميه راه فراگرفتن ايمان را براي مردم باز گذاشتند، ولي راه فراگيري شرك را بستند تا وقتي مردم را به شرك كشاندند، متوجه نشوند».

اهل بيت عليهم السلام در سخنان امام سجاد عليه السلام
* حقيقت هميشگي

امام سجاد عليه السلام همواره بر اساس آيات الهي، حقانيت خاندان پيغمبر را اثبات مي كرد. پيرمردي در شام نزد امام زين العابدين عليه السلام رفت و به ايشان اهانت كرد. چون سخنش تمام شد، امام به او فرمود: آيا اين آيه را خوانده اي كه مي فرمايد: بر اين رسالت، مزدي از شما، جز دوست داشتن خويشاوندان نمي خواهم. آن مرد گفت: آري. حضرت فرمود: ما همان ها هستيم. سپس فرمود: آيا اين آيه را هم خوانده اي كه مي فرمايد: حق خويشاوندان را اداكن. آن مرد گفت: آري. حضرت فرمود: منظور از خويشان، ما هستيم. سپس فرمود: آيا آيه تطهير را هم خوانده اي؟ مرد شامي گفت: آري، امام فرمود: ما همان ها هستيم. در اينجا مرد شامي دست خود را به طرف آسمان برد و سه بار گفت: «خدايا! به درگاهت توبه مي كنم. خدايا! از دشمنان خاندان محمد صلي الله عليه و آله به درگاه تو برائت مي جويم. من قرآن را خوانده بودم، ولي تا امروز اين حقايق را در نيافته بودم.

* حجت الهي

امامان معصوم عليهم السلام در برخي از روايات خود، منزلت اهل بيت را بيان مي فرمودند و اين نه از باب خودستايي، بلكه براي افزودن معرفت ياران خود به مقام امامت بود. امام سجاد عليه السلام در حديثي فرمودند: «ما، امامان مسلمانان، حجت هاي خداوند بر جهانيان، سروران مؤمنان، جلوداران سپيد پيشاني و سالار مؤمنان هستيم، ما موجب امنيت زمينيان هستيم؛ چنان كه ستارگان سبب امان آسمانيان هستند. خداوند به سبب ما آسمان را نگاه داشته تا مبادا بر زمين فرو افتد و با ما زمين را حفظ كرده تا اهل زمين را نلرزاند. باران را به سبب ما فرو مي فرستد و رحمت را در پرتو وجود ما مي پراكند و بركت هاي زمين را بيرون مي دهد. اگر كسي از ما در زمين نمي بود، اهل خود را فرو مي كشيد».

* كشتي نجات بخش

در ميان درياي مواج و سهمگين، كشتي اي محكم و روان مي تواند انسان را به ساحل نجات و آرامش رهنمون شود. در گير و دار حوادث روزگار نيز فقط امامان و خاندان معصوم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هستند كه مي توانند انسان ها را راهنمايي كنند و به رستگاري رسانند. امام سجاد عليه السلام در برخي از سخنان گهربار خود، اهل بيت عليهم السلام را بسان كشتي روان در ميان درياي عميق معرفي مي كند و مي فرمايد: «ما كشتي روان در درياهاي عميق هستيم، هر كه بر آن سوار شد، ايمن ماند و هَر كه از آن چشم پوشد، غرق شود».

* آفتاب معرفت

امام صادق عليه السلام فرمودند: چون ظهر مي شد، علي بن الحسين عليه السلام نماز مي گذارد و دعا مي كرد. سپس به پيامبر درود مي فرستاد و مي فرمود: «خدايا! بر محمد و خاندان او كه درخت نبوت و جايگاه رسالت و مكان آمد و شد فرشتگان و كان دانش و اهل بيت وحي هستند، درود فرست، خدايا! بر محمد و خاندان او كه كشتي روان در درياهاي عميق فراگير هستند، درود فرست. هر كس بدان سوار شود، ايمني يابد و هر كه از آن چشم پوشد، غرق شود. هر كه از ايشان پيشي گيرد، از دين بيرون رفته است و هر كه از ايشان عقب ماند، فنا پذيرد و فقط كسي كه ملتزم ركاب ايشان باشد، به مقصد مي رسد».

* گنجينه علوم

پيشوايان ديني ما، ظرف دانش الهي هستند كه بتوانند با آن علوم خدادادي، مفاهيم قرآن را تشريح نمايند و انسان ها را راهنمايي كنند. امام سجاد عليه السلام در روايتي فرمودند: «ما درهاي خدا هستيم و راه راست اوييم. ما، ظرف دانش الهي، بازگو كننده وحي خداوندگاري و پايه هاي توحيد و جايگاه راز خداييم.» آن حضرت در روايتي ديگر فرمودند: «چرا مردم كينه ما را مي جويند، درحالي كه ما درخت نبوت، خانه رحمت، معدن علم و معرفت، و مكان آمد و شد فرشتگانيم».

