مرده ريگ جاهليت

بي ترديد بخشي از علل و عوامل رخداد حادثه كربلا را بايد در عصر جاهليت جزيرة العرب و مناسبات فرهنگي، اقتصادي و سياسي حاكم بر زندگي اعراب و قبايل ساكن در آن جستجو كرد.اطلاق واژه جاهليت براي دوره مورد نظر، خود گوياي واقعيتهاي غير قابل انكاري است. به جز عده معدودي از صاحب نظران كه نكات برجسته فكري و مدني براي عرب عصر جاهلي قائلند، بيشترين آنها كاربرد واژه جاهليت را براي اين دوره بسيار با مسما مي دانند. بي شك استعمال اين مفهوم داراي محدوديت زماني و مكاني خاصي است؛ به اين معنا كه از نظر زماني، مفهوم جاهليت دوران دويست ساله قبل از بعثت را شامل مي شود، چرا كه در قرون پيش تر، آن سرزمين مهد تمدنهاي مختلف بشري بوده است كه ما به وسيله قرآن از وجود آنها آگاه شده ايم.

از نظر جغرافيايي نيز بايد اطلاق مفهوم جاهليت را محدود ساخت، زيرا بخشهايي از شبه جزيره عربستان، به ويژه جنوب آن (يمن يا عربستان خوشبخت) به دلايل اقليمي و جغرافيايي كه بسيار حاصلخيز و مناسب براي كار كشاورزي بود و همچنين به دليل ارتباط نزديكي كه با كشورهاي همجوار به ويژه ايران داشت و تأثيري كه از فرهنگهاي پيراموني گرفته بود، نسبت به منطقه حجاز از وضعيت مناسب تري برخوردار بود. بنابراين با توجه به قراين و شواهد موجود، اطلاق مفهوم جاهليت بر اين قسمت از جزيرة العرب قابل قبول نيست.شاخصه هاي فرهنگي عرب جاهلي در «شعر و شاعري»، «علم الانساب»، «علم الايام» و آشنايي به «علوم انواء» خلاصه مي شود. شعري كه عرب مي سرود داراي قالبي دلنشين و آراسته، اما خالي از محتوا بود و صرفاً در وصف گل و گياه و سبزه يا شب و شراب و شمشير محدود مي ماند. رويكرد اين قوم به علم الانساب و علم الايام براي ارضاي تمايلات فخرطلبانه فردي و قبيله اي بود، نه به عنوان علمي از علوم.در حوزه سياست، تنها واحد سياسي موجود و مطرح در جامعه عرب جاهلي «قبيله» بود كه نه تنها شالوده حيات و بقاي تمام پيوستگيهاي فردي و اجتماعي به شمار مي رفت، بلكه تمام اركان شخصيت و مظاهر فكري و عقلي او را نيز شكل مي داد. قبيله تنها جغرافياي سياسي بود كه عرب آن را مي شناخت و براي آن تلاش مي كرد و بيرون از آن براي او حكم سرزمين «غير» را داشت. نظام سياسي قبيله بر شيخوخيت و ريش سفيدي مبتني بود و در آن، عرف به عنوان قانون نانوشته، تعيين كننده نوع و چگونگي روابط اجتماعي افراد در درون و بيرون از قبيله بود. «جنگهاي فجار» و «حلف الفضول » به عنوان دو پديده مهم در عصر جاهلي مي تواند مثبت نبودن قانون عام و فراگير در آن دوره باشد. در نظام ارزشي عصر جاهلي، نسب و ثروت تعيين كننده پايگاه اجتماعي افراد بود؛ آنكه از نسب بالاتر و ثروت و مكنت بيشتري برخوردار بود در جرگه اشراف قرار مي گرفت و در تمامي تصميمهاي قبيله اي و امور مختلف اجتماعي تأثيرگذار بود.كار مهمي كه پيامبر (ص) انجام داد تغيير همين نظام ارزشي غلط بود. برخلاف جامعه جاهلي، در جامعه اسلامي، تقوا و پرهيزكاري افراد بود كه آنها را در پايگاه انساني بالايي قرار مي داد. گرچه پيامبر اكرم (ص) بيست و سه سال بي وقفه در اين راستا تلاش كردند، اما آن چه مسلم است يك دوره بيست و سه ساله براي منسوخ كردن يك فرهنگ جاهلي دير بنياد، دوره بسيار اندكي است. بنابراين بعد از رحلت پيامبر(ص) جامعه اسلامي آرام آرام به سوي تفكرات جاهلي بازگشت، تا آن جا كه در سال (61 ق) منظومه فكري دشمنان امام حسين(ع) كاملاً در چارچوب عصبيت قبيله اي منحصر بود و همه چيز را از دريچه شعب و منافع شعبي خود مي ديدند.
مسأله ديگري كه به عنوان ميراثي شوم از عصر جاهليت به دوره اسلامي منتقل شده بود و در جريانهاي سياسي و اجتماعي بسيار تأثيرگذار بود، منازعات درون قبيله اي تيره هاي قريش بود كه با مرگ عبدمناف و آغاز رياست يكي از فرزندان او به نام عمرو(هاشم) شروع شده بود.

سقيفه بني ساعده

يكي از مهمترين علل رخداد عاشورا حادثه اي بود كه همان روز رحلت پيامبر(ص) در سقيفه بني ساعده اتفاق افتاد و به تعبير امام خميني(ره): بالاترين مصيبتي كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير - سلام ا...عليه- بود و عزاي او از عزاي كربلا بالاتر بود. مصيبت وارده بر اميرالمؤمنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتي كه بر سيدالشهداء وارد شد. اعظم مصيبتها اين مصيبت است كه نگذاشتند بفهمند مردم اسلام يعني چه؟ (صحيفه نور/ج1/ص161)
آن چه در سقيفه بني ساعده اتفاق افتاد، بازگشت دوباره اعراب به تفكرات و سنت قبيله اي پيش از بعثت بود. شيوه انتخاب جانشين پيامبر(ص) دقيقاً طبق معيارها و سنن قبيله اي انجام شد. اگر از نزديك، سقيفه را به عنوان يك «متن» در زمينه تاريخي خود بررسي كنيم به نتايج مهمي خواهيم رسيد: فتح مكه توسط سپاه اسلام در سال هشتم هجري، بزرگترين پايگاه دشمنان پيامبر را فرو ريخت و با تصرف آن و تسليم رؤساي قريش، اسلام به عنوان حاكميت بلامنازع جزيرة العرب شناخته شد. قبايل ديگري كه تا اين زمان اسلام نياورده بودند، گروه گروه با فرستادن نمايندگان خود به مدينه، در پيشگاه پيامبر اسلام، مسلماني خود را اعلان كردند تا از اين طريق همچنان به حيات قبيله اي خود ادامه دهند. در نتيجه سال نهم هجري با عنوان «عام الوفود» در تاريخ اسلام شناخته شد و بخش بزرگي از قبايل جزيرة العرب در اين سال به جرگه اسلام پيوستند. بي ترديد اسلام آوردن اين قبايل نه از روي ايمان قلبي، بلكه از روي ترس و به اقتضاي مصلحت زمانه بود. اينها كه به طور تقريبي شايد هفتاد درصد كل قبايل شبه جزيره را شامل مي شدند، اعلان مسلماني كردند، اما به مباني و مبادي اسلام مؤمن نشده و آن را درك نكرده بودند.
براي اثبات اين ادعا دلايل زير را مي توان ارايه كرد:
1- قرآن كريم به طور صريح به اين مسأله اشاره كرده است: اي رسول! اعراب بر تو منت نهاده گفتند ما بي جنگ و نزاع ايمان آورديم. به آنها بگو شما كه ايمانتان از زبان به قلب وارد نشده است به حقيقت هنوز ايمان نياورده ايد، ليكن بگوييد ما اسلام آورديم ... .(حجرات/14)
2- واقعه اهل رده كه بلافاصله بعد از فوت پيامبر اتفاق افتاد، دليل ديگري براين مدعا مي تواند باشد. برخي از قبايل جزيرة العرب با آگاهي از فوت پيامبر اعلان كردند كه ديگر هيچ گونه ارتباط ديني و حكومتي با مدينه ندارند و بر اعتقادات و باورهاي قديم خود برگشته اند. ظهور پيامبران دروغيني همچون طلحة بن خويلد، سجاح، مسيلمه بن كذاب و اسود عنسي با انگيزه هاي حسادت به سيادت قريش، شركت در حاكميت متمركز جزيرة العرب، تصور باج گونه داشتن از حكم ديني زكات و... همه بيان كننده درك ناقص و ناتمام اين قبايل از دين اسلام و مباني آن مي باشد.
3- درخواستهايي كه نمايندگان اين قبايل از پيامبر در قبال قبول اسلام داشتند همانند حلال شمردن زنا، ربا، شراب و يا به دست گرفتن رهبري مسلمانان پس از پيامبر، نگهداشتن بت قبيله و... نيز همه مبين درك نادرست اين قبايل از مفاهيم و احكام شرع مقدس اسلام بود. در چنين شرايطي كه مفاهيم عميق اسلامي در ذهن و دل اعراب كاملاً رسوخ نكرده و آنها را از درون متحول نكرده بود، پيامبر دارفاني را وداع گفت و بلافاصله گروههاي مختلف سياسي، با برداشتهاي متفاوت از نصوص ديني، براي تعيين جانشين پيامبر(ص) در سقيفه تجمع كردند.

الف - انصار

گروه انصار در عصر نبوت، در راه اسلام، خدمات شايان توجهي انجام دادند؛ مانند شمشير زدن و دوشادوش پيامبر در بيشتر غزوات بودن و... مهمتر از همه، امان دادن به مهاجريني بود كه همه مال و منال خود را در مكه جا گذاشته و به مدينه پناه آورده بودند. انصار صادقانه در اين راه تمام دارايي خويش را در طبق اخلاص گذاشتند و با مهمانان و برادران ديني خود تقسيم كردند تا جايي كه حضرت فاطمه زهرا(س) در خطبه اي آنان را «مهد اسلام و بازوي ملت» ناميد. به همين علت انصار در اجتماع شتاب آلود سقيفه خود را از هر حيث شايسته جانشيني پيامبري مي دانستند كه در خدمت و كمك به او از هيچ امري دريغ نورزيده بودند، اما يك مسأله باعث ضعف و تزلزل در جبهه انصار شد:
1- از آن جا كه در عصر جاهليت بين اوس و خزرج جنگها و خصومتهاي زيادي وجود داشت و هنوز آن را فراموش نكرده بودند، اين امر به درگيري درون گروهي آن دو منجر شد تا جايي كه وقتي سعد بن عباده - رئيس خزرجي انصار - به عنوان نماينده معرفي شد، اوسيها او را برنتافتند و شتابزده با نماينده مهاجران بيعت كردند.

ب - مهاجران

تفسير مهاجران از مقوله جانشيني پيامبر به گونه اي بود كه به آساني مي توانست رقباي جدي خود را از صحنه خارج كند. گروهي مهاجر به واسطه سابقه درخشاني كه در ياري پيامبر و همراهي او داشتند به عنوان مسلمانان اوليه كه در روزهاي سخت مكه تمام دارايي خود را رها كرده و با پيامبر به مهاجرتي سرنوشت ساز رفته بودند، كسب مقام جانشيني پيامبر را پاداشي براي زحمات طاقت فرساي خود مي دانستند.

ج - بني هاشم

اگر چه بني هاشم به دليل اشتغال به امور كفن و دفن پيامبر(ص) در سقيفه حضور نداشتند، اما جايگاه معنوي آنها را نمي توان در ساختار سياسي جامعه اسلامي ناديده گرفت. علي(ع) و اطرافيانش زماني از اجتماع سقيفه باخبر شدند كه ديگر، مسلمانان باخليفه پيامبر(ص) بيعت كرده و در حال بازگشت بودند. نقل شده است انصار در جواب علي(ع) كه پرسيده بود، چرا با من بيعت نكرديد و با آنها بيعت نموديد، گفتند: اگر شما زودتر مي آمديد ما با شما بيعت مي كرديم، اما حالا ديگر چون بيعت كرده ايم، آن را نمي شكنيم.

د - امويان

بي ترديد تيره اموي قريش به دليل سابقه سياهشان در دشمني با پيامبر(ص) در سقيفه بني ساعده براي كسب خلافت جامعه اسلامي هيچ اميدي نداشتند، اما با حضور فعال خود در اين حادثه براي چند دهه آينده مي انديشيدند. آنها با جذب شخصيتهاي مثبتي مانند عثمان و عبدالرحمن بن عوف در احراز وجهه اي موجه براي حزب خود سعي بسيار نمودند و شايد بتوان گفت، حادثه سقيفه در بين گروههاي مطرح بيشترين فايده را براي امويان در پي داشته است، چرا كه با خلافت ابوبكر، به تدريج امويان به دليل مهارتهاي زيادي كه در عرصه امور نظامي داشتند، وارد سپاه اسلام شدند و شاخه نظامي خلافت را در اختيار گرفتند تا آن جا كه در جريان واقعه ارتداد، قبايل جزيرة العرب در روزهاي آغازين خلافت ابوبكر، لشكريان متعددي براي سركوبي آنان فرستادند. به گفته مقريزي: «فرماندهي پنج لشكر از يازده لشكر گسيل شده، از تيره امويان بود» و هم آنان بودند كه رهبري فتوحات بزرگ در عراق، شام، ايران، مصر و آفريقا را بر عهده داشتند. «بدين سان اشراف مردم در جاهليت به اشراف آنان در اسلام نيز بدل شدند».

3) سياست مالي خلفاي نخستين

عامل مهم ديگر در زمينه سازي قيام عاشورا، سياست مالي خلفاي نخستين و شيوه برخورد آنها با بيت المال مسلمانان بود كه بعد از رحلت پيامبر(ص) در جامعه اسلامي به مرور شكل گرفت.از آن جا كه در زمان حضرت رسول(ص) وضعيت مالي مسلمانان چندان مطلوب نبود و اغلب با تنگدستي روزگار مي گذراندند، فرصتي براي پيامبر پيش نيامد تا الگوي كاملي را از خود در اداره امور مالي جامعه اسلامي به جا گذارد. با اين حال به دو مسأله حساسيت ويژه اي داشت:نخست اين كه در تقسيم بيت المال مساوات و برابري را به طول كامل رعايت مي كرد و بين نو مسلمانان و سابقون فرقي قائل نمي شد و در جواب اعتراض برخي از صحابه به اين شيوه، مي فرمودند: آن چه بايد رعايت شود، احتياج و مساوات است و جزاي سابقه و فضيلت را خداوند خواهد داد.دوم اينكه به هيچ وجه مالي را در خزانه ذخيره نمي كردند و بلافاصله پس از رسيدن مال، آن را بين مسلمانان تقسيم مي نمودند و دليل اين امر نيز همان وضعيت مالي نامناسب مسلمانان بود.بعد از پيامبر(ص) با اينكه از نظر مالي وضعيت مسلمانان رو به بهبودي بود، اما ابوبكر همچنان با تأسي جستن به دو ويژگي كه پيامبر آن را اصل قرارداده بود، به سنت پيامبر كاملاً وفادار ماند و به رغم اعتراضات زيادآن را بهترين روش دانست.اما در دوره هاي بعد برخي سياستهاي اقتصادي چون تبعيض قايل شدن بين متقدمين و تازه مسلمانان باعث شد تا شكاف طبقاتي بين مسلمانان به وجود بيايد. اين شيوه مالي در دوره هاي بعد باعث شد تا فاجعه اي عميق رخ دهد و همين امر موجب ايجاد اختلاف بسياري در بين مسلمانان شود. بذل و بخششهاي بيش از حد به خويشاوندان اموي و ديگر سياستهاي نادرست مالي اتخاذ شده، زمينه هاي نارضايتي و شورش را فراهم كرد. اما آن زمان كه علي(ع) خلافت مسلمانان را پذيرفتند بر تقسيم برابر و عادلانه اموال به شيوه پيامبر(ص) تأكيد فراواني داشتند.
بي شك با انحرافات بنياديني كه از زمان رحلت پيامبر(ص) تا روي كار آمدن علي(ع) در جامعه اسلامي به وجود آمده بود، اجراي چنين سياست عادلانه اي كه كاملاً مبتني بر مشي عقيدتي پيامبر اسلام باشد، ناممكن مي نمود.

ادامه دارد....

پي نوشت:

1-تاريخ اسلام، شماره52

دكتر حسن حضرتي

 


 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام