ماتم
ماتم،ماتم،ماتم و...به معناى عزادارى و مصيبت و عزاست.اصل آن به معناى محلتجمع زنان و مردان در غم و شادى است، (1) اما به مراسمى هم كه در سوگوارى امام حسين«ع»برگزار مىشود،مىگويند.به محل عزادارى،عزاخانه،ماتم سرا و ماتمكده همگفته مىشود.به برگزار كردن آيين سوگوارى،ماتم گرفتن و به ماتم نشستن مىگويند.درآداب اسلامى،اقامه عزا براى متوفى و رسيدگى به بازماندگان و تغذيه داغديدگان آمدهاست. (2) درباره سيد الشهدا«ع»روايات بسيارى آمده است كه براى آن حضرت در ملكوتاعلا ماتمها برگزار شد.در زيارت مىخوانيم:«و اقيمت عليك المآتم فى اعلى عليين». (3) اسيران اهل بيت«ع»چون به شام برده شدند و وارد دربار يزيد گشتند،خاندان اموى همبراى شهداى كربلا ماتم بر پا كردند. (4) ام سلمه نيز،پس از خبر يافتن از شهادت امامحسين«ع»توسط آن شيشه پر از خاك كه به خون تبديل شده بود،آن روز را روز ماتم ونوحه بر حسين«ع»قرار داد. (5) به روايت امام صادق«ع»،پس از شهادت ابا عبد الله،همسر اوماتم براى او بر پا داشت و از مادهاى براى اشكبار شدن چشمانش استفاده مىكرد. (6) عظيمترين ماتم تاريخ،همان حادثه جانگداز كربلاست كه هرگز از شور و سوز آن كاستهنمىشود.به قول محتشم:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
ايام عاشورا براى شيعه،فصل گريستن و به عزاى حسينى نشستن است و اين سنتدينى مايه بقاى ياد حماسهسازان عاشورا گشته است.عاشورا براى پيروان اهل بيت،روزغم و اندوه و براى جفا كاران مخالف عترت،روز شادى بوده است.سرزمين شام و عراقدر اين زمينه دو روش مخالف هم داشته است،سيد رضى در يكى از اشعارش ازسوگواريهاى سرزمين عراق ياد مىكند كه شاميان،همانها را روز عيد و جشن مىدانستند:
كانت ماتم بالعراق تعدها اموية بالشام من اعيادها (7)
حضرت سجاد«ع»نيز در شعرى از سختيهاى روزگارشان پس از عاشورا و محنتهاىجانكاه آن روزگار سخن مىگويد،از جمله مىفرمايد:
يفرح هذا الورى بعيدهم و نحن اعيادنا ماتمنا (8)
اين مردم به عيدشان خوشحال مىشوند،در حالى كه عيدهاى ما،سوگ و ماتم ماست.
اين مضمون همان سخن معروف است كه:«بنى اميه براى ما عيد نگذاشتند».
ماريه بنتسعد
ماريه دختر سعد،بانوى شجاع وشيعى از (9) مردم بصره بود كه خانهاش پايگاه تجمع شيعه در اين شهر محسوب مىشد.
فضايل و تعاليم اهل بيت از آنجا منتشر مىگشت.در ايام نهضت كربلا،عدهاى كه به اينخانه تردد داشتند،براى يارى امام حسين«ع»به كوفه رفتند. (10)
مالك بن دودان
از شهداى عاشوراست.هنگامى كه به ميدان رفت،چنين رجز مىخواند:
اليكم من مالك الضرغام ضرب فتى يحمى عن الكرام يرجو ثواب الله ذى الانعام (11)
مالك بن عبد الله جابرى
از شهداى كربلاست،وى و برادرش سيف بن حارث بن سريع،در كربلا به حسين بنعلى«ع»پيوستند و عصر عاشورا،در لحظاتى كه سپاه كوفه به خيمهگاه امام حسين«ع»
نزديك شده بودند،اجازه ميدان گرفته،جنگيدند و شهيد شدند. (12)
مالك بن نضر ارحبى
وى به اتفاق ضحاك بن عبد الله مشرقى در مسير راه كربلا با سيد الشهدا«ع»ديداركردند. امام از آنان دعوت به يارى كرد.آن دو به بهانه قرض داشتن و سركشى به خانواده،رفتند و توفيق حضور در حماسه عاشورا نيافتند.
ماه بنى هاشم عباس بن على«ع»
ماهيت قيام كربلا
براى حفظ هويت نهضت عاشورا و اهداف آن،بايد«ماهيت»آن را خوب شناخت.
ماهيت قيام امام حسين«ع»را از منابع مستند و خدشه ناپذير زير مىتوان شناخت:
الف:خطبههاى امام و اهل بيت،كه در مكه و بين راه حجاز و عراق و در كربلا وپس از آن در كوفه،شام و مدينه ايراد شده است.
ب:سخنانى كه امام،در پاسخ به پرسشها،پيشنهادها و خيرخواهيهاى اين و آن،درطول نهضت بيان كرده است.
ج:رجزهايى كه امام و اصحاب او،روز عاشورا در مقابل دشمن خواندهاند و همهآنها در مآخذ معتبر ثبتشده است.
د:نامههايى كه ميان امام و مردم كوفه و بصره رد و بدل شده است،نامههاى يزيد بهابن زياد، ابن زياد به يزيد و عمر سعد،نامههاى عمر سعد به ابن زياد،ابن زيادبه حاكم مدينه و....
از مجموع اين منابع و اسناد مكتوب و موجود،مىتوان اهداف،ماهيت،ديدگاههاىطرفين را به دست آورد.در عين حال مىتوان گفت نهضت امام حسين«ع»چهار بعدداشت:ويران كردن، ساختن،تجديد و آفريدن و ابداع.اما توضيح مختصر اين ابعاد:
«ويران كردن»:در هم شكستن و ويران كردن هيكل و اسكلتى كه به امويان امكان دادهبود به اسم«دين»،ستمگرى كنند و به نام خلافت،كاخهاى عياشى خود را بر استخوانها وجمجمههاى محرومان و آزاديخواهان بنا كنند و آزاد مردان را از صحنه كنار بزنند يا بهشهادت برسانند. انقلاب كربلا،بنيان ستم و تحميق و تزوير را در هم شكست و پايههاىآن را متزلزل ساخت.
«ساختن»:دميدن روح شهامت و بيدارى در كالبد جامعه اسلامى و پروراندن نسلىخداجوى و شهادت طلب و ستيزهگر با سلطه ستم،به دليل حركتهاى انقلابى پس ازعاشورا.
«تجديد»:ارزشهاى اسلامى كه با نقشهها و توطئههاى بنى اميه كهنه و فراموش شده ومفاهيم دينى كه به دست آنان تحريف گشته بود،دوباره احيا شد.ديدگاه اصلى دين دربارهحكومت و حاكم و بيت المال و حقوق مردم مطرح گشت و بناى عقيده و ايمان، روحىتازه يافت و تحريفها زدوده گشت و روحهاى كوچك،آن عظمت را يافتند كه در برابرطاغوت بايستند و امر به معروف و نهى از منكر كنند.
«ابداع»:نمونههاى زنده و بزرگ و قهرمان براى بشريتساخته شد كه همواره خار سرراه متجاوزان به حقوق محرومان بودند و ايجاد يك خط آزاديبخش كه با روح تقوا واخلاص خدايى اشباع شده بود،خطى كه در طول تاريخ،خواب از چشم جباران متكبرربوده،و بستر نرمشان را خشن ساخت.اين خط،در سايه ايجاد هويت جديد انسانى واسلامى در جامعه پديد آمد و امام حسين«ع»به همه انسانها،حتى غير مسلمانان،درسآزادگى و غيرت داد.
ماهيت قيام كربلا،امر به معروف و نهى از منكر و احياء سنت پيامبر«ص»بود.نيز جهاددر راه مبارزه با جهالت و گمراهى و سرگردانى،كه در زيارت آن حضرت مىخوانيم:
«و بذل مهجته فيك حتى استنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة». (13) دستيافتن به اينهدف،نثار«خون»لازم داشت كه در عاشورا انجام يافت.و تفسير«خون»و رسواگرىظالم لازم داشت كه با برنامه اسراى اهل بيت تحقق يافت.در خون شهداى كربلا وسيد الشهدا«ع»، قيامت و رسالت و آزادگى نهفته بود.و اين محتوا چه خوب در اين اشعار«حسين الاعظمى»بازگو شده است:
شهيد العلى ما انت ميت و انما يموت الذى يبلى و ليس له ذكر و مادمك المسفوك الا قيامة لها كل عام يوم عاشوره حشر و مادمك المسفوك الا رسالة مخلدة لم يخل من ذكرها عصر و مادمك المسفوك الا تحرر لدنيا طغت فيها الخديعة و المكر و هدم لبنيان على الظلم قائم بناه الهوى و الكيد و الحقد و الغدر (14)
و اين اهداف و آرمانها در فارسى چنين سروده شده است:
بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است حسين مظهر آزادگى و آزادى است خوشا كسى كه چنينش مرام و آيين است نه ظلم كن به كسى نى به زير ظلم برو كه اين مرام حسين است و منطق دين است همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافى است اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است ببين كه مقصد عالى وى چه بود اى دوست كه درك آن سبب عزو جاه و تمكين است ز خاك مردم آزاده بوى خون آيد نشان شيعه و آثار پيروى اين است (15)
يكى از زيباترين سرودههايى كه ماهيت و حوادث و چهرهها را در قيام عاشورا ترسيمكرده است،از حبيب الله قاآنى شيرازى(م 1208)به صورت سؤال و جواب است:
بارد چه؟خون!كه؟ديده،چه سان؟روز و شب!چرا؟ از غم،كدام غم؟غم سلطان كربلا! نامش چه بد؟حسين!ز نسل كه؟از على! مامش كه بود؟فاطمه!جدش كه؟مصطفىچون شد؟شهيد شد!به كجا؟دشت ماريه كى؟عاشر محرم!پنهان؟نه،بر ملا شب كشته شد؟نه،روز،چه هنگام؟وقت ظهر شد از گلو بريده سرش؟نى،نى،از قفا! سيراب كشته شد؟نه!كسى آبش نداد؟داد! كه؟شمر،از چه چشمه!از سر چشمه فنا! مظلوم شد شهيد؟بلى!جرم داشت؟نه! كارش چه بد؟هدايت!يارش كه بد؟خدا اين ظلم را كه كرد؟يزيد!اين يزيد كيست؟ زاولاد هند،از چه كس؟از نطفه زنا خود كرد اين عمل؟نه،فرستاد نامهاى نزد كه؟نزد زاده مرجانه دغا ابن زياد،زاده مرجانه بد؟نعم از گفته يزيد تخلف نمود؟ لا! اين نابكار كشتحسين را به دستخويش؟ نه،او روانه كرد سپه سوى كربلا مير سپه كه بد؟عمر سعد!او بريد حلق عزيز فاطمه؟نه،شمر بىحيا خنجر بريد حنجر او را نكرد شرم؟ كرد،از چه پس بريد؟نپذيرفت از او قضا بهر چه؟بهر آنكه شود خلق را شفيع شرط شفاعتش چه بود؟نوحه و بكا كس كشته شد هم از پسرانش؟بلى،دو تن ديگر كه؟نه برادر!ديگر كه؟اقربا ديگر پسر نداشت؟چرا داشت،آن كه بود؟ سجاد!چون بد او؟به غم و رنج،مبتلا ماند او به كربلاى پدر؟نى،به شام رفت با عز و احتشام؟نه،با ذلت و عنا! تنها؟نه با زنان حرم،نامشان چه بود؟ زينب،سكينه،فاطمه،كلثوم بينوا بر تن لباس داشت؟بلى،گرد روزگار بر سر عمامه داشت؟بلى،چوب اشقيا بيمار بد؟بلى!چه دوا داشت؟اشك چشم بعد از دوا غذاش چه بد؟خون دل غذا كس بود همدمش؟بلى اطفال بىپدر ديگر كه بود؟تب،كه نمىگشت از او جدا از زينت زنان چه به جا مانده بد؟دو چيز طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا! گبر اين ستم كند؟نه!يهود و مجوس؟نه هندو؟نه!بت پرست؟نه!فرياد از اين جفا«قاآنى»است قايل اين شعرها؟بلى خواهد چه؟رحمت.از كه؟ز حق!كى؟صف جزا (16)
مثير الاحزان
برانگيزاننده اندوهها،نام كتاب مقتل معروفى است از شيخ نجم الدين جعفر بنمحمد بن جعفر حلى،معروف به«ابن نما»،متوفاى 645 ق.به همين نام،كتاب ديگرى درمقتل و مناقب از«صاحب جواهر»وجود دارد. (17)
مجالس حسينى
محفلها و مجلسهايى كه در سوگ حسينى و براى احياى خاطره عاشورا،در مساجد وحسينيهها و منازل،در ايام عاشورا يا در روزهاى ديگر در طول سال برگزار مىشود و ازپر بركتترين آثار شهادت ابا عبد الله«ع»و زمينه مناسبى براى تبليغ و موعظه و تقويتآگاهى مردم به دين و علايق مذهبى است و در روايات نيز تاكيده شده كه چنين مجالسىهمواره برپا شود.طبق روايات،براى سيد الشهدا«ع»مجالس متعددى از سوى فرشتگان،جنيان،كروبيان، انبياى پيشين،رسول خدا و ائمه(ص)برگزار شده كه بر شهادت مظلومانهآن حضرت گريستهاند.همچنين مجالسى كه پس از حادثه عاشورا در كربلا،كوفه،شام،دير راهب،مدينه، مكه و...در همان سال حادثه برگزار شده است.مرحوم شيخ جعفرشوشترى بطور مبسوط،به توضيح اين مجالس پرداخته است و در هر كدام،مرثيه خوان،گريه كننده،زمان و محل آن را توضيح داده است. (18) كل اين مجالس را به پنج دسته،تقسيمكرده است:
-مجالسى كه قبل از خلقت آدم،برگزار شده است.
-مجالسى كه بعد از آدم و قبل از تولد امام حسين«ع»برگزار شده است.
-مجالسى كه قبل از شهادتش برگزار شده است.
-مجالسى كه بعد از شهادتش در دنيا برگزار شده است.
-مجالسى كه پس از فناى دنيا،در قيامت بر پا خواهد شد.
«مجالس حسينى»نيز،نام كتابى از على محمد على دخيل است(ترجمه مصطفىخبازان)كه مجموعهاى از مقالات،درباره چهارده معصوم و معارف اهل بيت«ع»است.
همچنانكه«مقتل»نام نوعى از كتابها در شهادت امام حسين«ع»است،مجلس و مجالسنيز نوعى كتب است كه بخش بخش به بيان فضايل و مسايل مربوط به سيد الشهدامىپردازد و براى وعاظ نوشته مىشود كه از روى آن منبر روند و مطالبش را براىحاضران بگويند،به اين نام كتب متعددى نگاشته شده است.از جمله«المجالس الحسينية»
كه كتابى فارسى در اسرار شهادت امام حسين«ع»است.از نظام العلماء ميرزا رفيع تبريزى(م 1336). (19)
مجلس
محل نشستن،مدت زمان نشستن،در اصطلاح وعظ و مرثيه خوانى،محفلى كه در آنبه سخنرانى،وعظ و ذكر مصيبت مىپردازند(مجالس حسينى)و در اصطلاح تعزيهو شبيه خوانى،بخشى از مقتل و واقعه عاشورا يا صحنههاى ديگر تاريخ اسلام،كه در يكنوبت بصورت نوحه خوانى و تعزيه،اجرا مىشود.چون اجراى تعزيه در يك تكيه يامجلس بوده،يك صحنه از وقايع عاشورا كه نمايش داده مىشد به آن مجلس مىگفتند وتدوين كننده و محرر اينگونه متون را«مجلس نويس»مىخواندند و گوينده و خواننده آنمباحث و مجالس را«مجلس خوان».مجلس دو طفلان مسلم،مجلس قاسم،مجلسحضرت عباس،مجلس غارت خيمهها و... از اينگونه مجالس است.
مجمع بن عبد الله عائذى
وى از شهداى كربلا در حمله اول است. (20) از قبيله مذحج و اهل يمن بود.در مسيركوفه،در منزلگاه«زباله»به سيد الشهدا«ع»پيوست و در ركاب امام به كربلا آمد.نامش درزيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (21)
محاصره امام حسين«ع»
هدف امام حسين«ع»رسيدن به كوفه و پيوستن به هواداران در آن شهر بود،تا بر ضدامويان قيام كنند.ابن زياد(والى كوفه)هم مىدانست كه اگر امام،پاى به كوفه بگذارد،كنترل شهر از دست بيرون خواهد شد.اين بود كه مانع ورود امام به كوفه شد.سپاه هزارنفرى را به فرماندهى حر بن يزيد سر راه آن حضرت فرستاد،پس از گفتگوها،كاروان امامو سپاه حر همچنان پا به پاى هم پيش مىآمدند.چون به«نينوا»رسيدند،پيكى از كوفهرسيد كه فرمان محاصره را همراه داشت،كه امام حسين«ع»نه راه برگشت داشته باشد،نهراه پيش،فرمان چنين بود كه:«اما بعد فجعجع بالحسين...»با رسيدن نامه و قاصدم،حسين«ع»را در محاصره و تنگنا قرار بده و او را جز در سرزمين بىآب و علف و دور ازپناهگاه فرود نيار،به قاصدم دستور دادم تا همراه تو باشد و از تو جدا نگردد.تا خبراجراى اين فرمان را برايم بياورد.و السلام.
در پى آن دستور بود كه امام به اجبار در آن منطقه فرود آمد.اين حادثه در روز پنجشنبهدوم محرم سال 61 هجرى بود.فرداى آن روز،عمر سعد با چهار هزار نفر از كوفهرسيدند. (22) در پى اين محاصره،از پيوستن افراد به گروه ياران امام نيز جلوگيرى مىكردند وماهها كنترل مىشد،برخى كه از كوفه خود را به امام رساندند،با استفاده از تاريكى شب يااز بيراهه بود.
محبت اهل بيت«ع»
محبت،دوست داشتن و عشق ورزيدن،به زندگى انسان جهت مىدهد و اگر اينعلاقه و محبت،به انسانهاى پاك و والا باشد،بيمه كننده انسان از كششهاى انحرافى است.
خداوند،دوستى و مودت خاندان پيامبر«ص»را در قرآن،اجر رسالت آن حضرت قرارداده و واجب ساخته است:«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى». (23) امام شافعىنيز به اين فرض بودن محبت اهل بيت«ع»اشاره دارد:
يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له (24)
و همين محبتخاندان رسول،مرز حركت در خط صحيح دين است.
تولاى شما فرض خدايى است قبول و رد آن مرز جدايى است ديانت بى شما كامل نگردد بجز با عشقتان دل،دل نگردد هر آن كس را كه در دين رسول است ولايت،مهر و امضاى قبول است (25)
(26) دوستدار اين خانواده،دوستدار خداست و دشمنان آنان،دشمن خدايند.
تاكيد به دوست داشتن اهل بيت،استفاده از اهرمى نيرومند در جهتسازندگى انسان وحركت تربيتى و اجتماعى اوست.آنكه طعم محبت اهل بيت را بچشد،محبتهاى ديگربرايش جذاب نيست.رشته محبت اين دودمان،تا درون خانههاى شيعيان كشيده شده وهمه جا را روشن و گرم مىسازد.اتصال به اين رشته محبت،مايه گرمى جان و روشنايىدل است و محب آنان،محبوب خدا مىشود.محبتحسين«ع»در اين ميان،ويژگى خاصى دارد.
رشته الفت بود در بين ما،كز قعر چاه كى بدون رشته آب بىحساب آيد برون
پيامبر خدا«ص»فرمود:«حسين منى و انا من حسين،احب الله من احب حسينا». (27) ودرباره حسن و حسين«ع»و ثمره دوستى و محبت اين دو ريحانه رسول،فرمود:«مناحب هذين الغلامين و اباهما و امهما فهو معى فى درجتى يوم القيامة». (28) هر كس اين دونوجوان و پدر و مادرشان را دوست بدارد،روز قيامت در رتبه من همراهم خواهد بود.
اين كشش قلبى نسبت به سيد الشهدا«ع»را خداوند در دلها قرار داده و غم شهادتشهم بزرگترين غمهاست و سوز آن هرگز فرو نمىنشيند.رسول خدا«ص»فرمود:«ان لقتلالحسين«ع»حرارة فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا». (29) محبت اهل بيت و عشق بهابا عبد الله«ع»هم در دنيا رشد دهنده و كمال آفرين است،هم در آخرت نجاتبخش است.
به قول ابن حماد:
شربت من ماء الولاء شربة فاورثتنى النسك قبل الفطام ولاح نجم السعد فى طالعى اذ صرت مولى لاناس كرام لال ياسين الذى حبهم ينجوبه المؤمن يوم الخصام فمثل مولاى الحسين الذى بالطف مدفون عليه السلام... هذا شهيد الطف هذا الذى حبى له يمحو جميع الاثام هذا الامام ابن الامام الذى منه لنا فى كل عصر امام هذا الذى زائره كالذى حج الى الكعبة فى كل عام (30)
آنكه از سرچشمه اين محبتسيراب شود و عشق ابا عبد الله و اهل بيت«ع»،حلاوتزندگيش گردد،بيمه شده است،چون روح دين،محبت و مودت و ولايت اهل بيت است وبدون آن، اسكلتى بىجان از دين مىماند.
بنيان دين بىمهرتان سست و خراب است عالم جدا از عشقتان خواب و سراب است (31)
محتشم كاشانى
شمس الشعرا،محتشم كاشانى،شاعر اوايل عهد صفوى كه بيشتر به سرودن مدايح ومراثى اهل بيت پيامبر مىپرداخت،وى در سال 996 هجرى بدرود حيات گفت. (32) از آثاربرجسته و معروف وى،تركيب بند پر سوز و محتواى اوست كه در ايام عزادارىسيد الشهدا«ع»،مساجد، تكايا و مجالس سوگوارى را با كتيبههايى كه اين اشعار،بر روىآنها نقش بسته است، سياهپوش مىكنند.شهرت محتشم،بيشتر به خاطر همين تركيب بنداو درباره حادثه عاشوراست كه در دوازده بند،سروده شده و بارها به صورتهاى مختلفچاپ شده است.ديگران هم به تبعيت از او،به سرودن تركيب بندهايى درباره حماسهكربلا پرداختهاند.بند اول از تركيب بند محتشم چنين است:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين بى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است اين صبح تيره باز دميد از كجا كزو كار جهان و خلق جهان جمله درهم است گويا طلوع مىكند از مغرب،آفتاب كاشوب در تمامى ذرات عالم است گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست اين رستخيز عام كه نامش محرم است در بارگاه قدس كه جاى ملال نيست سرهاى قدسيان همه بر زانوى غم است جن و ملك بر آدميان نوحه مىكنند گويا عزاى اشرف اولاد آدم است خورشيد آسمان و زمين،نور مشرقين پرورده كنار رسول خدا حسين (33)
محرم
نام نخستين ماه از ماههاى دوازده گانه قمرى.علت نامگذارى اين ماه به محرم،آنبوده كه در ايام جاهليت،جنگ در اين ماه را حرام مىدانستند و روز اول محرم را اول سالقمرى قرار مىدادند.اما بنى اميه با ريختن خون سيد الشهدا در اين ماه و پديد آوردن حادثهكربلا،احترام ماه حرام را نگه نداشتند.امام رضا«ع»فرمود:در جاهليت،حرمت اين ماهنگاه داشته مىشد و در آن نمىجنگيدند،ولى در اين ماه،خونهاى ما را ريختند و حرمتما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسير كردند و خيمهها را آتش زدند و غارت كردند وحرمت پيامبر را درباره ذريهاش رعايت نكردند. (34) به گفته سيد حميرى:
فى حرام من الشهور احلت حرمة الله و الحرام حرام (35)
در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجرى،كاروان ابا عبد الله«ع»وارد كربلا شد و اردوزد. بتدريج بر سپاه كوفيان كه آن حضرت را محاصره كرده بودند افزوده شد.روز نهم ماه محرم«تاسوعا»نام دارد و روز دهم آن«عاشورا»،روز شهادت سيد الشهدا و ياران وفرزندانش در كربلاست.
از آنجا كه ماه محرم،يادآور حادثه كربلا و عاشوراست،فرا رسيدن آن دلها را پر از غممىسازد و پيروان و شيفتگان امام حسين«ع»،از اول محرم،محافل و مجالسى را سياهپوشكرده،به ياد آن امام شهيد به عزادارى مىپردازند.محرم همچون عاشورا،رمز احياىخاطره حماسههاى كربلاست و نقش اين ماه در حفظ دستاوردهاى نهضتحسينى مهماست و در اين ماه،سراسر كشورها و شهرهاى شيعهنشين،به ياد شهيدان كربلا اشكمىريزند و از عاشوراييان درس مىگيرند.امام خمينى«ره»فرموده است:«محرم،ماهنهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياء خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت،تعليمسازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن وفدايى شدن دانست.» (36)
خيز و جامه نيلى كن،روزگار ماتم شد دور عاشقان آمد،نوبت محرم شد ماه خون گواه آمد،جوش اشك و آه آمد رايتسياه آمد،كربلا مجسم شد پاى خون دل واكن،دست موج پيدا كن رو به سوى دريا كن،ساحلى فراهم شد هر كه رو به دريا كرد،آبروى ساحل شد خنده را ز خاطر برد،گريه محرم شد (37)
محمد بن ابى سعيد بن عقيل
از شهداى بنى هاشم در روز عاشورا.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (38)
محمد بن اشعث
از هواداران ابن زياد.«طوعه»نيز كنيز او بود كه مسلم بن عقيل را در دوران تنهايى وغربت كوفه در خانه خود پناه داد.پسر طوعه كه خبر شد،به اشعثخبر داد.او هم به ابنزياد گزارش داد و خانه را براى دستگيرى مسلم،محاصره كردند. (39)
محمد بن عبد الله جعفر
پسر حضرت زينب و عبد الله بن جعفر،كه روز عاشورا در ركاب سيد الشهدا«ع»بهشهادت رسيد.او و برادرش عون،پس از خروج امام حسين«ع»از مكه،در ميان راه به اوپيوستند و در كربلا در نبرد تن به تن با دشمن در محاصره قرار گرفتند و شهيد شدند. (40) رجز او در ميدان مبارزه اينگونه بود:
نشكو الى الله من العدوان قتال قوم فى الردى عميان قد تركوا معالم القرآن و محكم التنزيل و التبيان و اظهروا الكفر مع الطغيان (41) محمد(اصغر)بن على بن ابى طالب«ع»
از شهداى بنى هاشم در كربلا و فرزند امير المؤمنين«ع».مادرش كنيز بود.برخى هممادرش را اسماء بنت عميس دانستهاند. (42)
محمد حنفيه
فرزند امير المؤمنين«ع»و برادر سيد الشهدا«ع».مادرش خوله،دختر جعفر بن قيسملقب به حنفيه بود.وى از دلير مردان شيعه و در جنگ جمل علمدار سپاه على«ع»بود.درجنگ نهروان هم حضور داشت. (43) در مدينه مىزيست.هنگامى كه سيد الشهدا«ع»پس ازامتناع از بيعت با يزيد،قصد خروج از مدينه به سوى مكه را داشت،محمد حنفيه از كسانىبود كه اصرار داشت ابا عبد الله«ع»نرود و پيشنهاد مىكرد دور از نيروهاى وابسته بهحكومت باشد.امام نيز اصرار خويش را بر رفتن به مكه به او گفت و در وصيتنامهاىخطاب به محمد حنفيه،آن سخنان معروف خويش را(لم اخرج اشرا و لا بطرا...)
نوشت. (44) در حادثه كربلا،همكارى نداشت.
دهخدا مىنويسد:«بعد از شهادت امير المؤمنين«ع»مانند ساير بنى هاشم گوشه گير ومنزوى بود.پس از يزيد،مختار بن ابى عبيده او را امام خواند و به نام او بر عراق مستولىگرديد.در سال 66 هجرى عبد الله بن زبير كه خود مدعى خلافت بود،وى را به بيعت ومتابعتخويش،اكراه مىكرد و او تن در نمىداد...فرقه كيسانيه او را امام خويش دانند وگويند به جبل رضوى زنده باشد.» (45) وى در سال 81 در ايام عبد الملك در مدينه از دنيارفت و در بقيع به خاك سپرده شد. (46)
محمل كجاوه
مخالفان بيعت با يزيد
يزيد بن معاويه و واليان او،پس از مرگ معاويه از مردم و شخصيتها مىگرفتند.اماكسانى هم زير بار بيعت نرفتند.از جمله كسانى كه علنا بيعت با يزيد را رد كردند و زير بارحكومت او نرفتند و از او انتقاد كردند،اينان بودند:حسين بن على«ع»،عبد الرحمن بن ابىبكر،عبد الله بن زبير،منذر بن زبير،عبد الرحمن بن سعيد عابس بن سعيد و عبد الله بنحنظله. (47) سيد الشهدا«ع»دعوت وليد،والى مدينه را براى بيعت رد كرد و ضمن سخنى كهفضايل دودمان رسالت را برشمرد و به ننگهاى يزيد اشاره داشت،فرمود:«...و مثلى لايبايع لمثله» (48) و به مروان نيز كه آن حضرت را مىخواست به بيعت وا دارد،فرمود:
«ويحك!اتامرنى ببيعة يزيد و هو رجل فاسق؟» (49) (آيا مرا به بيعت مردى فاسق چون يزيدفرا مىخوانى؟)سيد الشهدا«ع»بيعت با يزيد را به معناى قبول سلطه جور و رضا دادن بههدم اسلام مىديد.از اين رو و براى نجات اسلام و امت از حكومت فاسقان،بيعت نكردو سفر مكه، سپس راه كربلا را در پيش گرفت.
مخالف خوان
مخالف خوان يا اشقيا خوان،آنانكه ناموافق خواند و در تعزيهها شغل يكى از مخالفيناهل البيت را دارد،چون شمر،سنان،ابن زياد. (50) به كسانى مىگفتند كه در شبيه شمر وحارث و ابن سعد شبيه خوانى مىكردند و مطالب را آمرانه و با خشونت،مانند نثرآهنگدار ادا مىنمودند. (51) شمر خوان و يزيد خوان و...هم متداول بود.
مختار ثقفى
از قيام كنندگان پس از حادثه كربلا براى انتقام خون شهدا و امام حسين عليه السلام.
مختار بن ابى عبيده ثقفى،معروف به كيسان،در اصل از مردم طائف بود و مادرش دومةبنت وهب نام داشت.در سال هجرت به دنيا آمده.پدر او در زمان عمر به مدينه رفت،مختار نيز همراه پدرش به مدينه منتقل گشت.مردى بود خردمند،حاضر جواب،شجاع،بخشنده،تيز هوش،كارشناس فنون رزم و غلبه بر دشمن.در دوران على«ع»به بنى هاشمپيوسته بود و با حضرت على در عراق به سر مىبرد،پس از شهادت آن حضرت،ساكنبصره شد.در ميان قوم خود،شريف بود.رواياتى در مدح او وارد شده است.مختار ازمروجين و ناشرين فضايل آل محمد بود و پيوندش با اهل بيت،او را از ادبى سرشار واخلاقى فاضل برخوردار ساخته بود.در نهان و آشكار هوادارى از دودمان پيامبر مىكرد. (52) ميثم تمار در زندان ابن زياد،به مختار گفته بود كه تو آزاد شده و به خونخواهى حسين«ع»
خروج خواهى كرد و ابن زياد را خواهى كشت. (53) وى در دورانى كه مسلم بن عقيل در كوفه بود،او را به خانه خويش برد و با او به نفعامام حسين«ع»بيعت كرد.ابن زياد،پس از كشتن مسلم،او را تازيانه زد و زندانى كرد و درايامى كه حادثه كربلا اتفاق افتاد،او و ميثم تمار در زندان بودند.مختار،پس از مرگ يزيددر سال 64،به خونخواهى سيد الشهدا«ع»قيام كرد و قاتلان امام حسين«ع»را كشت،سپس خود در جنگى با سپاهيان عبد الله بن زبير در مكه كشته شد.از امام باقر«ع»روايتاست كه:«لا تسبوا المختار،فانه قد قتل قتلتنا و طلب بثارنا...». (54) قبر مختار،در رواق راهرومرقد حضرت مسلم«ع»در كوفه قرار دارد. (55)
مداحى
مداح مداحى ذاكر
مداحان اهل بيت،كه با ذكر مصيبت و ذكر فضايل خاندان وحى،مجالس حسينى راگرم و اشك عاشقانه شيعيان آل الله را جارى مىسازند،از عوامل مهم بقاء فرهنگعاشورايند.مداح، در اصطلاح شيعى،به كسانى گفته مىشود كه در ايام ولادتها وشهادتهاى ائمه«ع»در مجالس جشن و عزا به خواندن اشعارى در فضايل و مناقب محمد وآل محمد،يا در مظلوميت آنان مىپردازند.ولى اغلب،به مرثيه خوانان حسينى گفتهمىشود كه با خواندن شعر مرثيه و ذكر مصيبت،اهل مجلس را مىگريانند.«مداح:روضهخوانى كه ايستاده در پيش منبر به شعر، مدايح اهل بيت و مصائب آنان را خواند،آنكهايستاده در كنار منبر در مجالس روضه خوانى،يا روان در كوى و بازار،اشعار مدايحاهل بيت را به آواز بخواند.» (56) مداحى اهل بيت و نوحه خوانى در سوگ آنان،از جمله كارهايى است كه حادثهعاشورا را زنده نگهداشته است.ائمه نيز از مداحان و ذاكران،تقدير و تشويق مىكردند،صله مىدادند،دعا مىكردند و براى اين كار، فضيلت و ثواب بسيار مىشمردند.امامصادق«ع»فرموده است:«الحمد لله الذى جعل فى الناس من يفد الينا و يمدحنا و يرثىلنا»، (57) خدا را سپاس كه در ميان مردم،كسانى را قرار داده كه به سوى ما مىآيند و ما رامدح و مرثيه مىگويند.و حضرت رضا«ع»در تشويق دعبل به مرثيه خوانى در ايام عزاىحسينى فرمود:«يا دعبل!احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الايام حزن كانت علينااهل البيت» (58) اى دعبل،دوست دارم برايم شعر بسرايى و بخوانى،چون اين روزها،روزهاى اندوه ما اهل بيت است.همين گونه مجالس و برنامهها،آن شهادت عظيم و حادثهشگفت را با مرور اينهمه سال،همچنان زنده نگهداشته و به بركت آن نيز،دين واحساسات دينى و انس و آشنايى مردم با خط اهل بيت زنده مانده است.به تعبير امامخمينى«قدس سره»:«روضه سيد الشهدا،براى حفظ مكتب سيد الشهدا است...اين گريههاو اين روضهها حفظ كرده مكتب را.» (59) مداحى،نوعى الگو دادن به مخاطبان و شخصيتپردازى اجتماعى و الگويى براى جامعه ارزشى است،سنگرى براى پراكندن و نشرفضيلتها در قالبى مؤثر و فراگير نسبت به همه است و مداحان به خاطر اهميت كارشان درجامعه و در شكل دهى افكار و عواطف،نقش مهمى دارند و فلسفه اساسى مداحى، رويجخوبيها و تبيين روحيههاى والاى شهيدان كربلا و دميدن روح تعهد و حماسه درشيعه است و يك عشق و ايمان است،نه يك حرفه و شغل.به تعبير آية ا...خامنهاى:
«جامعه مداح و ذاكر و ستايشگران اهل بيت،طبقهاى هستند كه در سايه اين روش،بيشترين تاثير را در تعميق فرهنگ و معارف اسلامى در ذهن مردم دارند...قضيه،فقطقضيه شعر خوانى نيست.مساله،مساله پراكندن مدايح و فضايل و حقايق در قالبى است كهبراى همه شنوندگان، قابل فهم و درك باشد و در دل آنها تاثير بگذارد.» (60) مداحان،به لحاظ آنكه كارشان بر عنصر«صدا»،«شعر»،«اجرا»و«مخاطب»متكىاست،بايد هر چه بيشتر نسبت به آموزش ديدنهاى لازم،پختگى اجرا،تمرين پيوسته،گزينش شعرهاى خوب و پر معنى و زيبا و بديع و ولايى،مطالعه مقتلهاى معتبر و منابعتاريخى،تكيه روى اشعار و مطالب اخلاقى،فكرى و عقيدتى،پرهيز از غلو و مبالغه وگفتن حرفهاى اغراق آميز و غير قابل قبول كه اثر منفى دارد، اهتمام ورزند،از دروغ وتصنع و بازارگرمى بپرهيزند،خلوص و صداقت و مناعت طبع را فراموش نكنند،نوكرىابا عبد الله الحسين و اخلاص نسبت به آن حضرت را از ياد نبرند و از آنجا كه شعر خوباز نظر مضمون،قالب و تعبير،در دلها و افكار،تاثير ماندگار مىگذارد،در شناخت ومطالعه و انتخاب شعرهاى پخته و عميق و زيبا بكوشند تا بهتر بتوانند در اين سمت،بهترسيم چهره الگوهاى كمال و اسوههاى پاكى،يعنى معصومين«ع»بپردازند و خود نيزالگوى اخلاق و تعهد باشند.رسالت مقدس مداحان در عصر حاضر عبارتست از:
-استفاده شايسته از عواطف پاك مردم و جهت دادن به آنها در مسير پاكى وتهذيب و تقوا.
-تعميق محبتها و عشقهاى درونى به انسانهاى اسوه و پاك.
-روشنگرى افكار جامعه و هدايت به ارزشها و خوبيها و تقويت ايمان مردم.
-حفظ و اشاعه فرهنگ شهادت از طريق ياد شهداى كربلا و شهداى انقلاب وجنگ و طرح معارف اسلام و انقلاب و خط امام و رهبرى و مسؤوليتهاىاجتماعى.
پىنوشتها
1-مجمع البحرين،طريحى.
2-ر.ك:«بحار الانوار»،ج 79،ص 71 تا 113«باب التعزية و الماتم»كه به آداب و سنن مربوط به ماتم و تعزيت گويى وسوگوارى پرداخته است.
3-بحار الانوار،ج 98،ص 241 و 323.
4-همان،ج 45،ص 143 و 155.
5-همان،ص 231.
6-همان،ص 170،فروع كافى،ج 1،ص 466.
7-بحار الانوار،ج 45،ص 250.
8-همان،ج 46،ص 92.
9-لغت نامه،دهخدا.
10-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 328.
11-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 104.
12-عنصر شجاعت،ج 2،ص 130.
13-مفاتيح الجنان،ص 448(زيارت امام حسين در عيد فطر و قربان).
14-ماساة الحسين«ع»،عبد الوهاب الكاشى،ص 29.
15-خوشدل تهرانى.
16-معصوم پنجم،جواد فاضل،ص 337.
17-الذريعة الى تصانيف الشيعه،شيخ آقا بزرگ تهرانى،ج 19،ص 349.
18-الخصائص الحسينيه،شوشترى،ص 102 تا 137.
19-الذريعة الى تصانيف الشيعه،ج 19،ص 359.
20-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 113.
21-عنصر شجاعت،ج 1،ص 245،انصار الحسين،ص 92.
22-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 555.
23-شورى،آيه 23.
24-حياة الامام الحسين،ج 1،ص 69(نقل از الصواعق المحرقه/88).
25-از مثنوى«اهل بيت آفتاب»از نويسنده.
26-زيارت جامعه كبيره.
27-حياة الامام الحسين،ج 1،ص 94.
28-سفينة البحار،ج 1،ص 257.
29-جامع احاديث الشيعه،ج 12،ص 556.
30-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 76.
31-از نويسنده.
32-معارف و معاريف،ج 4،ص 1990.
33-گلواژه،ج 2،ص 131،منتخب التواريخ،ص 333.
34-بحار الانوار،ج 46،ص 283 و 285،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 86.
35-مناقب،ج 4،ص 86.
36-صحيفه نور،ج 2،ص 11.
37-گلواژه،ج 2،ص 130.
38-انصار الحسين،ص 116.
39-مروج الذهب،ج 3،ص 58.
40-انصار الحسين،ص 115.
41-عوالم(امام حسين)،ص 277.
42-همان،ص 112.
43-سفينة البحار،ج 1،ص 319.
44-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 262.
45-لغت نامه،دهخدا.(كلمه ابن حنفيه).
46-مروج الذهب،ج 3،ص 116.
47-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 209.
48-بحار الانوار ج 44،ص 325.
49-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 284.
50-لغت نامه،دهخدا.
51-موسيقى مذهبى ايران،ص 43.
52-سفينة البحار،ج 1،ص 435،مقتل الحسين،مقرم،ص 167.
53-همان،ص 434.
54-بحار الانوار،ج 45،ص 343.
55-سوگنامه آل محمد،ص 544.
56-لغت نامه،دهخدا.
57-وسائل الشيعه،ج 10،ص 469.
58-جامع احاديث الشيعه،ج 12،ص 567.
59-صحيفه نور،ج 8،ص 69.
60-ستودگان و ستايشگران،ص 30 و 31.اين كتاب كه مجموعهاى برگرفته از سخنان آية ا... خامنهاى در ديدارهاىمكرر با وعاظ و مداحان و شاعران و...است،بر محور مداحى و روضه خوانى و مرثيه سرايى و...است و براى مداحانو ذاكران و شاعران اهل بيت،نكات بسيار سودمندى دارد،نشر«حوزه هنرى»،1372.
نظر خود را اضافه کنید.