مقدمه
امام جعفر صادق (علیه السلام) آموزگار بزرگ بشریت، و با فضایل و سجایاى بى مانند، مظهر اعلاى شرف و کمال انسانى است. بر این وجود عظیم و شگرف بشرى، در آشفتهترین اعصار تاریخ اسلامى و در هنگامه بحرانها و انقلابات سیاسى و اختلافها و آشفتگىهاى فکرى و مذهبى وظیفهاى الهى محول بود وى در بحبوحه حوادث گوناگون و علیرغم مشکلات بىشمار، امر مقدسى را که برعهده داشت چنان پیش برد که در آن عقل و اندیشه به حیرت و شگفتى مىماند.


در عصرى که از یک سو دروازههاى قلمرو اسلامى بر روى دانشهاى گوناگون گشوده شده و از سوى دیگر جنجال مکتبداران عقایدو مذهب سازان مختلف بلند بود، مکتب تشیع به آموزگارى «امام جعفر صادق (علیه السلام)» موجودیت و اعتبار بى مانند یافت. رتبه علمى، مقام زهد و پارسایى، بزرگى، وقار و مکارم اخلاق این پیشواى راستین زبانزد خاص و عام بود و پیوستگى به مکتب فضیلت وى تا به آنجا مایه مباهات و افتخار به شمار مىرفت که جمعى از بانیان مذاهب و صاحبان مکاتب دیگر نیز اعتبار خویش را به حساب شاگردى و نقل حدیث از او مىنهادند.
بسیارى از برجستگان علماى عامه و ائمه اهل سنت نیز افتخار شاگردى مکتب او را داشتند. «نعمان بن ثابت ابوحنیفه»، «مالک بن انس»، «شعبه بن حجاج»، «سفیان ثورى»، «ابن جریح»، «عبدالله بن عمرو»، «سفیان بن عیینه»، و «عبد العزیز بن مختار» در زمره این گروه یاد شدهاند.
یکى از برترین وسائل تبلیغى در زمان امام صادق (علیه السلام)، تشکیل محافل علمى و مناظره است. در مناظره فردى که از پاسخ دادن به سئوال طرف مقابل، عاجز شود در برابر گروهى از مردم به عجز استدلال خود، اعتراف نموده و تسلیم خصم شود. این مناظرات ترکیبى از بحثهاى تفسیرى، روائى، کلامى و فلسفى بود که به شیوه برهان و جدل منطقى برگزار می شد.
امام صادق (علیه السلام) ضمن انجام مناظرات فراوان با منحرفان فکرى و اعتقادى اعم از مادیین و زنادقه، خوارج یا علماء معتزله و دیگر علماء اهل سنت، از شرایط زمان و مکان برگزارى این محافل براى تبلیغ رسالت الهى خویش سود مىجستند.
امام (علیه السلام) بسیارى از مناظرات خویش را در موسم حج و در مسجد الحرام، تشکیل مىدادند که این خود یکى از ظرافتهاى این رسالت مهم الهى است که مبلّغ باید از زمان و مکان، بهترین استفاده را بنماید. موسم حج، زمان جمع شدن دانشمندان فرق مختلف اسلامى و حتى غیر اسلامى در مکه بود و با یک مناظره که به شکست خصم منجر مىشد، هزاران بیننده تحت تأثیر قرار مىگرفت.
از سوى دیگر در زمان برگزارى مراسم حج، امام (علیه السلام) و یاران ایشان از امنیت خاص زمان برگزارى مراسم و منطقه حرم برخوردار بودند و این امر به گستردگى کار کمک مىکرد.
در این مقاله با عنوان برخى از روشهاى مناظرات امام صادق (علیه السلام)سعى شده است تا مناظرات امام صادق (علیه السلام) که با گروههاى مختلف فکرى در زمانها و مکانهاى مختلف انجام مىپذیرفت، استخراج شده و ضمن تحلیل و بررسى محتواى مناظرات، روشهاى امام صادق (علیه السلام) در این روش تبلیغى شیوهشناسى شود. بنابر این در این مقاله دوازده شیوه از روشهاى مناظرات امام صادق (علیه السلام) با ذکر نمونهاى از مناظرات بیان شده است.
۱ ـ دعوت به توحید و اثبات وجود خدا
همه انبیاء و اولیاء الهى به بیان توحید همت داشتند و سادهترین طریق توحید، پىبردن به مؤثر از راه آثار و نیز از مصنوع به صانع و از مخلوق به خالق است. آنجا که مىفرماید: (سنریهم ایاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انّه الحق او لم یکف بربک انه على کل شىء شهید)
امام صادق (علیه السلام) نیز به دلیل توسعه دولت اسلامى به ویژه در علوم طبیعى، توحید را از همین راه به مردم تعلیم نمود. بنابراین سبک دعوت به توحید در مکتب امام جفعر صادق(علیه السلام) همان روش تعلیم قرآن است که اکثریت آن را درک مىنمایند.
امام صادق (علیه السلام) در تعلیمات توحیدیشان فرمودند: اگر مردم اهمیت و ارزش خداشناسى را مىشناختند چشم خویش را به نعمتهاى دنیوى که خداوند به دشمنان ارزانى کرده است، نمىدوختند و دنیاى آنان در نزدشان کوچکتر از آن بود که قدمى براى آن بردارند، اینان به تحقیق از معرفت خداوند بهرهمند مىشدند و از آن لذت مىبردند مانند کسى که، همیشه در باغهاى بهشت با اولیاى الهى باشد.
در ادامه چنین مىفرماید که:
«ان معرفه اللهعزوجل انس من کل وحشه و صاحب من کل وحده و نور من کل ظلمه وقوه من کل ضعف و شفاءمن کل سقم»
یعنى «معرفت خدا و شناختن او «جل و علا» انیس هر وحشتى است و دوست و همنشین وحدت و تنهایى است، و نور در هر ظلمت و تاریکى است، و قوت و نیروى هر ضعف، و شفاى هر مرض است»
امام صادق (علیه السلام) در تعلیماتش به «مفضل بن عمر»، در حضور زنادقه از راه شناخت و آگاهى و تفکر و تدبیر در نباتات و جمادات و حیوانات و سپس انسان و علم تکامل وى و آثار نفسانى او ـ با توجه به این که این همه آثار را نمىتوان بدون مؤثر شناخت و این نظم را بدون مدبر و حکیم خالق دانا شناخت ـ توحید را تعلیم مىنماید.
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به ابن أبى العوجا که گفت خداوند غائب است مىفرماید:
«کیف یکون یا ویلک غائباً من هو مع خلقه شاهد و الیهم اقرب من حبل الورید، یسمع کلامهم و یعلم اسرارهم لایخلو منه مکان ولایشغل به مکان ولایکون من مکان اقرب من مکان یشهد له بذلک آثاره ویدل علیه افعاله والذى بعثه بالایات المحکمه والبراهین الواضحه محمد(صلّی الله علیه وآله) جاءنا بهذه العباده فان شککت فى شىء من امره فاسأل عنه أوضحه لک»
فرمود: «چگونه ممکن است خداوند خالق رازق عالم، غائب باشد؟ کیست که با مخلوق همراه است و شاهد حال آنها است و به آنها از رگ گردنشان نزدیکتر است، اوست که اصوات و الحان خلق را مىشنود و پاسخ مىدهد و اسرار آنها را مىداند، اوست که هیچ مکانى خالى از او نیست و هیچ مکانى شاغل وجود او نیست و به جایى نزدیکتر از جایى نیست، تمام آثار و آیات الهى شاهد وجود اوست و نماینده قدرت اوست.
به حق آن کس که محمد را برگزید و مبعوث کرد، آیات محکمى به او داد و با براهین روشنى به رسالت فرستاد و ما رابه این عبادت و ستایش رهبرى کرد، هیچ جاى تردید و شکى نیست اگر تو باز هم در شکى بپرس تا توضیح بیشترى به تو بدهم.»
امام جعفر صادق (علیه السلام) در نیمه اول قرن دوم یک نهضت بزرگ علمى و جنبش عمیقى رابه وجود آورد که حرکت فکرى ایجاد نمود، و امواج علمى آن هنوز هم در گوشه و کنار جهان دیده مىشود. بنیاد مکتب جعفرى بر پایه توحید و ایمان و عقیده به مبداء و معاد است و براى احتجاج در مبانى توحید از طب و نجوم و... که پایههاى خداشناسى است سخن به میان کشید، و درباره بسیارى از آیات قرآن نیز تفسیر مىنمودند.
۲ ـ استدلال عقلى و منطقى
برخوردارى از موضع مناسب براى ایستادگى در برابر تهاجم فرهنگهاى بیگانه و مقابله با آنها استدلالهاى عقلى قوى و استوارى مىطلبد.
قبل از هر چیز، لازم است یافتههاى مخاطب ارزیابى گردد و نسبت به یافتههاى یقینى و آگاهىهاى مشکوک وى، آگاهى به دست آید و بحث و گفتگو در قلمرو مشکوکات ادامه یابد.
اگر مناظره کننده بتواند مشکوکات را آسیبپذیر سازد و درصد آنها را کاهش دهد، به آماده کردن زمینه پیروزى دست یافته است.
حضرت کاملا به سئوالات و ادعاهاى افراد گوش مىداد و بعد با استدالالى قاطع به او پاسخ مىداد. گاهى سئوالات طولانى بودند.
امام صادق (علیه السلام) در موارد بسیارى از مناظرات از استدلالهاى عقلى استوار، براى آسیبپذیر کردن مشکوکات طرف مقابل استفاده مىکردند.
امام صادق (علیه السلام) در ارائه استدلالات خود براى قانع کردن طرف مقابل تدرج داشتند به این صورت که، پس از مقدمه چینى، شخص را از مرحله انکار به مرحله شک آورده و حاصل آن چنین است که امام(علیه السلام) در موارد زیادى به مخاطب مىفرماید: چرا شما به آنچه ندیدهاید حکم صادر مىکنید؟
در این قسمت به نمونههایى از استدلالهاى منطقى و استوار حضرت در پاسخ به سئوالات مختلف افراد اشاره مىنمایم. شیوه استدلال در مقابل یک فرد دهرى مسلک از راه نیاز ذاتى و مصنوعات وافعال الهى، بر وجود آفریدگار دلالت مىکند، چرا که هر فعلى دلالت ذاتى بر فاعل و هر بنایى دلالت ذاتى بر بنا دارد.
در مقابل همین منطق بود که ماتریالیستهاى سرسخت معاصر ائمه(علیه السلام)اظهار عجز مىکردند و سر تسلیم فرود مىآوردند. «ابن ابى العوجاء» نسبت به امام صادق (علیه السلام) مىگوید:
«او را ملکى دیدم که هر گاه بخواهد متجسم و متسجد مىشود»; و نیز درباره حضرتش گفته: «به اندازهاى آثار قدرت خدا را که من در خود مىیافتم بیان کرد که نزدیک بود خدا را به من نشان دهد و با هر که سخن گفتم، مرعوب نگردیم چنانکه در محضر امام صادق (علیه السلام)مرعوب شدم.»
در مناظرهاى امام صادق (علیه السلام) از ابن ابى العوجاء مىپرسد اگر مصنوع بودى چگونه بودى؟ وى نمىتواند پاسخى بدهد و از محضر امام خارج مىشود.
بنابراین چون نیازمندى ممکن الوجود و مصنوع، به علت و صانع، به حکم وجدان یا به قول حکما و متکلمان،
مسلم بوده ; حتى ماتریالیستها هم به این اصل اعتراف داشتند که اگر مصنوع بودن موجودى ثابت شد، نیاز به وجود صانع غیر قابل تردید است.
لذا امام با این بیان مىتوانست ابن ابى العوجاء را وادار به اعتراف به مصنوع بودن خود نماید که در مرحله اولیه سؤال و جواب، ابن ابى العوجاء این معنا را انکار کرد.
امام (علیه السلام) با پرسش دوم راه انکار را بر او بست; وى چون از طرفى قدرت بر انکار نداشت و از طرف دیگر هم نمىخواست صریحاً اعتراف کند، به ناچار سکوت را اختیار کرده و از میدان مناظره شکست خورده بیرون رفت.
۱ ـ ۲ ـ دلیل قاطع بر وجود قادر صانع عالم
حضرت با مثال آوردن از عالم طبیعت و فعال کردن ذهن سائل از طریق استفهام براى اینکه خود به جواب برسد پاسخ وى را مىدهد، به این صورت که وقتى زندیق از امام (علیه السلام)درباره وجود قادر صانع عالم سئوال مىپرسد امام (علیه السلام) با پرسیدن سئوال در مورد علت باقى مصنوعات، او را به تعقل وادار مىنماید مثلا مىپرسد که اگر به ساختمانى محکم نظر بیفکنى سئوالى به ذهن خطور مىکند که علتى آن را مصنوع کرده است که غیر اشیاء مىباشد، و اگر خوب تعقل نمایى صانع عالم هم اینگونه است; جز این که جسم و صورت نیست.
۲ ـ ۲ سئوال از علت حدوث عالم
در مناظرهاى که ابو شاکر دیصانى از امام صادق (علیه السلام) درباره علت حدوث عالم سؤال مىکند، حضرت با استفاده ار تخم طاووس، پاسخ وى را مىدهد. در این بحث ممکن است مبناى استدلال در کلام امام این باشد که، عقل باور نمىکند طاووس خود به خود و بدون صانع و مدبر به وجود بیاید، و چون معقول نیست چنین موجودى که آثار دانش و قدرت از او هویداست، به طبیعت بىشعور و ناتوان مستند باشد.
۳ ـ ایجاد صورتهاى مختلف براى مدعاى فرد مقابل (سبر و تقسیم)
امام صادق (علیه السلام) اگر با مسأله یا مطلبى که از جنبه و ابعاد مختلف، احکام و فرجامهاى متعددى پیدا مىکرد، مواجه مىشد; پس از شنیدن ادعاى خصم، در اولین سخنان خود ادعاى فرد مقابل را به صورتها و احتمالات مختلف تقسیم مىنمود و با تجزیه و تحلیل دقیق، آن را باطل مىکرد. از این شیوه به عنوان روش استدلالى «سبر و تقسیم»، سخن به میان مىآید. در ادامه به عنوان نمونه به چند مناظره اشاره خواهد شد.
۱ـ ۳ ـ چرا تعدد صانع جهان جایز نمىباشد
حضرت مىفرماید: این سخن که مىگویى چرا خالق و صانع جهان دوتا نباشد در آن صورت بایستى یا هر دو قدیم و قوى باشند یا هر دو ضعیف، یا یکى ضعیف و دیگرى قوى باشد.
اگر هر دو قوى باشند هر کدام با دیگرى مبارزه مىکند تا در الوهیت و ربوبیت یگانه شوند و در نتیجه یکى قوى و دیگرى ضعیفاست.
پس از این سخن ثابت مىکند که خداى منان همان صانع قوى و قادر است که یکى است.
واگر دو تا خدا باشد یا هر دو با هم متفقاند ویا متفرقند، که در هر صورت موجبات فساد نظام عالم و مخلوقات و موجودات آن را فراهم مىکند، ولى چون همه خلایق نظم دارند و اختلاف شب و روز و چرخش خورشید و ماه همه موافق مقدرات مىباشد لذا همه اینها دلالت بر بصیر بودن مدیر واحد دارد.
در ادامه مناظره زندیق با استدلالى باطل بیان مىکند که اگر خدا در آسمان باشد چگونه مىتواند در زمین باشد؟ و اگر در زمین باشد چگونه مىتواند در آسمان باشد؟
امام (علیه السلام) بامنطق و برهان قاطع مىگوید آنچه که توصیف کردى، صفت مخلوق است نه صفت خالق; زیرا این مخلوق است که وقتى از مکانى به مکان دیگر منتقل مىشود، محل اول خالى از اوست و از جریانى که در مکان اول اتفاق مىافتد مطلع نیست ولى خداوند متعال هیچ مکانى از او خالى نیست
۲ ـ ۳ ـ ابو شاکر دیصانى، به حضور امام صادق (علیه السلام) شرفیاب مىشود و مىگوید اجازه مىفرمایید از مطلبى سئوال کنم؟ امام (علیه السلام)مىفرماید: هرچه مىخواهى سئوال کن.
دیصانى مىگوید: چه دلیلى مىتوانید براى آفریننده و صانع اقامه کنید؟ امام (علیه السلام): وجود خودم دلیل وجود صانع است، زیرا بر حسب تصور از دو حال خارج نیست.
الف) خود، صانع خود باشم، بنابراین دو صورت محتمل است: ۱ ـ در حالى که بودهام خود را آفریده باشم. ۲ ـ در حالى که نبودهام خود را آفریده باشم.
صورت اول باطل است; چرا که بدیهى است که آفریدن چیزى که هست (موجود) تحصیل حاصل و محال است. صورت دوم نیز باطل است; زیرا بدیهى است که چیزى که نیست (معدوم)، نمىتواند چیزى را بیافریند.
ب) غیر، مرا آفریده باشد; بنابراین فرض، آن غیر مانند خودم باشد، همین اشکال بر او نیز وارد است. پس به ناچار باید صانع من موجودى باشد که مانند من نباشد، یعنى واجب الوجود و قدیم باشد و او رب العالمین است.
۴ ـ هدایت تدریجى از راه جدل، خطابه و برهان
فیض کاشانى در کتاب «وافى» مىگوید که استاد ما «صدرالمحققین» فرموده: امام صادق (علیه السلام) به منظور هدایت تدریجى فرد طبیعى در مناظره با او راههاى سه گانه استدلال که عبارت از جدل، خطابه و برهان باشد را پیموده و مطابق دستور خداوند در قرآن که فرموده: (ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم بالتى هى احسن)
رفتار نموده است.
هشام بن حکم گوید: در مصر زندیقى بود که از امام صادق (علیه السلام)سئوالاتى در مسائل علمى داشت به مدینه آمد تا با حضرت مناظره کند، ولى در مدینه حضرت نبود، به او گفتند به مکه رفته است، او هم به مکه آمد; هشام گوید: ما در حال طواف همراه امام صادق (علیه السلام) بودیم که آن زندیق به ما برخورد، نامش عبدالملک بود و کنیهاش ابوعبدالله.
در همان حال طواف، شانه به شانه حضرت زد و امام به او فرمود: نامت چیست؟ گفت: نامم عبدالملک است. فرمود: کنیهات چیست؟ گفت: ابوعبدالله. اما به او گفت: این ملکى که تو بنده او هستى بگو بدانم از پادشاهان زمین است یا از ملوک آسمانها؟ و به من بگو پسرت بنده خداى آسمان است یا خداى زمین؟ هر جوابى دارى بده تا محکوم شوى.
زندیق چون حرفى براى گفتن نداشت ساکت شد. در این زمان چون حضرت او را ساکت دید، به او گفت که بعد از طواف به نزدش برود تا به سئوالاتش پاسخ گوید. بعد از اینکه وى دوباره به خدمت امام صادق(علیه السلام)رسید، حضرت باز از او سئوالاتى مىپرسد و او را به جهل خودش آگاه مىکند که حضرت در ضمن بحث و گفتگو با وى، ظن و گمان را نفى مىکند و مىفرماید که ظن عجز ظاهر و آشکار است، مادامى که امرى معین نباشد.
۱ـ ۴ جدال احسن
به این صورت که امام صادق (علیه السلام) اول از راه مجادله به وجه احسن فرمود: نامت چیست؟ کنیهات چیست؟ وجه مجادله مبتنى بر این است که نزد مردم چنین مشهور است که اسم باید بامسمى مطابق باشد.
۲ ـ ۴ ـ خطابه
سپس از راه خطابه استدلال نموده به این جمله که آیا مىدانى که زمین و آسمان زیر و زبرى دارند؟ تا آنجا که مىفرماید: آیا خردمند به خود اجازه مىدهد چیزى راکه نمىداندونمى شناسدانکار نماید. منظور از این بیان آن است که خصم را از مقام انکار بیرون آورده و به مرحله شک وتردید آورد، تا آماده قبول حق گردد.
خلاصه استدلال این است که تو براى اینکه آفریننده جهان راندیدهاى او را انکار مىکنى و اگر دیده بودى انکار نمىکردى. مگر تو احاطه کامل به تمام جهان دارى و تمام عوالم را دیدهاى؟ شاید خدا در مقام و موضعى که تو ندیدهاى، وجود داشته باشد.
اینکه مىگویى گمان مىکنم در ماوراء آسمانها نباشد، دلیل عجز توست. چون به نبود خداوند یقین ندارى، و اگر قادر به تحصیل یقین بودى اینطور تعبیر نمىکردى، و عاقل چیزى را که دلیلى بر نفى آن ندارد، انکار نمىکند.
در نتیجه آن زندیق دانست که براى انسان خردمند زشت است که بدون دلیل قاطع چیزى راانکار کند، بنابراین اقرار نمود که من در وجود خدا شک و تردید دارم; شاید باشد و شاید نباشد.
۳ ـ ۴ ـ برهان
تقریر برهان امام به این صورت است که حرکت یکنواخت آفتاب و ماه، و آمد و شد یکنواخت شب وروز، دلیل بر اضطرار آنها و مسخر بودنشان به نیروى دیگرى است; زیرا اگر به اختیار خود حرکت مىکردند، حرکتشان یکنواخت و به یک جهت نبود.
بدیهى است چنانکه حرکت از مشرق به مغرب ممکن است، عکس آن یعنى حرکت از مغرب به مشرق هم ممکن است، و انتخاب این جهت یعنى حرکت از مشرق به مغرب، اگر با رعایت مصلحت باشد معلوم مىشود که محرک آنها نیروى با ادراک و اراده است که ما آن را خدا مىنامیم و اگر شما او را دهر بنامید واقعیت و حقیقت منقلب نمىشود.
اگر انتخاب این جهت بدون رعایت مصلحت باشد، ترجیح بلامرجح لازم مىآید و ترجیح بلامرجح محال و استحاله آن اساس و پایه قانون علیت است.
بیان کامل این برهان به این نحو است که هر چیزى که ذاتاً ممکن باشد، یعنى وقوع و لا وقوع آن روا باشد; وقوعش نیازمند به عامل مرجح مىباشد چون ترجیح بلا مرجح محال است. و اگر فاعل امرى بدون شعور و اراده باشد، وقوع امر ممکن از آن فاعل دلالت بر مجبور بودن او در آن امر مىنماید; مگر اینکه فاعل داراى حکمت و ادراک باشد و حکمت هم عین ذاتش باشد و اگر طرف مقابل این فرض را قبول کند خدا را قبول کرده است.
۵ ـ پاسخ کوتاه و مستدل
گاهى حضرت با پاسخى کوتاه و مستدل، به سئوالات مختلفى که در طول مناظرات پرسیده مىشد، سائل را قانع و مجاب مىنمودند. در این قسمت به نمونههایى از این پرسش و پاسخها اشاره مىنمایم.
۱ ـ ۵ ـ ایمان چیست و کفر کدام است؟
ایمان عبارت از تصدیق خداوند سبحان است در آنچه از بنده غایب و پنهان بود از عظمت خداى تعالى; مانند تصدیق آنچه آنرا ببیند و مشاهده کند، و کفر عبارت از انکار ذات خداوند و صفات اوست.
۲ ـ ۵ ـ شرک کدام است و شک چگونه است؟
شرک عبارت از پیوستن چیزى به ذات واحد که مثل آن شىء دیگرى نیست. و شک عبارت از آن است که کسى به دل اعتقاد به آن چیزى که به او رسیده بنماید.
۳ ـ ۵ ـ سعادت کدام است و شقاوت چیست؟
سعادت سبب خیر است که سعید به آن متمسک شود تا او را به سوى نجات برساند، و شقاوت شر است که شقى به آن تمسک مىکند سپس او را به هلاکت مىکشاند و خداى تعالى عالم به همه اینهاست.
۴ ـ ۵ ـ حقیقت روح چیست؟ آیا از خون است یا غیر آن؟
از خون است، زیرا صفاى رنگ و رطوبت و طراوت جسم از خون است، و نیز حسن صورت و کثرت خنده از خون است، و وقتى خون به فرمان خداوند منجمد گردد، روح از بدن بیرون مىرود.
۵ ـ ۵ ـ آیا اعمال راوزن نمىکنند؟
اعمال جسم نیستند، صفت افعال اند و صفت شىء هم وزن نمىشود، کسى چیزى را وزن مىکند که به عدد اشیاء و سبکى و سنگینى آنها آگاه نباشد، اما بر خداوند متعال هیچ چیز مخفى و پوشیده نیست.
۶ ـ ۵ ـ میزان یعنى چه؟
میزان عبارت از عدل است.
۷ ـ ۵ ـ آیا بجز خداوند تعالى کس دیگرى معبود و سزاوار سجود است؟
هر که سجده به امر خداى تعالى نماید، براى خدا سجده کرده و سجده بر حضرت آدم به حکم خداوند قادر بوده است.
۶ ـ باطل کردن مدعاى فرد با استفاده از کلام خصم
از هشام بن حکم روایت شده که گفت: ابو شاکر دیصانى گفت: در قرآن آیهاى است که دیدگاه ما را تقویت مىکند. گفتم: کدام آیه؟ گفت: آیهاى که مىگوید: «و او کسى است که در آسمان اله است و در زمین اله است.» من پاسخش را ندانستم تا به حج رفتم و امام صادق (علیه السلام)را از آن آگاه ساختم و امام فرمود: این سخن زندیقى خبیث است! هرگاه به سوى او بازگشتى به او بگو: نام تو در کوفه چیست؟ او مىگوید: فلان. بگون نام تو در بصره چیست؟ او مىگوید: فلان و تو بگو پروردگار ما نیز به اینگونه است، هم در آسمان اله نامیده مىشود و هم در زمین و هم در دریا. او در همه مکانها اله نامیده مىشود.
هشام گوید: بازگشتم و نزد ابوشاکر رفتم و آگاهش ساختم و او گفت: این پاسخ از حجاز به اینجا رسیده است.
در این مناظره امام (علیه السلام) با بهرهگیرى از کلام خصم راه هرگونه مناقشهاى را بسته و او را به عجز مىکشاند.
۷ ـ قرار گرفتن در جایگاه پرسشگر
امام صادق (علیه السلام) در برابر شبهاتى که زنادقه ایجاد مىکردند، به جاى بحث و استدلالهاى پیچیده، با طرح سئوالاتى ساده و بیدار کننده، مخاطب را به عجز مىکشاند و این همان چیزى است که در شیوه مناظرات حضرت ابراهیم (علیه السلام) در برخورد با نمرود مشاهده مىشود.
۱ ـ ۷ ـ گاهى خود حضرت به سئوال کردن از افراد ابتدا مىکرد. هر کس ادعاهایى داشت، با سئوالاتى که از او مىپرسید آنها را متقاعد کرده و به جهل خودشان آگاهشان مىنمود و آنان را آماده شنیدن حقیقت مىکرد. یعنى ازمرحله انکار به مرحله شک رسیده و در این زمان آنها آماده شنیدن حقایق و در نتیجه پذیرفتن آن مىشدند.
گاهى حضرت در مورد مسئولیتهایى که برعهده افراد بود، سئوال مىکردند تا خود افراد متوجه شوند که طبق سنت و کتاب و سیره ائمه عمل نمىکنند. مثلا برخورد با ابن ابى لیلى که از زنادقه متکلم بود و سمت قضاوت را در حکومت بنى عباس بر عهده داشت.
۲ ـ ۷ ـ گاهى نیز حضرت از شخصى که به نزد او مىآمد و سئوالاتى داشت، پرسشهایى را مىپرسید تا اینکه باتوجه به پاسخ فرد و ادعایش، وى را مجاب نماید و عقاید حق را اثبات کند.
در همین خصوص از هشام بن حکم روایت شده که ابن ابى العوجاء به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و امام (علیه السلام) از او پرسید: آیا تو مصنوعى؟ او نیز در پاسخ گفت: من مصنوع نیستم. حضرت از او مىپرسد: اگر مصنوع نیستى پس چه هستى و اگر مصنوع بودى چگونه بودى؟
۸ ـ پاسخهاى کوبنده
۱ ـ ۸ ـ از حفص بن غیاث روایت شده که روزى به مسجد الحرام وارد شدم، در آن اثناء دیدم که ابن ابى العوجاء از امام صادق (علیه السلام) در مورد قول خداوند تعالى که فرمود: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلوداً غیرها لیذوقوا العذاب» سئوال کرد که آن پوست دیگر چه گناهى دارد که خداوند آن را عذاب مىنماید؟ حضرت در پاسخ به او مىگوید «ویحک» واى بر تو! این پوست همان پوست اول است که چون پوست اولى سوزانده شده خداوند لایه دوم پوست رابر او مىپوشاند.
۲ ـ ۸ ـ از حسن بن محبوب روایت شده که از سماعه شنیدم ابوحنیفه به خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و پرسید مسافت میان شرق وغرب چه مقدار است؟ حضرت پاسخ دادند: مسافت میان مشرق و مغرب، سیر یک روزه آفتاب است، بلکه کمتر از آن. وى گفت: این امرى بس عظیم و عجیب است. حضرت فرمودند: اى عاجز این افتاب از مشرق طالع گردد و در مغرب غروب کند.
۳ ـ ۸ ـ احمد بن عمرو بن المقدام الرازى مىگوید: مگسى بر منصور نشست، منصور آنرا پراند، مگس مجدداً بر منصور نشست و او دوباره آنرا پراند تااینکه منصور به تنگ آمد; ناگهان امام صادق (علیه السلام)وارد مجلس شد، منصور از امام سئوال کرد خداوند مگس را براى چه خلق کرده است؟ امام پاسخ داد: تا ستمگران را ذلیل کند.
۴ ـ ۸ ـ وقتى ابن ابى العوجاء به غایب بودن خداونداعتقاد دارد، حضرت در پاسخ با او برخورد تند مىکند که «ویلک» چگونه خداوند متعال غایب است در صورتى که با خلق خود حاضر و شاهد است و به بندگان خود از رگ گردن هم نزدیکتر است.
۵ ـ ۸ ـ در معانى الاخبار از احمد بن سلیمان بن خصیب روایت شده که ابو جمعه رحمه بن صدقه گوید مردى نزد امام صادق (علیه السلام) آمد که از بنى امیه و زندیق بود و درمورد اینکه خداوند از (المص) چه چیزى را اراده کرده است سئوال مىکند؟ حضرت به او مىگوید «ویحک» واى برتو
۹ ـ رد قیاس و رأى با استناد به آیه قرآن و احادیث
پس از آنکه اسلام گسترش یافت، گروههاى مختلف و به تبع آن افکار و پیچیدگىهایى در اذهان به وجود آمد که از نصوص رسیده راه حلى براى آن وجود نداشت. لذا به ناچار به غیر از کتاب و سنت به دلایل و وسایل دیگر از قبیل استحسان و قیاس و انواع ادله اجتهادى رجوع مىکردند، این امر باعث شد که ذوق و اخلاقیات شخصى نیز وارد قانونگذارى شود.
از این رو در عصر امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) فعالیتهایى آغاز شد و مدارسى که به «رأى» و گاهى «قیاس و استحسان» تکیه داشتند، توسعه و گسترش یافت. و در این راستا اهل بیت(علیهم السلام) عهده دار پاسخگویى به ادعاهاى آنان شدند و با پاسخگویى به کژىهاى فکرى، خصوصیات و ویژگىهاى مذهبشان راباطل مىکردند.
ابوحنیفه و پیروان مکتب او چندین قاعده براى استخراج احکام; به نامهاى قیاس، استحسان و مصالح مرسله، تعیین نمودند که حقیقت آنها عمل کردن به رأى انسان است. آنان این قاعدهها را مانند کتاب خدا و سنت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) مدرک احکام قرار مىدادند و آن کس که احکام را استخراج مىکند «مجتهد» و کار او را «اجتهاد» مىنامند. شایسته است یادآور شویم که در مکتب خلفا اجتهاد با عمل کردن به رأى خود در مقابل احکامى که در کتاب خدا و سنت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) آمده، از زمان صحابه و سه خلیفه اول بنیانگذارى شد.
در این قسمت به عنوان نمونه به چند مناظره که امام صادق(علیه السلام)در آن، قیاس و استحسان را رد کردهاند اشاره مىنمایم.
۱ ـ ۹ ـ ابن جمیع مىگوید: به جعفر بن محمد وارد شدم; ابن ابى لیلى و ابوحنیفه نیز با من بودند او به ابن ابى لیلى گفت: این مرد کیست؟ جواب داد: او مردى است که در دین بینا و با نفوذاست. امام (علیه السلام) فرمود: شاید به رأى خود قیاس مىکند؟ سپس روبه ابو حنیفه کرد و فرمود: اى نعمان، پدرم از جدم روایت کرد که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: «نخستین کسى که امر دین را به رأى خود قیاس کرد، ابلیس بود و خداوند متعال هر کسى را که به رأى خود، در دین قیاس نماید، در روز قیامت با ابلیس قرین نماید. زیرا شیطان به قیاس عمل کرد.»
سپس امام جعفر صادق (علیه السلام) ـ آنگونه که در روایت ابن شبرمه آمده است ـ از ابو حنیفه مىپرسد: مىتوانى بدنت را قیاس کنى؟ ابو حنیفه گفت: نه. حضرت فرمودند: پس مىدانى که خداوند شورى در دو چشم، تلخى در گوشها، خنکى در بینى و گوارایى در لبها را براى چه آفریده است؟
ابو حنیفه گفت: نه، نمىدانم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال به لطف و فضل خودش بر فرزندان آدم (علیه السلام) چشمها را به صورت پیه آفریده و نمک و شورى را در آن دو قرار داد تا پیه، دیده را نبندد، و تلخى را در گوشها قرار داده تا اینکه حشرات و حیوانات در گوش نروند که از مغز آن بخورند، و آب را در بینى قرار داده تا اینکه نفس را بالا و پایین ببرد و رایحه نیکو را بیابد، و گوارایى را در لبها گذاشته تا اینکه انسان، لذت طعام و نوشیدنىاش را درک کند.
سپس از ابو حنیفه در مورد کلمهاى که اولش شرک و آخرش ایمان است پرسید و او در پاسخ گفت: نمىدانم. حضرت فرمود: (لا اله الا الله).
سپس فرمود: کدامیک نزد خداوند تعالى عظیمتر است قتل یا زنا؟ ابو حنیفه پاسخ داد: قتل نفس. امام (علیه السلام) فرمود: خداوند متعال در مورد قتل دو شاهد قرار داد و در زنا جز به چهار شاهد راضى نمىشود.
در ادامه این مناظره امام صادق (علیه السلام) سئوالات دیگرى در مورد احکام از ابو حنیفه پرسیدند که وى آنها را به مانند سئوالات قبل با رأى و قیاس پاسخ داد.
نبرد اهل بیت با اصحاب قیاس و رأى از شدت تأثیر آنها کاست و با شعار «همانا دین خدا با عقول سنجیده نمىشود» از آئین خداوند پاسدارى مىکردند.
۱۰ ـ تذکر دادن به امور ملموس در زندگى
از هشام بن سالم روایت شده که گفت: به امام صادق (علیه السلام) گفته شد پروردگارت را به چه شناختى؟ حضرت فرمود: به فسخ تصمیمها و نقض ارادهها; تصمیمى گرفتم آنگاه آن را برهم زدم، اراده چیزى کردم، سپس آن را گسستم.
امام صادق (علیه السلام) در این پرسش و پاسخ با تذکر دادن به امور ملموس در زندگى انسان بر ربوبیت «الله» و حضور تدبیر الهى در حیات بشر استدلال کرده است.
۱۱ ـ محسوس نمودن امور معقول
سید مرتضى مىنویسد که جعد بن درهم مقدارى گل و لاى را که از آب و خاک بود در شیشهاى ریخت و سپس کرم و پشه تولید شد. او به اطرافیانش گفت: من خودم این موجودات را آفریدهام زیرا من سبب خلقت آنها شدهام. این خبر به امام صادق (علیه السلام) رسید. امام (علیه السلام)فرمود اگر تو خالقى آنها هستى، بگو بدانم چند کرم و چند پشه خلق نمودهاى؟ و از آنها چه تعداد نر و چه تعداد ماده است؟ و وزن هر یک چقدر است؟
این زندیق هم از پاسخ دادن به امام (علیه السلام) عاجز ماند و ادعایش به این ترتیب باطل شد.
۱۲ ـ مورد خطاب قرار دادن افراد با صفات نیکو و رعایت ادب
حضرت امام صادق (علیه السلام) در خلال گفتگوهایش با گروهاى مختلف با استفاده از واژههاى مؤدبانه و احترامآمیز آنها را مورد خطاب قرار مىداد. مثلا هنگامى که زندیقى از مصر براى مناظره با حضرت به مدینه و بعد از آن به مکه آمده بود، حضرت او را چنین خطاب مىکند: «یا اخا اهل مصر»، اى برادر مصرى; نتیجه این مناظره این بود که زندیق ایمان مىآورد و امام(علیه السلام)نیز یکى از اصحاب خود به نام هشام بن حکم را مأمورتعلیم آداب و شرایع اسلام به او مىنماید.
اخلاقیات مناظرات امام صادق (علیه السلام)

۱ ـ سعه صدر.
۲ ـ برخورد هدایتى و دلسوزانه.
۳ ـ شنیدن کامل ادعا.
۴ ـ عدم خود ستایى هنگام غلبه.
۵ ـ رعایت ادب و احترام.

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام