شخصیت حقیقی و حقوقی عمر به عنوان خلیفه دوم مسلمین؛ به دلایل فقهی؛ تاریخی، سیره و تأثراتی که در مسیر تاریخ اسلام ایجاد نموده در میان اهل سنت و جهان تشیع از اهمیت ویژهای برخوردار است. این تأثیرات به حدی است که ایشان را میتوان به معنای واقعی کلمه فاروقی میان فرق مسلمین نامید.[۱]
بنابراین باید این حق را برای جهان تسنن قایل باشیم که در باره خلیفه دوم خود آثار تصویری خلق نمایند همانطور که جهان تشیع نیز به فراخور توان خود در باره مفاخر دینی خود آثاری بی بدیل خلق نموده است. در این میان «سریال عمر» به دلایل تاریخی؛ مذهبی؛ سیاسی؛ اجتماعی؛ فرهنگی و هنری قابل ارزیابی است چه اینکه در تمامی مراحل ساخت این سریال تا مرحله پخش؛ مضامین اشاره شده در آن مورد مناقشه اهل اسلام بوده و عالمان دو فرقه بزرگ شیعه و سنی بر عدم ساخت و ارائه این مجموعه تاکید داشتهاند.حال اینکه چرا با همه این مخالفت¬ها مراحل تولید این اثر در امنیت کامل انجام و به پخش رسیده موضوعی است که ریشه آن را در بیرون از جهان اسلام باید جستجو کرد.
**نقد تاریخنگاری سریال عمر**
سریال عمر و زنده کردن اختلافات مذهبی و قومی
اختلاف بین شیعه و سنی به نفع دشمنان است
کمفروشی در ماجرای شعب ابیطالب و لیلة المبیت
پر رنگ کردن نقش خلیفه دوم در جنگهای پیامبر
فراموشی متعمدانه حجة الوداع و غدیر خم
طراحی سریال برای تصویر کردن بیعت علی(ع) با خلیفه اول
حذف شدن بسیاری از یاران نزدیک پیامبر از سریال عمر
تلاش مذبوحانه برای اختلافافکنی بین شیعه و سنی و فارس و عرب در ماجرای ابولؤلؤ
آخرین تیر ترکش نویسنده محترم در باره ابولؤلؤ است که قاتل خلیفه دوم محسوب میشود. نویسنده تلاش زیادی میکند که او را یک ایرانی متعصب و دو آتشه نشان دهد که تنها به دلیل اینکه خلیفه و مسلمین ایران را اشغال کردهاند او را میکشد و در این راه تلاش میکند که اولین تروریستهای اسلامی را ایرانی معرفی نماید. حال آنکه او در این راه ناصواب عمل کرده و از روایات اهل سنت هم در این زمینه غافل مانده است.
«ابولؤلؤ (د ۲۳ق/۶۴۴م)، قاتل عمربن خطاب – از زندگی او هیچ دانسته نیست و شهرت او تنها به دلیل قتل عمر است. بیشتر منابع نام او را فیروز ضبط کردهاند.[۲۱] دربارة اصل و نسب و اعتقاد او میان منابع، اشتراک اندکی دیده میشود. منابع متأخرتر نیز جز تکرار گفتههای منابع پیشین کمتر اطلاع سودمندی به دست میدهند. بنابر خبر مشهوری، او از مردم نهاوند بود که در جنگ به دست مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیره بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد.[۲۲] در منابع کهنتر او را مجوسی شمردهاند .[۲۳] با این همه گروهی دیگر از مورخان او را مسیحی دانستهاند.[۲۴] بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبری (۴/۱۳۶) از سیف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت رومیان درآمد و سپس مسلمانان او را اسیر کردند. دربارة انگیزة قتل عمر به دست ابولؤلؤ همسانی چندانی در منابع تاریخی وجود ندارد .بنا بر کهنترین روایات، مغیره بن شعبه از کوفه نامهای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری، و درودگری بهرهمند شوند. عمر با آنکه ورود غیرعرب را به مدینه ممنوع شمرده بود، موافقت کرد.پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود مغیره شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته است، ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست و ابولؤلؤ که از بیاعتنایی خلیفه در خشم شده بود، کلمات تهدیدآمیز بر زبان راند، چندی پس از آن گفتوگو، ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد و پس از آنکه چند نفر دیگر را هم زخم زد، خودکشی کرد.[۲۵] از دیگر نظراتی که دربارة انگیزة قتل عمر گفته شده این است که برخی از بزرگان صحابه که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشة قتل خلیفه را طرح کردند و ابولؤلؤ تنها وسیلة اجرا بوده است.[۲۶] شواهدی نیز دردست است که نشان میدهد کسانی مانند کعب الاحرار یهودی از پیش در اینباره به خلیفه هشدارهایی داده بودهاند.