* شكوه تمام

امام سجاد عليه السلام ، در برشمردن فضيلت هاي اهل بيت عليهم السلام و دفاع از حقانيت خود، در مجلس يزيد فرمود: «اي مردم! به ما شش چيز بخشيده شده است: دانش، بردباري، بخشش، فصاحت، دليري و محبت در دل مؤمنان». امام زين العابدين عليه السلام در روايتي ديگر، اهل بيت را چنين توصيف مي كنند: آنان از شاخه هاي درخت مبارك و باقي مانده برگزيدگاني هستند كه خداوند هر گونه ناپاكي را از ايشان دور ساخته است. خداي بزرگ آنها را پاك گردانيده و از آفات مبرّايشان داشته و دوستي با آنها را در كتابش واجب كرده است. آنان دست آويز استوار، معدن پرهيزكاري و ريسماني محكم براي جهانيان هستند».

* دوستي اهل بيت عليهم السلام

خداوند به بركت محبت اهل بيت عليهم السلام ،برخي از گناهان دوستداران معصومان را مي بخشد و پاك مي كند، امام سجاد عليه السلام در حديثي فرمودند: «هر كه ما را به خاطرخدا دوست بدارد، اين محبت او به ما، وي را سود بخشد، حتي اگر در كوه ديلم باشد. هر كه هم ما را به خاطر چيزي غير از خدا دوست بدارد، خداوند هرگونه بخواهد عمل خواهد كرد. همانا دوست داشتن ما اهل بيت، گناهان را از بندگان فرو مي ريزاند، همان گونه كه باد، برگ هاي درخت را مي ريزد».

* محبت خالص

پيامبر گرامي اسلام فرمودند: «هر كس سنگي را دوست داشته باشد، خداوند او را با همان سنگ محشور مي گرداند.» يكي از آثار محبت امامان معصوم عليه السلام ، محشور شدن با آنان در قيامت است. امام سجاد عليه السلام در روايتي فرمودند: «هر كس ما را نه به خاطر آنكه از قِبَل ما به دنيايي برسد دوست بدارد... روز قيامت به همراه محمد صلي الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام و علي عليه السلام به پيشگاه خداوند در مي آيد».

* رحمت همگاني

روزي امام سجاد عليه السلام بيمار شد. گروهي از ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله به عيادت آن حضرت رفتند و عرض كردند: فدايت شويم اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله ! حالتان چگونه است؟ امام فرمود: شكر خدا، خوبم شما چگونه ايد؟ گفتند: به خدا قسم همگي دوستدار و علاقه مند شما هستيم. حضرت فرمود: «هر كه ما را به خاطر خدا دوست بدارد، خداوند در روز قيامت كه سايه اي جز سايه رحمت او نيست، وي را در سايه اي پايدار جاي دهد و هركس ما را به خاطر پاداش ما دوست بدارد، خداوند از طرف ما بهشت را به او پاداش خواهد داد و هر كس ما را به خاطر مقصودي دنيايي دوست بدارد، خداوند روزيِ او را از جايي كه گمانش را نمي برد، مي رساند».

* امام رئوف

در مكتب تشيع، امام و پيشواي معصوم، مظهر رحمت خداوند و مايه هدايت مردم است. هيچ كاري از شيعيان سر نمي زند، جز آنكه امام از آن آگاه است. معصومان نه فقط به صورت حضوري مردم را راهنمايي مي كردند، بلكه دعاي آنان نيز براي بندگان راهگشا بود. امام زين العابدين عليه السلام در اين باره مي فرمايد: «من در هر شبانه روز صدمرتبه براي پيروان گناهكارمان دعا مي كنم؛ زيرا ما ارزش آنچه را بر آن صبر مي كنيم مي دانيم، ولي آنها بر چيزي صبر مي كنند كه به آن آگاهي ندارند».

در سايه سار سخنان امام سجاد عليه السلام
* عابدترين مردم

اگر باران عشق و محبت الهي بر كوير تشنه وجودمان ببارد و دل تاريكمان با حضورش روشنايي يابد، راه روشن هستي را يافته ايم و در جاده مستقيم هدايت قرار گرفته ايم. عمل به همه واجبات خداوند، باران رحمت خدا را بر قلبمان جاري مي سازد. آن زمان است كه مي توانيم بنا به فرموده امام سجاد عليه السلام از عابدان زمان خويش باشيم. آن حضرت عليه السلام مي فرمايد: «هر كس به واجبات خداوند عمل كند، عابدترين مردم است».

* فقط خدا

اگر انسان سجاده نيازش را در پيشگاه خداوند بي نياز بگستراند و فقط از درگاه او ياري بطلبد و او را در امور زندگي خويش، وكيل خود قرار دهد و مونس تنهايي ها و بي كسي هايش بداند، خداوند مهربان نيز با قدرت بي نهايتش او را كفايت مي كند و ديگران را محتاج او مي سازد. امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: «هر كس خود را نيازمند خدا بداند و به او متكي باشد، خداوند نيز مردم را به او نيازمند مي سازد».

* پاداش بزرگ

خداوند حكيم بنا به مصلحت هايي، آخرين نور هستي را از ديده ها پنهان كرد و به اين وسيله، امت پيامبر صلي الله عليه و آله را در بوته آزمايش بزرگ نهاد. ايشان بنا به روايات فراوان، زماني كه تاريكي و ظلم دنيا را فرا بگيرد، ظهور خواهد كرد و آن زمان، مفهوم ظهور، مصداق حقيقي خود را خواهد يافت. انتظار ظهور آن حضرت و صبر بر ولايت و امامت ائمه عليهم السلام ، پاداشي بس بزرگ نزد پروردگار عالم دارد. امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: «كسي كه در زمان غيبت حضرت قائم(عج) بر ولايت و اطاعت ما پايدار باشد، خداوند به او اجر و پاداش هزار شهيد مي بخشد».

* دوري از معصيت

فرد رشد يافته و متعالي، همان طور كه براي سلامت بدنش، خود را از بسياري چيزها منع مي كند، قلب و روحش را نيز سالم و پاك نگاه مي دارد و آن را با انواع گناهان و اعمال زشت، سياه و چركين نمي كند؛ زيرا جزاي بد گناهان در قيامت، گريبانگير خود او مي شود و او را در پيش همگان پست و فرومايه مي سازد. امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: «در شگفتم از كسي كه از غذاي كثيف به دليل ضرر و آلودگي آن پرهيز مي كند، ولي از گناه كه گرفتاري و عقاب را نصيب او مي گرداند، خودداري نمي كند».

* شناخت منافق

منافقان، افرادي زشت خو و بد سيرتند كه همواره اعمالشان بر خلاف گفتارشان است و به اين وسيله، مردم را از راه حق گمراه مي كنند. امام سجاد عليه السلام در مورد منافقان مي فرمايد: «منافق كسي است كه ديگران را از كارهاي ناروا نهي مي كند، ولي خود نهي نمي پذيرد و مردم را به نيكي امر مي كند، ولي خود انجام نمي دهد».

* دنيا، سراي گذر

امام زين العابدين عليه السلام ، به مناسبت هاي مختلف، ياران خود را با نصيحت هاي اخلاقي اندرز مي داد. آن حضرت در بخشي از پندهاي خود مي فرمود: «اي اصحاب من! شمارا به آخرت سفارش مي كنم و به دنيا سفارش نمي كنم؛ زيرا خود بدان آزمنديد و به دامن آن چنگ مي زنيد. اي ياران من! دنيا سراي گذر است و آخرت، سراي ماندن. پس از گذرگاه خود براي قرارگاهتان توشه برگيريد و پرده هاي خود را در پيشگاه كسي كه رازهايتان بر او پوشيده نيست، مَدَريد و دل هاي خود را از دنيا بيرون كنيد، پيش از آن كه كالبدهايتان از آن بيرون رود».

فرزندان و شاگردان امام سجاد عليه السلام
* خانواده فضيلت

امام سجاد عليه السلام در طول حيات خود، فرزندان شايسته اي تربيت كرد كه هر كدام مشعل فروزاني از علم و تقوا بودند. در رأس آنان، امام محمدباقر عليه السلام است كه وظيفه امامت را پس از آن بزرگوار بر عهده گرفت و فقه شيعه را پي ريزي كرد. عبداللّه ، ديگر فرزند آن حضرت است كه از عالمان، فقيهان و راويان حديث بوده و به عبادت و درستكاري شهرت دارد. فرزند ديگرش حسين، دانشمند پرهيزگاري است كه روايات بسياري از پدرش امام سجاد عليه السلام ، برادرش امام باقر عليه السلام و عمه اش جناب فاطمه دختر امام حسين عليه السلام نقل كرده است. جناب زيد بن علي، ديگر فرزند امام سجاد عليه السلام است كه به علم، تقوا و بزرگواري مشهور بود و پرچم انقلاب كربلا را دگربار برافراشت و خواب راحت را از چشم ستمگران ربود. از دختران آن حضرت، جناب عليّه است كه بانويي با فضيلت واز راويان حديث بوده است. وي كتابي داشت كه زراره، يكي از ياران امام باقر عليه السلام از آن روايت مي كرده است.

* خوشه چين بي نظير

امام زين العابدين عليه السلام افزون بر تربيت فرزندان گران قدر در آن دوران اختناق، ياراني پرورش داد كه هريك همچون ستاره اي سپهر دانش و بينش را پرتو افشاني كردند. ثابت بن دينار معروف به ابوحمزه ثمالي، يكي از ياران نزديك آن حضرت است كه از نظر مقام معنوي در حد بالايي بود و صاحب اسرار امام شمرده مي شد. وي پس از حضرت سجاد عليه السلام ، ساليان درازي عمر كرد و محضر امام باقر عليه السلام ، امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام را درك كرد و از ياران آنان نيز به شمار مي آمد. از امام رضا عليه السلام نقل شده است: «ابو حمزه ثمالي در زمان خودش مانند لقمان در عصر خويش بود؛ چون چهار امام از ما را خدمت كرد.» و نيز فرموده اند: «ابوحمزه، چون سلمان در عصر خويش بوده است». امام سجاد عليه السلام دعاي عرفاني ابوحمزه ثمالي را كه در سحرهاي ماه رمضان خوانده مي شود، به وي آموخت.

* شاگردان امام

ابوخالد كابلي، يكي از ياران امام زين العابدين عليه السلام بود كه ابتدا به امامت محمدبن حنفيه اعتقاد داشت، ولي محمد، امام حقيقي، حضرت سجاد عليه السلام را به او شناساند. امام صادق عليه السلام او را از افراد مورد اعتماد امام سجاد عليه السلام و يكي از ياران نزديك آن حضرت شمرده است. سعيد بن جُبير، يكي ديگر از ياران سرشناس امام چهارم بود. او از نظر مقام علمي، جايگاه والايي در بين مردم داشت؛ چنان كه درباره وي گفته اند: «بر روي زمين كسي نيست كه به دانش فرزند جبير نيازمند نباشد.» امام صادق عليه السلام درباره وي فرمود: «سعيدبن جبير به امامت حضرت سجاد عليه السلام معتقد بود و امام سجاد عليه السلام هم او را ستايش مي كرد و حجاج بن يوسف او را به همين گناه شهيد كرد.» سعيد بن مسيّب و عمروبن عبداللّه سبيعي نيز از اشخاص مورد اعتماد آن حضرت به شمار مي آمدند. شيخ طوسي، نام 171 نفر از ياران و راويان آن بزرگوار را ذكر كرده است.

* تشكيل جلسات علمي

امام سجاد عليه السلام با تشكيل جلسه هاي درس و مباحثه در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله ، رشته هاي مختلف علوم الهي، از قبيل تفسير، حديث و فقه را به دوستداران دانش و معرفت مي آموخت و دانش پژوهان را به درك عميق دين و استنباط احكام ترغيب مي كرد. كوشش امام زين العابدين عليه السلام در اين عرصه، ثمره هاي علمي فراواني براي جامعه اسلامي به بار آورد و عالمان بسياري به دست حضرت تربيت شدند كه گرد ايشان را مي گرفتند و حضرت به عنوان محوري مستحكم در بين آنان به حساب مي آمد؛ چنان كه سعيد بن مسيب مي گويد: تا زماني كه امام سجاد عليه السلام به قصد سفر حج از مدينه خارج نمي شد، هيچ كدام از قاريان قرآن حركت نمي كردند، ولي همين كه آن حضرت حركت مي كرد، با ايشان هزار نفر از آنان روانه مي شدند.

* زمينه سازي نهضت علمي

امام زين العابدين عليه السلام با گروهي از انديشمندان و فقيهان مدينه به مذاكره و مباحثه مي پرداخت. ابن حازم در اين باره گويد: سليمان بن يسار با علي بن الحسين عليه السلام در ميانه قبر و منبر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي نشستند و تا بالا آمدن آفتاب به مذاكره و مباحثه مي پرداختند. چون مي خواستند برخيزند، عبداللّه بن ابي سلمه، سوره اي مي خواند و پس از ختم سوره دعا مي كردند. امام سجاد عليه السلام براي دانش آموزان احترام شاياني قائل بود. هنگامي كه دانش آموزي به خدمتش مي رسيد مي فرمود: «چون طالب علم از خانه خود بيرون مي آيد، پاي خود را بر هيچ تر و خشكي از زمين نمي گذارد، مگر آنكه تا هفتمين طبقه زمين براي او تسبيح مي فرستند». در سايه تلاش هاي امام سجاد عليه السلام ، افراد بسياري از علم حضرت بهره مند شدند و زمينه براي نهضت علمي ـ فرهنگي امام باقر و امام صادق عليهماالسلام فراهم آمد.

* در پي دانش

پيشواي چهارم امام زين العابدين عليه السلام درباره اهميت جست وجوي دانش فرمودند: «اگر مردم مي دانستند كه در آموختن دانش چه چيزي نهفته است، بي گمان در پي آن مي رفتند؛ حتي اگر خون مي دادند و در اعماق دريا فرو مي رفتند. خداي تبارك و تعالي به دانيال وحي كرد: منفورترين بندگانم، ناداني است كه اهل علم را سبك بشمارد و پيروي از ايشان را رها سازد، و محبوب ترين بندگان، پرهيزكاري است كه جوياي پاداش فراوان، همراه دانايان، پيرو بردباران و پذيرشگر حكيمان باشد.» آن حضرت در روايتي ديگر فرمودند: «از پرسيدن درباره نادانسته ها كوتاهي مكن؛ هر چند به دانش نامور و مشهور شده باشي».

امام سجاد عليه السلام از منظر ديگران
* شريف ترين مردم

امام سجاد عليه السلام احياگر اخلاق عظيم پيامبر بود. كرامات اخلاقي، سيره نيكو و رفتار و كردار بزرگوارانه آن حضرت، چنان بروز و نمود داشت كه دشمن نيز بدان ارزش ها اعتراف مي كرد. نيز با اينكه بيشتر بزرگان عصر ايشان، وي را امام منصوب از طرف خدا نمي دانستند، ولي بر شأن والا و مرتبه عالي حضرت اذعان مي كردند. روزي امام زين العابدين عليه السلام در مجلس عمربن عبدالعزيز كه در آن سال ها حاكم مدينه بود حاضر شد و چون برخاست و از مجلس بيرون رفت، عمربن عبدالعزيز از حاضران پرسيد: شريف ترين مردم كيست؟ همه گفتند: شما هستي. او گفت: «چنين نيست. شريف ترين مردم كسي است كه هم اكنون از نزد من بيرون رفت. همه مردم دوست دارند بدو پيوسته باشند و او دوست ندارد به كسي بپيوندد».

* علم سرشار

امام علي بن الحسين عليه السلام ، عالم ترين فرد زمان خود بود و دانشمندان و معاصران حضرت، روايات بسياري از ايشان در مورد اخلاق، موعظه، دعا، فضايل قرآن و حلال و حرام نقل كرده اند. حتي دانشمندان اهل سنت همچون شافعي، آن حضرت را فقيه ترين مردم مدينه مي داند. در شام هنگامي كه يزيد با خطبه خواندن و سخنراني امام عليه السلام مخالفت ورزيد، بعضي از اطرافيان گفتند كه اين جوان، نيكو سخن نخواهد گفت، يزيد در جواب آنان گفت: «او از خانواده اي است كه علم را با شير مادر نوشيده اند.» جاحظ، اديب مشهور، امام سجاد عليه السلام را چنين مي ستايد: «درباره شخصيت علي بن الحسين عليه السلام ، شيعي، معتزلي، عامه و خاصه يكسان مي انديشند و در برتري و تقدم او بر ديگران، هيچ كدام ترديدي به خود راه نمي دهند».

* اعتراف دشمن

در واقعه حرّه كه به شكست شورشيان مدينه انجاميد، يزيد به فرمانده لشكر خود، مسلم بن عقبه معروف به مُسرف دستور داده بود از مردم چنان بيعت بگيرد كه خود را برده يزيد بدانند. امام سجاد عليه السلام و بني هاشم در شورش شركت نداشتند و به اين علت، مسلم نمي توانست با آن حضرت مثل شورشيان بيعت كند، ولي كينه سختي از ايشان در دل داشت. او پيش از آمدن امام، به آن حضرت و اجدادش دشنام مي داد، ولي هنگامي كه ايشان وارد شد، به آرامي با حضرت عليه السلام برخورد كرد. وقتي امام رفت، از مسلم درباره اين برخوردش پرسيدند، گفت: «اين برخورد خواسته من نبود، ولي همين كه آمد، قلبم از رعب و وحشت پر شد».
منبع: ماهنامه گلبرگ شماره66

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام