پرستار قلب هاى سوخته
امام حسن

چراغ را خاموش کن و حرفى از جنس رابطه روز و شب به میان نیاور!

تاریکى این خانه از آنِ تو!

خود را به خواب مى زنم تا سایه لرزان تو را که بر دیوار مى افتد، نبینم و آن گاه که تو دست آلوده ات را به سوى پیاله افطارم دراز مى کنى، پشت به تو مى نشینم.

از آداب جوان مردى و فتوت در قبیله بنى هاشم به دور است که کسى به دشمن خود پشت کند و از میدان جنگ بگریزد، اما وقتى دشمن آن قدر به تو نزدیک است که مى توانى لرزش دست هایش را در وقت آماده کردن جام شوکرانت ببینى، همان بهتر که چشمت در چشمش نیفتد و دشمن از پشت خنجر بزند.

کسى را خبر نکن!

بگذار در چهاردیوارى غربت خویش جان دهم!

همان بهتر که کسى نفهمد زهرى که بر جانم نشسته، از نیش مار خانگى ام برخاسته که نان و نمک مرا خورده است.

پدرم در گریز از غم غربت در میان جماعت حق نشناس، خانه نشینى را برگزید تا با خارى در چشم و استخوانى در گلو، شیوه سکوت پیشه کند، اما من در زیر باران تهمت و زخم زبان و طعنه، سایه بان خانه خویش را شکسته دیدم. دشمن، آخرین پناه و دستگیرم را نیز به اشغال خود درآورده بود.

خورشید را با کرم شب تاب عوض کردى!

مرا تنها بگذار، دیگر نیازى نیست بوى خیانت را در پستوى خانه پنهان کنى!

تمام این روزها که بى وفایى ات را با دروغ به هم مى بافتى تا تشت رسوایى ات از بام نیفتد، تاروپود قالى کهنه و پوسیده دلت، پیش رویم از هم گسسته بود.
به آن بقچه قدیمى دست نزن! هنوز از آن، عطر یاس دست هاى مادرم برمى خیزد. اگر قرار باشد کسى کفنم را از آن بقچه درآورد، جز زینب علیهاالسلام محرمى نیست؛ فقط خواهرم مى داند که آن دو کفن باقى مانده به چه کار خواهد آمد!

تو گمان کردى آن وعده هاى سر خرمنِ سوخته، مى تواند مس وجود تو را طلا کند و ازاین رو، خورشید را با یک مشت کرم شب تاب عوض کردى!

طلا در همین خانه بود و راز کیمیاگرى در دوست داشتن نور!

نگذار چشم زینب علیهاالسلام به تو بیفتد!

از این خانه برو! صداى قدم هاى پرشتاب خواهرم در کوچه مى پیچد.

هزار بار در دل آرزو کرده است خدا کند که خبر دروغ باشد و تو بهتر از هرکسى مى دانى که خبر را به درستى به گوش عقیله بنى هاشم رسانده اند.

به کنیزان گفته ام تشت پر از خونابه هاى جگرم را پنهان کنند.

به تو نیز مى گویم که پیش از ورود زینب علیهاالسلام از اینجا برو. طاقت ندارم پیش از کربلاى حسین علیه السلام، چشم خواهرم به چشم قاتل برادرش بیفتد.

همان یک کربلا براى خمیدن قامت زینب علیهاالسلام کافى است.

از جلوى دیدگان خواهرم بگریز!

از کنار بسترم برخیز! آمده اى بر زخم هاى دلم نمک غربت بپاشى؟

آن همه سلام هاى بى جواب جماعت پشت پنجره بس نبود که تو نیز گرد و غبار اندوه را از طاقچه خانه ام بر دامانم مى تکانى؟! آن همه سنگ که گلدان امیدم را شکست، بس نبود که تو نیز گلبرگ هاى دلم را پرپر مى کنى؟!

اگر قرار بر پرستارى این تن مسموم و قلب مغموم باشد، هیچ کس نزدیک تر از زینب علیهاالسلام به من نیست. در تقدیر خواهرم نوشته اند که پرستار قلب هاى سوخته باشد، از مادرم زهراى مرضیه علیهاالسلام ، تا رقیه سه ساله!

کاش زینب زخم هاى تنم را نبیند!

به آن بقچه قدیمى دست نزن! هنوز از آن، عطر یاس دست هاى مادرم برمى خیزد.

اگر قرار باشد کسى کفنم را از آن بقچه درآورد، جز زینب علیهاالسلام محرمى نیست؛ فقط خواهرم مى داند که آن دو کفن باقى مانده به چه کار خواهد آمد!

کار یکى به تیرهاى خونین ختم مى شود و دیگرى به غنیمت مى رود.

فقط خدا کند وقتى عباس علیه السلام تابوت تیر باران شده را بر زمین مى گذارد و حسین علیه السلام کفن خونین مرا باز مى کند، خواهرم زخم هاى تنم را نبیند!

اینجا عباس علیه السلام ، زیر بازوى زینب علیهاالسلام را مى گیرد و حسین علیه السلام ، سرش را بر سینه خویش مى نهد، در هزارتوى مصیبت کربلا چه کسى موى سپید و پریشان زینب علیهاالسلام در وقت مراجعت از مقتل حسین علیه السلام را مى پوشاند!

 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام