بَیْهَقّی از أبُو حَیَّانِ تَیْمی [۲۳] روایت کرده است که او گفت: در مجلس او مردی از مجلس قَاسِمُ بْنُ مُجَمِّع والی اهواز حاضر بود گفت که: در مجلس او مردی از بنی هاشم حضور داشت و به او گفت: أصْلَحَ اللهُ الامِیرَ «خداوند به أمیر خیر و رحمت برساند»! آیا من برای تو فضیلتی درباره علیّ بن أبیطالب رضی الله عنه بیان نکنم؟! امیر گفت: آری اگر میل داری!
آن مرد هاشمی گفت: پدرم برای من گفت: من در مجلس مُحَمَّدُ بْنُ عَائِشَه در بصره حاضر بودم که مردی از میان حلقه جمعیّت برخاست و به او گفت: ای أبا عبدالرّحمن! أفضل اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه (وآله) وسلّم چه کسی بوده است؟!
گفت: أبُوبَکْر، و عُمَر، و عُثْمَان، و طَلْحَه، و زُبَیْر، و سَعْد، و سَعِید، و عَبْدُ الرَّحْمن، و أبُو عُبَیْدَهُ بْنُ الْجَرَّاحِ.
آنمرد گفت: فَأیْنَ عَلِیُّ بْنُ أبِیطالبٍ؟! «پس علیّ بن أبیطالب کجاست؟!»
مُحَمَّدُ بْنُ عَائِشَه گفت: ای مرد آیا تو از اصحاب رسول خدا پرسش میکنی، یا از خود او؟
آن مرد گفت: من از اصحاب او پرسش میکنم؟
ابن عائشه گفت: خداوند تبارک و تعالی میگوید: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ.[۲۴]
«علی نفس رسول خداست» فَکَیْفَ یَکُونُ أصْحَابُهُ مِثْلَ نَفْسِهِ. [۲۵]
«چگونه اصحاب او مثل خود او هستند؟!»
و از ابن عبّاس روایت کرده است که گفت: کَانَ لِعَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ خِصَالٌ ضَوَارِسُ قَوَاطِعُ: سِطَهٌ فِی الْعَشِیرَهِ، وَ صِهورٌ بِالرَّسُولِ، وَ عِلْمٌ بِالتَّنْزِیلِ، وَ فِقْهٌ فِی التَّأْویلِ، وَ صَبْرٌ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ مُقَاوَمَهُ الاْبْطَالِ، وَ کَانَ ألدَّ إذَا أعْضَلَ، ذَارَأیٍ إذَا أشْکَلَ.[۲۶]
«برای علیّ بن أبیطالب خصلتهائی بوده است که همچون دندانهای قاطع و جدا کننده، وی را از جهت اهمیّت و عظمت از همکان ممتاز میساخته است: در عشیره و طائفه خود از نظر حسب و نسب دارای مقام شرافت بوده است؛ دامادی رسول خدا را داشته؛ نه تنزیل و ظاهر قرآن و شأن نزول و کیفیّت آن عالم بوده است؛ و به تأویل و باطن قرآن و مراد حقیقی و معنای آن فقیه و فهیم بوده است، و در جنگ تن به تن شکیبا و دارای تحمّل و استقامت بوده است؛ و در برابر شَجْعان و رزم آوران، ایستادگی و مقاومت داشته است؛ و زمانی که امر دینی مشکل میشد، و دشمنان عویصه و مشکلهای پیش میآوردند، شدید الخصومه بود؛ و چون در مسألهای و امر مهمّی راه حلّ بسته میشد، او دارای رأی صائب و نظریّه مشکل گشا بود.»
_________________________________________________
[۲۳] در «تهذیب التهذیب»، ج ۱۱،ص ۲۱۴ گوید: أبوحیّان تَیَمی، یحیی بن حیّان کوفی بوده است.
[۲۴] آیه ۶۱، از سوره ۳: ءال عمران: فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالُوا نَدْعُ أَبْنَاءَنا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهُ اللَهِ عَلَی الْکَـ'ذِبِینَ.
این آیه راجع به مباهله رسول خداست با مردمان نصرانی مذهب نَجْرَان که گفتند: عیسی پسر خداست و رسول اکرم با آنها قرار مباهله و ملاعنه را گذاردند وبا أخصّ از خاصان خود یعنی أمیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و حسنین علیه السّلام برای مباهله بیرون شدند و نصاری ترسیدند و مباهله نکردند؛ و شاهد در این است که رسول خدا در این آیه أمیرالمؤمنین را نفس خود و جان خود از قول خداوند حکایت کرده است. و ترجمه آیه این است: «پس کسی که با تو در این مطلب محاجّه و گفتگو کند، بعد از آنکه علم به حقیقت آن (که عیسی پسر خدا نیست و او همانند آدم است که خداوند او را از خاک بیافرید) بر تو مکشوف افتاد، در این صورت به آنها بگو: بیائید! ما پسران خود را و پسران شما را و زنان خود را و زنان شما را و جانهای خود را و جانهای شما را بخوانیم؛ و سپس دعا کنیم و دورباش و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم.» شاهد در این است که در این آیه علی را جان پیغمبر شمرده است.
[۲۵] «المحاسن و المساوی» بیهقی، ج ۱، ص ۶۳ و ص ۶۴
[۲۶] همین کتاب و همین موضع، ص ۷۰
نظر خود را اضافه کنید.