بسم رب الشهدا

تاریخ تابلوی حرکت انسانها و حیات پل عبور و آمد ورفت افراد است . مهم فاصله ومدت این مسافرت نیست.بلکه مهم چگونه بودن و چگونه رفتن اوست از این گذرگاه که به فرموده مولای متقیان علی (ع) رحمت خدا بر کسیکه . بداند از کجا امده و در کجاست و به کجا خواهد رفت.یا کجا بوده . کجا خواهد بود و بی تردید سیر حرکت و عملکرد انسانها می تواند برای دیگران درس عبرت و یا عامل حرکت و یا ترسیمی از زبونی و ذلت باشد.



*********************************************************************************

بسمه رب الشهدا والصدیقین

زندگینامه شهید داریوش بهزادی

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا ... غلیه فمنهم من قضی نحبه  ومنهم من ینظر وما بدلوا تبدیلا



چو رخت خویش بر بستم از شهر                      همه گویند با ما آشنا بود



ولیکن کس ندانست این مسافر                        چه گفت و از که گفت و از کجا بود

این بخش را برای معرفی برادرم شهید داریوش بهزادی می پردازم .

مشخصات فردی شهید :

1 = نام و نام خانوادگی / داریوش بهزادی

2 = تاریخ تولد / 1340/5/20

3 = محل تولد / استان مازندران - قائمشهر

4 = تصیلات = فوق لیسانس

5 = شغل / معلم

6 = مسولیت در جبهه / فرمانده گردان

7 = تاریخ شهادت 12/7/1362

8 = محل شهادت / دهلران

9 = علت شهادت / برخورد خمپاره

اگر توفیق خداوند تبارک وتعالی نباشد ادامه راه این عزیزان بر ما مشکل است بزرگی و لطافت روح و عظمت و فداکاری این فرزندان انقلاب و امید شفاعت آنان ما را بر ادامه راه آنان و برداشتن سلاح بر زمین افتاده آنان مشوقی است که ما را بر  این راه استوار داشته است. راهی که آنان با خون خود همواره کرده اند تا ما از این راه هموار سیر الی ا... را آغاز نماییم . آری معلم شهید و دانشجوی علوم قضایی در سال 1340 در روستای میانرود قائمشهر متولد شد و در سال 1346 برای اولین بار که سپاه دانش به این روستا آمد و به لحاظاینکه دانش آموز به تعداد کافی نداشت بچه های در سن پاین را نیز ثبت نام مینمود که شهید بهزادی در سن پنج سالگی در همان سال به مدرسه ابتدایی راه یافت و تا کلاس چهارم ابتدایی در همان محل درس خواند.به دلیل اینکه استعداد خوبی داشته و درسش نیز خوب بوده معلم نسبت به وی علاقه و محبت عجیبی داشت شهید عزیز , کلاس پنجم ابتدایی تا سوم راهنمایی را در مدرسه باقرالعلوم (قیام ملی سابق ) و علیر غم تمام مشکلاتی که داشت , از جمله دوری شدید راه ورفت وآمد با پای پیاده و صرف ناهار در مدرسه بعلت دو وقته بودن , همه تکالیفش را به خوبی انجام میداد و هر ساله با نمرات خوبی قبول میشد و پس از پایان دوره راهمایی , پدرش بخاطر مشکلات رفت وآمد فرزندانش خانه ای در شهر خریده و آن شهید به اتفاق برادر وخواهرانش برای رفع مشقات در آن سکنی گزیدند و در سال 1354 شهید داریوش بهزادی به کلاس اول نظری رشته علوم انسانی راه یافت که از آن زمان فعالیتش را با خواندن کتاب های مذهبی  وغیر درسی آغاز کرد .وشبها تا دیر وقت بیدار می ماند و به مطالعه می پرداخت و علاوه بر آن در کارهای کشاورزی و غیره به خانواده اش کمک می کرد.

او در جلسات مذهبی و اعتقادی شرکت میکرده در تشکیل چین جلساتی نیز هم با برادران مذهبی و حزب اللهی همکاری داشته است.درسال 1356 در پخش و تکثیر نوار های مذهبی و سخنرانی های واعلامیه های ضد استعماری اعم از امام و شخصیتها و گروه های اسلامی بسیار کوشا بوده و در تضاهرات و راهپیمایی های علیه رژیم حاکم آن زمان شرکت داشته و هرگونه برنامه ضد طاغوتی که به وی پیشنهاد میشد دریغ نمی ورزید و با کمال میل می پذیرفت وانجام می داد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کما فی السابق در صحنه حضور داشته و شب های در کوچه ها و خیابان ها همراه سایر برادران گشت و نگهبانی میداد.و با توجه به همه این فعالیت های سیاسی مذهبی از درس خواندن ذره ای مضایقه نداشت و در انجام تکلیف مدرسه هم تلاش می کرد تا اینکه در خرداد سال 58 موفق به اخذ دیپلم گردید . شهید تمام کلاس های دوره نظری را در دبیرستان شهید ساداتی (فردوس سابق) گذراند و در آبان ماه سال 58 به دانشرای راهنمایی تحصیلی تربیت معلم خزر اباد ساری راه یافت و ر رشته دینی و عربی مشغول به تحصیل گردید و در آن شرائطی که دانشرای تربیت معلم پر از گروه های ملحد و انرافیوچپی و منافقی بوده او همانند سایر برادران حزب ا.. متنفر و منزجر از عملکرد آنان بود و بطور مستمرمبارزه و مخالفت ی کرد و در ایام تعطیلات که به محل می آمد در انجمن اسلامی گونی بافی فعالیت مینمود و عضو شورایبوده , مسولیت آموزش و تبلیغات را بعهده داشت و در قسمت های دیگر نیز از قبیل توزیع کالا و ارزاق عمومی به برادران کمک می کرد و حتی دوستان و آشنایان را جمع کرده و در ایام کار و فعالیت کشاورزی از قبیل درو گندم و شالی و نشاء و وجین و غیره به یاری خانواده شهدا ورزمندگان و مستضعفین می شتافت.


همیشه سعی بر آن داشتند که به نحو احسن انجام وظیفه نمایند و به خاطر همین گاهی از برادران انجکمن اسلامی چند محل مجاور در هفته یک بار جلسه هماهنگی در برگزاری دعا کمیل و مراسم راهپیمایی وغیره داشتند و با برادران گروه تبلیغات انجمن اسلامی گونی بافی هر هفته یکبار جلسه ایئولوژی در زمینه احکام و اخلاق و مطالعات دسته جمعی داشتند که در پیان در رابطه با مراسم و مناسبت های مختلف از قبیل راهپیمایی ها تشییع جنازه ها اعیاد اسلامی و شهادتها و غیره برنامه ریزی می کردند و پیوسطه بطور جمعی و انفرادی با برادران کار میکرده وتشکیل جلسات ایدئولوژی واخلاقی و برقراری کلاسهای درسی کوشش می نمود و مرتب برادران را به درس خواندن و عالیت در انجمن اسلامی تشویق می نمود و هیچوقت نیز از کار خسته نمیشد و برای رفع خستگی و کسالت و تقویت روحیه بچه ها برنامه اردو و مسافرتهای مذهبی ترتیب میداد و آنان را بهزیارت می برد و حتی برای اینکه برادران دانش آموز که با انجمن اسلامی همکاری داشتند و در اثر فعالیت و مشکلات دیگر درس را فراموش نکنند برای آنان در سطوح مختلف کلاس درسی می گذاشتند و معمولا درسهای عربی را خودشان تدریس برای درسهای دیگر از دوستان و آشنایان استفاده مینموند تا فی سبیل الله تدریس نمایند.


شهید داریوش بهزادی در خرداد ماه 1360 موفق به اخذ دیپلم گردید که پس از آن با توجه به احساس مسولیتی که در کارش داشته و اهمیتی که برای شغل معلمی قائل بودند و به مدت چند روزی به اتفاق تعدای از برادران هم دوره ای جهت آمادگی تدریس در مهر ماه به منطقه ای دیگر هجرت نموده و تا با فکری آزاد و باز با خیالی راحت در زمینه طرح درس و شیوه تدریس و برخورد با دانش آموزان و چگونگی ارائه و بیان مطالب و مسائل درس و نوع آن برنامه هایی که داشتند که عملا در کارشان موثر بوده است . معلم شهید در مهر ماه 60 در سه منطقه قائمشهر ( کیاکلا - خطیر کلا -ارطه ) تدریس میکردند.در طس مدت تدریس آنقدر معلم دلسوز و فعال بودند که برای هر کلاس درس علاوه بر کتاب درسی مطالب تازه و جدید در جهت رشد فکری و اعتقادی و اخلاقی و سیاسی دانش آموزان سرکشی نموده و باایشان رفت و آمد داشتند و از شاگردان بی بضاعت هم دستگیری می کردند و مقداری از حقوقشان را به فقراء و به جبهه و جهاد و امور خیریه کمک می کردند و در میان شاگردان خویش به لحاظ اخلاق نیکو و رفتار درست محبوبیت خاصی داشتند.معلم شهید در مهر ماه سال 61 در منطقه (لموک - کوتنا - افراکتی ) تدریس گرفته و ضمن آن با گزینش آموزش و پرورش نیز همکاری داشت اما از اینکه تا به حال به جبهه نرفته بود خیلی نگران بودند و خودش را شرمنده میدی و گاهی اوقات نیز به شوخی می گفت برادرها جنگ تمام می شود آن وقت فردا فرزندان ما از ما در موزد جنگ می پرسند  وبه ما می خندند از اینکه مدتی جنگنبوده و چگونگی شما یکبار به جبهه نرفته اید.بعضی وقت ها این مسئله تکیه کلامش بود تا اینکه در تاریخ 61/9/2 به مدت چهار ماه از طریق بسیج قائمشهر به جبهه کردستان رفته و فرماندهی یک گردان را بعهده اش گذاشتند.


تا اینکه در مورخ 62/1/6 پس از اتمام ماموریت دوباره به سنگر اصلی خود (مدرسه) برگشت و به تدریس و تحصیل مشغول گردید و تمام فعالیت های قبلی را با شور و تلاش بیشتر از سر گرفت و ادامه داد. در اوائل سال 62 در دانشکده علوم قضایی تهران شرکت نموده.قبولی مرحله اول را کسب نمود و اسم ایشان از طریق روزنامه اعلام گردید و در مرحله مصاحبه نیز شرکت کرده و منتظر نتیجه نهایی بوده تا ثبت نام نماید و موفقیت ایشان نیز حتمی بود. شهید عزیز در مهر ماه سال 62 در دومدرسه راهنمایی افراکتی و ریکنده تدریس گرفته وعلاوه بر آن نیز به علت نیاز شدید اداره به معلم عربی طی بخشنامه سراسری به مدارس 12 ساعت در دبیرستان شهید ساداتی بعنوان اضافه کاری عربی تدریس گرفته بودند شهید عزیز به تعلیم و فعالیت مشغول بودند تا اینکه در مورخه 62/11/18 جهت انجام مانور نظامی طرح لبیک از طرف بسیج دعوت و در آن شرکت نمودند و بعد از انجام مانور اعلام شد که جبهه به نیرو نیاز دارد . برارانی که داوطلب می باشند و برادران دیگر را نیز تشویق نمودند و اسامیشان را ثبت نام کرده و در تاریخ 1363/11/28 از بسیج قائمشهر اعزام شدند اما در موقع رفتن برخی از نزدیکان پیشنهاد کردند که شما کبار به جبهه رفته و دیمنتان را ادا نموده وهمین روز قبولی شما از دانشکده اعلام میشود.آن وقت باید ثبت نام نمایید. و بعد نیز می توانید به جبه بروید ایشان قبول نکردند سر آخر اظهار داشتند که . من میروم پانزده روز دیگر بر می گردم.شهید بهزادی در تاریخ 63/11/28 از طرف بسیج قائمشهر به جبهه دهلران اعزام شدند و در مورخ 63/12/5 به گردا به نام جواد الامه در ساعت 12 نیمه شب به طرف خط مقدم جبهه جهت عملیات ولفجر 6 حرکت کردند که پس از رسیدن به منطقه کوهستانی چیلت دهلران ساعت 7/5 صبح روز بعد عملیات شروع شد و برادر بهزادی نیز عضو دسته یک گروهان یک جوادالائمه بود و در این عملیات شرکت داشته که ساعت 9 صبح همان روز آماج رگبار گلوله کفتار بعثی قرار گرفته که ناگهان خمپاره ای به پایش اصابت کرده و آنرا قطع کرده و ایشان از بالای تپه به پاین سرازیر و به بیمارستان منتقل شدند ولی بر اثر جراحات وارده و خونریزی زیادی که در اثر برخورد ترکش حاصل شده بود پس از بیست و چهار ساعت در بیمارستان اندیمشک به پیمانت و عهدی که با خدای خویش بسته بود لبیک گفته و به لقای معبود خویش نایل و شهید میشوند.درست 15 روز بعد از رفتن ایشان از این شهر پیکر پاک و خونین و مطهر ایشان با قطع شدن یک پا به منزل رسید و سندی دیگر بر اسناد مظلومیت اماممان و مسلمانان و انقلاب اسلامیمان و دلیلی بر مظلومیت منطقه مان افزوده گردید چرا که یارو و پیروی دیگر از اماممان را گرفتند.


روحش شاد ویادش گرامی و راهش مستدام باشد.

 

" وصیتنامه پاسدار شهید داریوش بهزادی "
" یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم تومنون با الله ورسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذالکم خیرکم ان کنتم تعلمون "
( سوره صفایات 10.11)
اسلام علیک یا ابا عبد الله اسلام علیک یا انصار الله
در جائی از سرزمین مقدس اسلامی چند کلامی را من باب وصیت عرض میدارم که قدم به قدمش مملو از خون عزیزان شهیدی است که با حداق امکانات با هر آنچه می بایست داشته باشند چوناصحاب حسین (ع) از چنگ مزدوران ازاد ساخته اند.
انگار سکوت حاک بر دشتها . ووزش بادهایش گو اینکه داشتند می گفتند " کجایند ؟


قائمین بالقسط و کجایند لبیک گویان کربلایی حسین (ع) ؟ راستی کدامین قلم کدامین کلام را توان آن باشد که اوصاف ملکوتی این وارستگان و بحق پیوستگان را به رشته تحریر در آورد . عزیزان هاجر مومن مشتاق به لقاءالله ما آمده ایم تا عملا به شما ای شهیدان که مظلومانه در این دشتها جان داده اید بگوییم که راهتان و هدفتان بی وقفه تداوم خواهد داشت و ما هم به کاروان شما خواهیم پیوست چون که ما را تحمل نظاره گر بودن این همه نیست.


ما دنیا را مزرعه آخرت و محل آزمایش خداوندی دانیم ما که شهادت را اوج وارستگی و بحق پیوستگی میدانیم پس چرا از کشته شدن در راه خدا بهراسیم.
ایحسب الانسان ان یترک آیا انسان فکر نمی کنند که آنان را به حال خود رحا می کنیم . عاشقان بر تو تحفه اگر جان آرند بسر تو که همه زیره به کرمان آرند.ما اگر جانمان را در راه خدا فدا نماییم تازه به اصل حویش که همان زندگی نوین ابدیست برگشته ایم.


هر کس کو دور ماند از اصل خویش                   باز جوید روزگار وصل خویش


ای حسین (ع) عاشورا در کربلا نبودیم تا یاری گرت باشیم امروز روندگان انی الا اری الموت الاسعاده تو حسین زمان (پیر جماران یاری گر قرآن را شناختند و در پی این شناخت مسولیت خطیری را احساس کردند و به ندایش لبیک گفتند و می گویند " واین همان ایمان و عمل است که دو بال پرواز و عروج انسان به الله است " ما می رویم تا اثبات کنیم که اراده انسان بالا تر از ان است که با این سلاح مدرن شیطانی به بند کشیده شود ما میرویم تا به محرومان و پای در زنجیران جهان بفهمانیم که باید در دریای خون شنا کرد تا به ساحل نجات رسید . ما میرویم تا خونمان که مشتریش خداوند است معامله کنیم و من اوفی بعهد من الله ... و چه کسی وفادار تر از خداوند نسبت به عهدش است.می رویم تا دین خود را نسبت به انقلاب ادا نماییم چون خود را مدیون انقلاب فرزند انقلاب می دانیم و اما شما عزیزانی که رسالت سنگین رساندن پیام خون شهدا را دارید بدانید که هرگز خون شهیدان به فراموشی نخواهد رفت مگر اینکه انقلاب را ز کانال اصلیش که همان خط امامت علی وار خمینی بت شکن است منحرف سازند.پس باید قاسطین .مارقسن.ناکثین این سه عنصر مخدون و مهلک و مضر را شناخت و تنها در این صورت است که علی (ع) وابوذرها یچ وقت خانه نشین نخواهند شد و تشنگان قدرت می داند آری نخواهند کرد.


"والسلام علی من التبع الهدی"
فرزند کوچک انقلاب اسلامی داریوش بهزادی

ناگفته نماند که مدتی بعد از شهادت . قبولی ایشان در رشته علوم قضایی دانشگاه تهران آمده و دعوت به ثبت نام شدند که بعد از دو سه بار مکاتبه . از طرف پدر شهید نامه ای نوشته شد که ضمن تشکر اظهار داشتند که ایشان شهید شده اند لطفا دیگر مکاتبه نفرمایید.
راستی او دینش را ادا نمود ولی ای ارج دهندگان خون شهید اینک زنگار غم از سلاح بر زمین افتاده شهید بزدایید که میراث خوار خون شهید به میدان امد تا از خرمن عاشق دلسوخته راه گریزی برای اختناق های خود پیدا نماید.خفا شان نگون بخت در خواب فرو رفته . ار خواب غفلت زمستانی بیدار شده و از تاریکی شب اندوخته های چندین ساله رهروان راه عشق و پروانه های پر سوخته را آشکار می نمایند.
فرزندانی که عاشقانه و مخلصانه فقط برای رضای خدا و لبیک به ندای امام عزیزشان و حاکمیت انقلاب اسلامی به میدان رزم رفته . تا انسان این جانشین خدا در وادی غم . اندوه ماتم بر چهره نگیرد.عارفی که شجاعانه بر خصم زبون حمله ور می شود و چه مظلومانه در دست دوستداران جهالت به فراموشی سپرده میشود.اینان عزیزانی بودند که اگر زنده می ماندند پاداش زحمات آنان بیش از پاداش شهدا در عالم قیامت بود و در زمره علما و صدیقین بوده اند.



نویسنده : برادر شهید داریوش بهزادی "جواد بهزادی"

منبع: سایت کربلا72


نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام