ویژگیها
آل اعین بزرگترین خاندان علمی شیعی در شهرکوفه بودند. بسیاریاز افراد این خاندان شریف از اصحاب ائمه و راویان بزرگ و فقهابودهاند وکمتر شخصیتی از آنان است که ناقل حدیث نباشد. راویاناعین بالغ بر شصت تن بودهاند. (۱)
علامه سید بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل اعین فراواناست، در وجه تمایز آنان نسبتبه دیگر خاندانهای کوفه، خصایصذیل را عنوان کرده است:
۱- بزرگترین خاندان شیعی.
۲- عظیمالشانترین آنها.
۳- عالمترین خاندان به طوری که در میانشان محدث و فقیه و ادیبو قاری بوده است.
۴- دیرپایترین آنها; چه نخستین افراد این طایفه دوران امامسجاد(ع) و آخرینشان اوایل غیبت صغری را درک کردهاند. (۲)
آل اعین علاوه بر ربودن گوی سبقت در میادین علم و دانش، درجنبههای سیاسی نیز فعالیت داشتند و به طوری که قرائن نشانمیدهد خواب خوش را از چشمان حکام ظالم اموی و عباسی میربودند. حجاج بن یوسف ثقفی آن ابرجنایتکار معروف تاریخ وقتی برایزمامداری به عراق آمد، نگرانی خود را از این دودمان این گونهابراز نمود:
باوجود یک مرد از آل اعین، حکومتبرای ما هموار نمیشود. (۳)
نژاد آل اعین
در این که این خاندان از چه نژادی است، اختلاف وجود دارد. برخیمیگویند: جد آنان یعنی سنسن از قبیله غسان از نژاد عرب بود ودر صدر اسلام به روم (۴) رفت و در آنجا در سلک راهبان در آمد.
سنسن فرزندی به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگی که میان روم ومسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، و آنگاه یکنفر از قبیله بنی شیبان او را خریداری و سپس تربیت و فرزندخواندهاش نمود. پس از مدتی اعین در سایه تربیت پدر خواندهاشقرآن را از حفظ کرد و در ادبیات عربی چیره دستشد. روزی پدرخوانده به او گفت: آیا میخواهی از نظر نژادی تو را به قبیلهخود ملحق سازم؟ ولی اعین نپذیرفت. زمانی که اعین بزرگ شد، سنسناز روم آمد و ملاقاتش کرد. (۵)
جمعی گویند: سنسن دراصل یک رومی بود. وقتی اعین اسیر شد و سنسناز جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان نامه ازمسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت. (۶)
وعدهای با توجه به گزارشی گویند که اعین از مردم خطه فارس بود.روزی تصمیم گرفتبه دیدار امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شود و به دستآن حضرت اسلام آورد. ولی در میان راه با گروهی از بنیشیبانبرخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولا» (۷) او را آزادکردند.
اسامی این خاندان
برکسانی که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامیذیل اطلاق گردیده است:
۱- آل اعین.
۲- شیبانی. (۸)
به سبب ارتباطی که میان اعین و قبیله بنیشیبان ایجاد شد و او وفرزندان و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
۳- زراری.
زراری یعنی منسوب به زرارهبن اعین. نخستین بار این نسبت در کلامامام هادی(ع) خطاب به یکی از نوادگان بکیر بن اعین به ناممحمدبن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر جد پدریابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه،نام اصلیاش را نبرد و او را به زراره عالمترین شخصیت آل اعینمنسوب ساخت تا از این رهگذر تجلیلی از مقام شامخ زراره نیزشده باشد. امام در این باره فرمود: «و اما الزراری رعاهالله» (و اما زراری که خداوند حفظش کند. ) از آن لحظه به بعدبر دیگر افراد این خاندان هم زراری اطلاق گردید. (۹)
۴- بکریون
پیش از آنکه عنوان زراری بر آل اعین اطلاق گردد، آنان به بکریونمشهور بودند. (۱۰)
تعداد فرزندان اعین
در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد:
برخی آنان را هشت تن بدین اسامی میدانند: عبدالملک، حمران،زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک. (۱۱)
و برخی آنان را ده تن بدین اسامی ذکر کردهاند: عبدالملک،حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، عبدالاعلی، عیسی، ضریس وسمیع. (۱۲)
عدهای دیگر گرچه آنان را ده تن عنوان کردهاند ولی به جای عیسیو عبدالاعلی، موسی و ملیک را ذکر نمودهاند. (۱۳)
اقوال دیگری که در این زمینه وجود دارد، بین ۱۲ (۱۴) و۱۶ (۱۵) و۱۷ (۱۶) دور میزند.
برخی در زمره فرزندان اعین، دختری به نام «ام الاسود» رایادکردهاند. (۱۷)
شرح حال فرزندان اعین
۱- بکیربن اعین
ابوعبدالله (یاابوالجهم) بکیربن اعین از جمله فقها و اصحابامام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و در زمان امام صادق(ع)از دنیا رفت. (۱۸) از وی روایتهایی درکتب اربعه هست. (۱۹) درنخستین برخوردی که امام صادق(ع) با بکیرداشت، بر او سلامفرستاد. (۲۰) وقتی به حضرت صادق(ع) گزارش وفات بکیر رسید،فرمود: «اما والله لقد انزله الله بین رسول الله و بینامیرالمؤمنین صلوات الله علیهما»; هان! به خدا سوگند، خداونداو را میان پیامبر و امیرالمؤمنین که صلوات حق برآنان باد،فرود آورد. (۲۱) عبید فرزند زراره گوید: وقتی محضر امامصادق(ع) بودم، یادی از بکیر شد. امام فرمود: خدا بکیر را رحمتکند و نموده است. (۲۲)
بکیر شش فرزند از خود باقی گذارد:
عبدالله، عبدالحمید، عبدالاعلی، جهم، عمر (یاعمرو) و زید. (۲۳)
عبدالله بن بکیر از فقهای بزرگ و کثیرالحدیثبود. وی از حضرتصادق(ع) و پدرش بکیر و عمویش زراره و پسرعمویش حمزهبن حمران ودیگران روایت نقل کرده است. شیخ مفید او را در زمره بزرگان ازعلما که احکام دین و فتاوا از آنان اخذ شده و نکوهشی نشدهاند،عنوان کرده است. (۲۴) با این همه کشی رجالی بزرگ سده چهارمهجری و ابوغالب زراری او را فطحی مذهب دانستهاند. (۲۵)
در عظمت عبدالله بن بکیر در میدان فقه همین بس که او را جزواصحاب اجماع بر شمردهاند. (۲۶)
عبدالحمید بن بکیر از اصحاب امام کاظم(ع) و راویان آن حضرتبود. (۲۷)
ظاهرا نکته قابل توجهی در کتب رجالی در مورد عبدالاعلی و جهم وعمر (یا عمرو) و زید وجود ندارد.
۲- حمران بن اعین
ابوالحسن حمران بن اعین از مشایخ بزرگ شیعه و حاملان قرآن واصحاب گرانقدر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بلکه ازحواریون آنان بود. این شخصیت گرانمایه علاوه بر فقه و حدیث درنحو و لغت و قرائت نیز تخصص داشت. (۲۸) وی در زمان حیات حضرتصادق(ع) دارفانی را وداع گفت. (۲۹) صفوان در توصیف حمرانگوید: وی با اصحابش در نشستهایی که تشکیل میداد، درباره روایاتآل محمد(ص) سخن میگفت. چنانچه متوجه میشد، آنان به مطالبی جزاحادیث اهلبیت مشغول شدهاند، بازشان میداشت. اگر این کار را تاسه بار تکرار میکردند، از آن مجلس بر میخاست و رهایشانمینمود. (۳۰) در گزارشی بکیر فرزند اعین گوید: در نخستین حجی که به جاآوردم، به منی رفته، از خیمه امام صادق(ع) پرسش کرده، داخل آنشدم. دیدم در آنجا جماعتی هستند. به صورتهایشان نگریستم ولیامام را میانشان ندیدم. او در گوشهای از خیمه در حال حجامتبودو فرمود: بیا به سوی من. سپس فرمود: آیا تو از فرزندان اعینهستی؟ عرض کردم: آری، دایتشوم.
فرمود: کدامیک از آنان هستی؟
عرض کردم: من بکیر بن اعینام.
فرمود: حمران چه شد؟
عرض کردم: او با آن که شوق زیادی به شما داشت، امسال به حجنیامد ولی به محضر شما سلام فرستاد.
امام فرمود: برتو و او سلامباد. حمران مومنی از اهل بهشت است کههرگز از ایمانش دستبر نخواهد داشت، نه به خدا قسم، نه به خداقسم، (۳۱) اما او را از این مطلب آگاه مساز. (۳۲)
در خبری حمران گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من عهد نمودهاماز مدینه بیرون نروم تا آنکه شما مرا از آنچه میپرسم، آگاهنمایید.
امام فرمود: بپرس.
عرض کردم: آیا من از شیعیان شما هستم؟
حضرت فرمود: آری در دنیا و آخرت. (۳۳)
حمران سه فرزند به اسامی حمزه و عقبه و محمد (۳۴) داشت.
طبق نظر برخی، حمزه بزرگترین فرزند حمران بود. لذا پدرش حمران،ابوحمزه کنیه گرفت. (۳۵)
حمزه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و حمران و دیگرانروایت دارد و از او ضریس و عبید و عبدالله بن بکیر پسر عموهایوی و ابن ابیعمیر و دیگران روایت نقل کردهاند. (۳۶)
عقبه از اصحاب امام صادق و راویان آن حضرت بود. (۳۷)
محمد از اصحاب امام صادق(ع) بود که از آن حضرت و پدرش و زرارهروایت دارد و از او پسرش ابراهیم و ابن ابیعمیر و علی بن اسباطو ابن ابی نجران حدیث دارند. (۳۸)
۳- زرارهبن اعین
زراره، بزرگترین فقیه آل اعین بود. ابوغالب زراری گوید: ویبزرگترین رجال شیعه در فقه و حدیث و کلام بود. زراره را ازاصحاب اجماع دانستهاند. نجاشی او را شیخ اصحاب خویش در زمان اوو پیشگامترینشان عنوان کرده و افزوده که او قاری و فقیه ومتکلم و شاعر و ادیب بود.
درباره این عالم بینظیر جهان تشیع، مدایح فراوانی وجود دارد.خود او در روایتی گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: زراره، نامتو در اسامی اهلبهشتبدون الف هست.
من عرض کردم: آری فدایتشوم; نامم عبدربه است و لقبمزراره. (۳۹)
گویند: زراره در کلام چیره دستبود و کسی در مقابل حجتهای زرارهتوان مقاومت نداشت ولی اشتغال به عبادت، او را از پرداختن بهکلام باز داشت. با این حال تمام متکلمان شیعه شاگرد او محسوبمیشوند. طبق روایتی زراره هفتاد سال عمر کرد (۴۰) و به فاصلهکوتاهی بعد از حضرت صادق(ع) دارفانی را وداع گفت. (۴۱)
زراره دارای شش فرزند بود: عبید، عبدالله، حسن، حسین، رومی ومحمد. (۴۲)
عبید از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. وی ازپدرش و عمویش عبدالملک روایت دارد. عبید شخصیتی صددرصد مطمئن وبزرگوار بود. شیخ مفید او را از جمله فقها و اعلام که احکام دینو فتاوا از آنان اخذ میشود، دانسته است. (۴۳) برخی عبید راتحت عنوان عبیدالله ذکر کردهاند. (۴۴)
عبدالله از اصحاب حضرت صادق(ع) و راویان آن حضرت بود. ازعبدالله فرزندش محمد و دو برادرش حسن و حسین و پسر عمویشعبدالله بن بکیر و علی بن نعمان روایت نقل کردهاند. (۴۵)
حسن بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) و از راویان آن حضرت بود وامام در حق او دعای خیر نمود. وی همچنین از پدرش زراره روایتدارد و هشام بن سالم از او حدیث اخذ کرده است. (۴۶)
حسین بن زراره از اصحاب حضرت صادق(ع) است. وی از آن امام وامام باقر علیهماالسلام و پدرش زراره و محمد بن مسلم روایتدارد. هشام بن حکم و علی بن اسباط و صفوان و گروهی از او اخذحدیث کردهاند. (۴۷)
در برخی از مآخذ آمده است که امام صادق(ع) درباره حسین و حسناین گونه دعا فرمود: «الحسن و الحسین احاطهما الله و کلاهما ورعاهما و حفظهما بصلاح ابیهما کما حفظ الغلامین...» (۴۸) ;خداوند حسن و حسین را به واسطه صالح بودن پدرشان حمایت کند ونگاه بدارد و رعایت و حفظشان نماید، چنان که نموده است.
رومی بن زراره از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و پدرشزراره و برادرش عبید و گروهی دیگر روایت دارد. و از او محمد بنبکر و ابنابی عمیر حدیث نقل کردهاند. از رومی روایات زیادی دردست نیست ولی او فردی مطمئن به حساب میآید. (۴۹)
محمدبن زراره از حضرت صادق(ع) و پدرش زراره روایت دارد و از اوعلی بن عقبه و سلامه بن نوح حدیث ذکر کردهاند. (۵۰)
آل اعین هالهای برگرد آفتاب
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.