عطا و بخشش هر چند از سوى پدر و یا مهربانتر از او مثل امام، صورت بگیرد، چه بسا براى شخص احساس شونده و پذیرنده، موجب سرشکستگى و ذلت و خوارى مىشود؛ زیرا به هر حال، عطا و بخشش نشانگر آن است که عطا کننده فضیلت دارد و گیرنده نیازمند و محتاج است و نیاز و احتیاج در حد ذات خود کمبود و نقصان مىباشد و از نظر روحى موجب شکست و خفت مىشود.
از سوى دیگر، گاهى شخص احسانگر و بخشنده در وجود خود احساس نشاط و شادى و برترى مىکند. بعلاوه برخى از عطا و بخشش کنندگان مىخواهند بدان وسیله یاد شوند و به مردم فخر بفروشند و ریا و تظاهر نمایند؛ چیزهائى که روحهاى بزرگ و پاک از آنگونه آثار دورى مىجویند. پس به همین جهت وجهات دیگر است که صاحبان اخلاق فاضله، عادت داشتند که صله و احسان خود را پنهانى و در خفا انجام دهند.
شما اگر سیره امامان معصوم علیهم السلام را مطالعه کنید، خواهید دید که آنان منتظر فرا رسیدن ظلمت شب بودهاند تا آن را پوششى قرار دهند براى بخششها، احسانها و عطایاى خویش. و این همه اصرار بر پنهانى و سرى انجام دادن احسان از سوى آنان بدان سبب بوده است که آنان نمىخواستند آثار ذلت و خوارى نیاز را در چهره نیازمندان ببینند و کرنش حاجتمند را در برابر شخص دارا و عطا کننده مشاهده کنند، وگرنه مقام آن بزرگواران ارجمندتر از آن بوده است که از آشکار کردن احسان وصله خود بیمناک شوند که مبادا دچار لغزشهاى اخلاقى گردند.
امام صادق (ع) با فرا رسیدن شب، خورجینى را که پر ازنان و گوشت و پول (دراهم) بود، بر دوش خویش مىانداخت و به سوى خانههاى نیازمندان و محتاجان اهل مدینه راه مىافتاد و همه آن نان و گوشت و پول را میان آنان قسمت مىفرمود و آنان امام را نمىشناختند و نمىفهمیدند که چه کسى در این شب تاریک برایشان آذوقه آورده است، تا اینکه امام رحلت فرمود و آن صلهها و احسانها قطع گردید. در این موقع پى بردند که همه آنها از ابى عبدالله (ع) بوده است .
این سیره را پدران و نیاکان امام صادق (ع) نیز داشتند. آنان به همین روش مىزیستند، چنانکه فرزندان گرامى امام نیز پس از او به همان سیره و روش او زندگى کردند و راه او را ادامه دادند.
امام نه تنها با مردم مدینه اینگونه رفتار مىکرد، بلکه با بنىهاشم بطور کلى چنین مىنمود. آرى، امام بطور مرتب به بین هاشم احسان وصله مىکرد و مىکوشید که آنان ندانند این صله و احسان از سوى کیست. آن حضرت کیسههاى پول (دینار) براى بنى هاشم مىفرستاد و به شخص برنده مىگفت: به آنان بگو که این پول از عراق براى شما فرستاده شده است. و وقتى که آن شخص پیش امام بر مىگشت، مىپرسید: چه مىگفتند؟ جواب مىشنید که مىگفتند: خدا به تو پاداش نیکو دهد که به خویشاوندان رسول خدا احسان کردى و خداوند میان ما و جعفر (ع) نیز حکم و داور باشد.
امام پس از شنیدن این سخن به سجده مىافتاد و عرض مىکرد: خدایا! گردن مرا براى خدمت به فرزندان پدرم رام گردان.۷
یک روز امام صادق (ع) کیسه پولى را به ابوجعفر خثعمى که یکى از شاگردان و اصحاب مورد وثوق او بود، داد و دستور فرمود که آن را به یکى از بنى هاشم بدهد و تأکید کرد که این صله، پنهانى صورت گیرد و او نداند که از طرف امام است .
هنگامى که ابو جعفر کیسه پول را به آن مرد هاشمى داد، او دست به دعا بلند کرد و گفت: خداوندا! به این مرد احسان کننده پاداش خیر بده که گاه گاهى پولى براى ما مىفرستد و ما بدین وسیله زندگیمان را سروسامان مىدهیم؛ اما جعفر (ع) با وجود آن همه ثروت و دارائى که دارد چیزى براى ما نمىفرستد. ۸
امام صادق (ع) صلهها و عطاها و احسانهایش را حتى از کسانى که با او قطع ارتباط کرده بودند، نمىبرید. حتى در ساعت و لحظه وفات نیز به فکر خویشاوندانش بود و موقعى که دستور داد براى همه آنان چیزى فرستاده شود، فرمود به حسن بن على افطس ۹نیز هفتاد دینار بدهند.
به امام عرض شد، آیا به مردى که با دشنه به شما حمله کرده و مىخواسته است شما را بکشد، پول مىدهید؟!
در پاسخ فرمود: مگر قرآن نمىخوانید که مىگوید:
و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب.۱۰
و کسانى که پیوند برقرار مىکنند آنجا که خداوند فرمان پیوند و ارتباط داده و از پروردگارشان مىترسند و از حسابرسى بد بیمنا کند.
و در ادامه سخنش فرمود: خداوند بهشت را آفریده و آن را پاکیزه و معطر ساخته است و بوى عطرآگین آن از مسافت دو هزار ساله به مشام مىرسد، اما عاق والدین و قطع کننده بارحم و خویشاوند نزدیک، بوى آن را احساس نمىکند.
این بود شمهاى از احسانها و صلههاى پنهانى امام که نشانگر مهر و محبت عواطف انسانى آن حضرت تواند باشد.
___________________________________________________
۷- بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۶۰.
۸- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۷۳.
۹- او حسن بن على اصغر بن على بن حسین علیهما السلام بود که همراه محمد بن عبدالله خروج کرد و به دستش یک پرچم سفید بود و در این راه سختى و مشقت زیاد کشید. گویند در میان یاران محمد، شخصى به شجاعت، دلیرى و بردبارى حسن نبوده است و از بس قدى کشیده و بازوى نیرومند داشت به او نیزه آل ابى طالب مىگفتند. پس از آنکه محمد کشته شد، حسن افطس متوارى گردید؛ اما موقعى که امام صادق (ع) وارد عراق شد و با ابوجعفر منصور دیدار فرمود، نزد او درباره حسن شفاعت کرد و منصور هم از حسن درگذشت و با این لطف و محبتى که امام درباره حسن کرد و با وصف آن همه احسان و نکوئى، مع ذلک او با دشنه به امام حمل کرد و قصد قتل او را داشت .
۱۰- الرعد /۲۱.
صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق (ع)، ص ۳۰۷ - ۳۱۱.
نظر خود را اضافه کنید.