[۲۷] برخى از محقّقان بر این عقیدهاند که در پشت صحنه قتل خلیفه دوّم دست حزب اموى در کار بوده است. بویژه آنکه عمر در اواخر دورانخلافتش بسیار بر آنان سخت گرفته بود. این عمرو بن عاص است که با افسوس و حسرت مىگوید: خداوند زمانى را که در آن استاندار عمر بنخطّاب گشتم، نفرین کند. مغیره نیز بر عمر کینه مىورزید. چراکه عمر پس از متّهم ساختن او به زنا، وى را از استاندارى بصره عزل کرد و مغیره را بارها مورد خطاب قرار مىداد و به او مىگفت: به خدا قسم گمان نمىکردم که ابوبکر بر تو دروغ بندد. عبدالرحمن بن ابوبکر بر این باور بود که جفینه غلام سعد بن ابىوقاص در جریان قتل عمر شرکت دارد و از طرفى سعد نیز با جناح امویّون خویشاوندى نزدیکى داشت چراکه مادرش خواهر ابوسفیان بود. در واقع عوامل و اسبابى که مرگ عمر در مورد شکایت از مغیره را ملاک قرار میدهند و آن را پیش زمینه ترور عمر توسّط ابولؤلؤ دانستهاند، سُست و بىپایه است و قابل نقد و بررسى است. زیرا همین که مغیره، غلامش را که خراج بر او مقرّر شده بود، رد کرد دلیل آن نمىشود که کمر به ترور عمر ببندد بلکه این امر باید وى را به ترور مولایش که مستقیماً خراج را براى او مىبرد، ترغیب مىکرده است. از سوی دیگر خلیفه دوم فردی سختگیر و تندخو بوده که قبل از مرگش عمرو عاص را بنا به روایت همین سریال مورد عتاب قرارداده و فرزند او را کتک میزند. توطئه قتل او هم در بسیاری از اسناد به اولین صهیونیستهایی که در اسلام ظهور کردهاند مرتبط دانسته شده است. حال چرا نویسنده محترم از میان اینهمه سند و روایات متعدد و مختلف تنها به این بسنده میکند که ابولولو یک ایرانی متعصب و دو آتشه است؛ تنها میتواند به دلیل متهم کردن ایرانیها در قتل خلیفهای باشد که از نظر اهل سنت دارای مقام ارزشمندی است و قطعا بر روی مخاطب نا آشنا به تاریخ تاثیرات عظیمی برجای میگذارد. آیا رفتار تولیدکنندگان این سریال نمیتواند زمینهساز توطئهای شوم بر علیه اتحاد مسلمین باشد؟ آیا هدف از تولید این سریال عظیم را با بودجه نفتی وهابیون نباید تنها و تنها به قسمت آخر این سریال و ترور عمر خلیفه دوم مربوط دانست؟ آیا با نگاه ضد ایرانی نمیخواهند که مسلمان فارسی زبان را با مسلمانان عرب زبان درگیر نمایند؟ …. باید بدانیم که آرزوی اسرائیل و صهیونیزم اینست که هیچ مسلمانی و باز هم تاکید میکنم که هیچ مسلمانی را بر روی زمین باقی نگذارند و این با لطایف الحیل در حال پیگیری است. اینک که دنیای اسلام با بهار عربی و انتفاضه مسلمین در حال بالندگی است باید دانست که هر گونه تلاشی برای ایجاد تفرقه میان دو فرقه بزرگ اسلامی چیزی است که آنها بدان نیاز دارند. مطمئنا و به جرأت میتوان سریال عمر را یک اقدام اساسی در این راه دانست.
نتیجه
این برای اولین و آخرین بار نیست که ساخت سریالهای موهن در دستور کار وهابیون قرار میگیرد بلکه آنها از سالها قبل و با ساختن سریالهایی مانند «حسن؛ حسین و معاویه» اقدام به توهین به مقدسات شیعه نمودهاند که متاسفانه هیچ فریادی بر نخواست. شاید بتوان گفت تحریکات سریال عمر یک دهم توهینهای سریال مذکور نیست اما وقتی با آن سریال برخوردی صورت نمیپذیرد میبایست منتظر سریالهای موهن دیگری هم باشیم. چیزی شبیه به سریالی موهن به امام صادق علیهالسلام که در شرف تکوین است. با اینحال غفلت و شتابزدگی دو عنصری هستند که عوامل پشت پرده این مجموعهها در انتظار آنند. از یک سو غفلت از اعتراضِ اثر بخش به ساخت این آثار و تاکید بر حفظ حرمت خلفای راشدین و ائمه هدی از سوی دو طرف سنی و شیعه، میتواند دشمن را بر تحریکات خود تجری ببخشد و از سوی دیگر شتابزدگی در برخورد با این آثار میتواند به مطرح شدن بیشتر آنها کمک کند. در هر دو صورت آسیاب دشمن در گردش می¬افتد. بنابراین انتظار اینست که اولا علمای اعلام از هر دو سو با آگاهی دادن به موقع روشنی بخش اذهان عمومی باشند و از سوی دیگر متولیان امور هنری با دوراندیشی از ایجاد مباحث مورد مناقشه دو طرف خود داری نموده و هنرمندانمان نیز با آگاه شدن به مسائل دینی و اسلامی و تاریخی دستان پشت پرده این نمایشات به ظاهر هنرمندانه را خوانده و دشمنان قسم خورده امت واحده اسلامی را مایوس نمایند. انشاءلله.
نکته: در متن حاضر و در جاهایی از نوشتن صلوات بعد از نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا درود و سلام بر امیرالمونین علی علیه آلاف التحیه و الثنا خود داری کردهام. دلیل آن البته بی ادبی و بی حرمتی نبوده است. اهل تسنن در کلام خود بعد از نام خلفای راشدین(جنابان ابوبکر؛ عمر، عثمان و علی) عبارت رضی الله عنه را مینویسند. بنده به خاطر آنکه به خلفای مورد احترام ایشان اهانتی روا نداشته باشم از نوشتن هرگونه کلمه و ثنایی در هنگام نقدهای تاریخی و نقد سریال خودداری کردهام. بعضی از نقاط هم از بازیگر آن نقشها یاد کردهام که طبیعتا از نوشتن آن ادعیه خودداری شده است.
در پایان امید واثق دارم تلاش این کوچکترین مورد نظر و تایید آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه واقع گردد و توجهات آن جناب را به همراه خود داشته و دل پر مهر ایشان را مرهمی باشد و برای برادران دینی¬مان راهی برای وحدت هرچه بیشتر تلقی گردد.
پینوشتها:
۱. این فاروق با فاروقی که در میان اهل سنت روایت است تفاوت بنیادین دارد.
۲. ۲۸ /۰۹/۸۷ دررابطه باحادثه ی غدیر
۳. سوره شعراء/آیه۲۱۴
۴. محمد بن جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در ساری یا طبرستان – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) مورخ، مفسر قرآن و مؤلف کتاب تاریخ طبری است.
۵. تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳-۶۲ ـ جامع البیان للطبری، ج۱۹، ص۱۴۹ ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۱ ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج۱۳، ص۱۱۴ ـ شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج۱، ص۴۸۶ ـ تفسیر البغوی، ج۳، ص۴۰۰ ـ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۶۴ ـ السیرة النبویة لإبن کثیر، ج۱، ص۴۵۹ ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج۳، ص۵۳ ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج۲، ص۶۳ ـ الدر المنثور للسیوطی، ج۵، ص۹۷ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۴۹ ـ مناقب علی بن أبی طالب (ع) لإبن مردویه الأصفهانی، ص۲۹۰ ـ المناقب للموفق الخوارزمی، ص۸
۶. وحشی در فتح مکه با اما و اگر مسلمان شد اما پیامبر فرمودند از برابر دیدگان من دور شو. اهل سنت بر این باورند که وحشی و حضرت حمزه در بهشت در کنار هم هستند زیرا وحشی در ماجرای قتل مسیلمیه کذاب که ادعای پیامبری داشت او را کشته است و بنابراین در بهشت است.اما این حدیث سندی ندارد زیرا به قول اکثر علما وحشی بسیار شرب خمر میکرد و در حال مستی مرد و بر حقانیت ابوبکر و عمر و معاویه در برابر علی علیه السلام رای داد با اینکه در غدیر خم حضور داشت و در باره خالد بن ولید و معاویه جعل حدیث کرد(والله اعلم)
۷. توبه-آیه چهلم
۸. در نسخه اصلی الرساله- نسخه عربی- به صراحت بر این موضوع تاکید میشود اما در نسخه دوبله شده در ایران این موضوعات به صورت دیگری ترجمه شده است.
۹. اینکه در این نوشتار مدام از کلمه «عامدانه» استفاده شده به دلیل پشتوانه مالی این سریال است که توسط وهابیون صورت پذیرفته و همگان میدانند که وهابیون دشمنان قسم خورده اسلام هستند. بنابراین تمام تحرکات آنها بوی از صدمه زدن به اسلام را با خود دارد.
۱۰. سعد الدین التفتازانی)متوفای ۴۹۱ ه(، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج ۱، ص ۳۰۱ ، ناشر: دارالمعارف النعمانیة-باکستان-۱۵۰۱ ه -۱۹۱۱ م، الطبعة: الأولى.
۱۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ج ۱۱ ، ص ۴۱ ، تحقیق محمد عبدالکریم النمری، ناشر: دارالکتب العلمیة بیروت، الطبعة:الأولى، ۱۵۱۱ ه – ۱۹۹۱ م
۱۲. سیره ابن مغازلی-ج۱-ص۳۲۱- … می گفت: در احد مثل همیشه تنها کسی که از جان مقدس پیامبر دفاع کرد علی بن ابیطالب بود و بعضی از مسلمین مثل عمار و سلمان و طلحه
۱۳. علی بن أبی بکر الهیثمی)متوفای ۱۰۴ ه(، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص ۱۰۵ ، ناشر: دارالریان للتراث، دارالکتاب
. العربی- القاهرة، بیروت– ۱۵۰۴
۱۴. واقدی، فتوح الشام،، ج۲، ص۲۵۱؛ طبری،، ج۳، ص۱۲۱ـ ۱۲۴؛ ابوحنیفه دینوری، کتاب الاخبار اطوال؛ ص۱۲۶ و عبدالکریم بن محمد الرافعی القزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، تحقیق عزیز الله العطاردی، ج۱، ص۷۸٫
۱۵. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، العبر فی خَبَر من عَبَرَ، ج۱، ص۲۶٫- ابوحنیفه دینوری، همان، ص۱۳۶؛ مطهّر بن طاهر المَقْدِسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۸۲ و ابن عبدالبر القرطبی، الاستیعاب؛ج۱، ص۳۹۴٫-ابن اعثم، ، کتاب الفتوح، ج۲، ص۲۷۷ و بلاذری، ، ص۳۷۳٫ بلاذری حذیفه را فرمانده جناح چپ سپاه عمار میداند – ابن عبدالله القرطبی، همان, ج۱، ص۲۴۰ و ۳۹۴ و ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۴۶۸٫
۱۶. واقدی، همان، ج۲، ص۷۳؛ ابن عبدالبر القرطبی، ج۴، ص۴۳ و ابن اثیر، ج۴، ص۴۴۷٫وص ۱۱۷
۱۷. ابوحنیفه دینوری، همان، ص۱۸۳٫- ، ص۱۲۱٫بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶۴ و طبری، همان، ج۳، ص۱۴۰٫واقدی، همان، ج۱، ۲۹۷٫
۱۸. واقدی، همان، ج۱، ص۲۹۷و ج۲، ص۷۳٫و ص۱۱۸٫ابن اعثم، همان، ج۲، ص۲۷۷ و بلاذری، همان، ص ۳۷۳٫و ص۲۷۵ و ابوحنیفه دینوری، همان، ص۱۳۰٫
۱۹. بوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۲۰٫ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۷۶- ج ۶، ص ۲۷۳- ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۱، ص۲۵۹٫یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴۲٫ واقدی، فتوح الشام، ج۱، ص۳۶۱٫، ج۲، ص۷۳٫
۲۰. بن اعثم، همان، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱/ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶۴٫ ابناعثم، حجر را فرمانده جناح چپ نوشته است.- ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۴۶۱٫بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۶۸ و طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۰۵٫ حجر در این باره میگوید: آگاه باشید به خدا سوگند، اگر مرا در این سرزمین بکشید، من نخستین سواری بودم که این سرزمین را فتح کردم و نخستین کسی بودم که سگهای این سامان بر من بانگ زدند.
۲۱. (مثلاً: نک: حسان بن ثابت، ۱/۲۷۳؛ ابن حبیب، «اسماء». ۱۵۵؛ ابن قتیبه، ۱۸۳).
۲۲. (ابن سعد، ۳/۳۴۱، ۳۴۷؛ ابوالعرب، ۶۷، به نقل از ابن اسحاق).
۲۳. (ابن حبیب، المحبر، ۱۴؛ ابن شبه، ۳/۹۱۳؛ مسعودی، ۲/۳۲۹
۲۴. (نک: طبری، ۴/۱۹۰؛ ابن عبدریه، ۴/۲۷۲).
۲۵. (ابن سعد، ۳/۳۴۵؛ ابن شبه، ۳/۸۹۶-۸۹۹؛ طبری، ۴/۱۹۰-۱۹۱؛ دربارة دیگر روایات نک: ابن شبه، ۳/۸۹۳؛ ابن اعثم، ۱/۳۲۳).
۲۶. (ایرانیکا، ۳۳۴/I).
۲۷. (نک: احمدبن حنبل، ۱/۱۵؛ ابن شبه، ۳/۸۹۱)،
۲۸. نقل از سایت شبکه mbc
۲۹. همان
نظر خود را اضافه کنید.