ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

حضرت آیت الله مجتبی تهرانی در ادامه برنامه‌های سخنرانی به مناسبت محرم، با تأکید بر اینکه امام حسین(ع) شناخت عمیقی به جریانات داشتند و از عاقبت کار نیز بخوبی آگاه بودند، گفت:‌ امام می‏دانست پایان این راه شهادت است.



مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین(ع) بود. گفته شد که این قیام، حرکتی هدفمند بود و همچنین صحیفه­ای از دروس در ابعاد گوناگون معرفتی، معنوی، فضیلتیِ انسانی، مادی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی بود. در همه زمینه‌ها نمونه بود، یعنی برای ابنای بشر، مجموعه­ای از درس­ها بود.

عرض کردیم اینطور نبود که این قیام حرکتی عجولانه یا حساب نشده و یا همراه با اشتباه در محاسبه باشد، بلکه بسیار دقیق و مدبّرانه بود. این قیام با دید مادی گرایان که نتیجه را فقط در همان مسائل ظاهری می‌بینند، نتیجه بخش نبود، ولی با دید دیگری که همان هدف امام حسین(ع) بود، حضرت بسیار مدبرانه حرکت کردند و بالاخره به هدف اصلی­شان از این حرکت رسیدند.

عرض کردم که هر قیام و حرکتی برای تغییر نظام اجتماعی دو رکن دارد، یک؛ رهبری، دو؛ حضور حداکثری مردم در صحنه و این هم بر محور سه زمینه است یک؛ اعتماد نسبت به رهبری، دو؛ هم­سو بودن هدف رهبری باهدف اکثریت مردم در صحنه و سه؛ هم­سو بودن دیدگاه رهبری و اکثریت مردم در صحنه نسبت به فساد نظامی که سر کار است. به حسب ظاهر اگر این سه زمینه فراهم باشد، یک قیام نتیجه بخش است والا اگر هر کدام اینها نباشد، آن قیام به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.

اقسام مردم در زمان امام حسین(ع)

ما به این مناسبت وارد بحث افرادِ آن زمان و زمین، چه از نظر زمانی و چه جغرافیایی شدیم و گفتیم که می­توان مردم آن زمان را در رابطه با قیام امام حسین(ع) به سه دسته تقسیم کرد؛

معتقدان و یاران راستین

دسته اول کسانی که معتقد بودند امام حسین حق است و دستگاه بنی امیه باطل است. کمال اعتماد را هم به امام حسین داشتند و نسبت به این نظریه و اعتقادشان هم عملاً پایدار بودند، اینها عده قلیلی بودند که در صحنه کربلا آمدند و اکثر آنها هم شهید شدند.

معتقدانِ عافیت‌طلب

دسته دوم کسانی بودند که معتقد بودند حسین(ع) حق است و تشکیلات اموی باطل و فاسد است، قلباً به این اعتقاد داشتند، اما بر اثر اموری از قبیل تهدید و تطمیع و تحمیق و امثال اینها، خودشان را کنار کشیدند و یا حتی ظاهراً مخالف امام حسین شدند، ولی قلباً به امام حسین اعتقاد داشتند.

بیشتر افراد عراق، بصره و کوفه این­چنین بودند. لذا اینها روی عقیده­شان نایستادند و بعد هم پشیمان شدند. چون اکثر افراد عراق اینچنین بودند و در نتیجه اکثریت مردم، در صحنه نیامدند. لذا این قیام به حسب ظاهر نباید نتیجه داشته باشد.

جاهلان و دست‌پروده‌های امویان

دسته سوم که آخرین جلسه وارد آن شدم، کسانی بودند که اصلاً شناختی نسبت به امام حسین نداشتند، نه امام حسین را می­شناختند و نه معاویه را، یعنی شناخت صحیح نسبت به اینها نداشتند و هرچه که درباره رهبر این قیام، یعنی امام حسین و از آن طرف هر چه که درباره حاکم آن موقع نظام مثل معاویه و یزید به دستشان رسیده بود، از طریق همین طائفه اموی فاسد بود.

اینان هیچ اطلاعی نسبت به واقعیت این افراد نداشتند و اطلاعاتشان چه نسبت به رهبر قیام مخالف و چه نسبت به حاکم نظام موجود، فقط از طریق دستگاه اموی بود.

اکثر افراد شام، این­طور بودند، یعنی در آن زمان و آن زمین اکثر افراد هیچ خبری نداشتند و حکومت هم با آن ابزارهایی که ایجاد کرده بود، کمال سوء استفاده را از این مردم کردند. حاکمان برای تحکیم حکومت خودشان و برای نرفتن مردم به سمت بنی هاشم با سه ابزار کار می­کردند، تطمیع که بین مردم پول پخش می­کردند، تهدید که آنها را در چند رابطه تهدید می­کردند و تحمیق که بعد توضیح می­دهم.

مقدمه: اولین کتاب تاریخ شیعی

حالا می­خواهم وارد بحثم شوم، مقدمتاً یک مسئله تاریخی را می­گویم و بعد وارد بحث می­شوم. می­گویند که در بین تاریخ نگاران و وقایع نگاران شیعه، اولین کسی که وقایع نگاری کرد و همه هم او را می­شناختند و سرشناس بود، سلیم بن قیس هلالی است.

این شخص کوفی است و پنج نفر از ائمه را درک کرده است، علی(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام زین العابدین(ع) و امام باقر(ع) را درک کرده است و به ذهن من می­آید که حدوداً در سال نود هجری وفات کرده است.

خوب دقت کنید، چون می­خواهم مطلب مهمی بگویم. او در دوران امام سجاد(ع) از ترس حجاج بن یوسف ثقفی رفت و مخفی شد و در مخفیگاهش هم مرد. کتابی که او نوشته است و گاهی از آن به اصل سلیم بن قیس تعبیر می­کنند، اولین کتابی است که در شیعه تألیف شده است و در میان علمای شیعه و سنی معروف است.

مدح کتاب سلیم از زبان بزرگان

علمایی مثل اباعبدالله نعمانی، عالم معروف قرن چهارم، از شاگردان مرحوم کلینی و صاحب کتاب غیبت نعمانی می­گوید همه علما و راویان حدیث شیعه اتّفاق نظر دارند که کتاب سلیم بن قیس یکی از بزرگترین و قدیمی­ترین اصول است. آنچه که در این کتاب آمده است یا مستقیماً از امیرالمؤمنین گرفته شده است یا از سلمان و ابوذر و مقداد و مانند آنها که از رسول خدا و امیرالمؤمنین حدیث گرفتند.

می­خواستم این نکته را بگویم که از چه کتابی نقل می­کنم. چون او در آن دوران حاضر بوده است، مطلب را از او نقل می­کنم.

سخنرانی امام حسین(ع) در منا، دو سال پیش از قیام عاشورا

سلیم بن قیس هلالی کوفی می­گوید سنه پنجاه و هشت هجری در ماه ذی الحجه به مکه رفتم و در منا دیدم که امام حسین از تمام علما، شخصیتها، صحابی، انصار، مهاجرین و کسانی که مختصر نفوذی در مردم داشتند، به تعبیر ما امام جمعه­ها، پیش نمازها، دعوت کرده است. تمام اینها را در ذی الحجه سال پنجاه و هشت هجری زیر چادری دعوت کرده است که بیایید من حرف دارم.

من در بعضی از این نقلها دیدم که آنها خیلی زیبا قضیه را نقل می­کنند، می­گویند که حضرت بیش از هزار نفر را دعوت کرد، از آنچه که مورخین گفته­اند مسلم است که هزار نفر جمعیت بوده است، امام حسین در آنجا یک سخنرانی کرده است، بحث من روی این سخنرانی است.

سال پنجاه و هشت هجری، یعنی دو سال قبل از مردن معاویه، چون معاویه در ماه رجب سال شصت مرد و امام حسین(ع) همان اواخر رجب از مدینه حرکت کرد و سوم شعبان وارد مکه شد و تا یوم الترویه آنجا بود و بعد در ماه ذی حجه از آنجا به سمت عراق حرکت کرد. دقیقاً حرکت امام حسین از مکه به سمت عراق دو سال قبل از این خطبه حضرت در منا است، حالا من می­خواهم این خطبه را بحث کنم که ببینید امام حسین در این خطبه چه می­گوید.

شناخت عمیق امام از جریانات پیش از همه

اصلاً اینجا بحث یزید مطرح نیست؛ معاویه هنوز زنده است. ولی بروید ببینید امام حسین چه می­گوید؟ این که برخی می­گویند امام حسین عجولانه حرکت کرد به خاطر بی­اطلاعی است! وقتی امام حسین بر سر کار آمد، بنا گذاشت که این رژیم را واژگون کند. این واقعیت تاریخی عامه و خاصه ندارد؛ همه این خطبه را نوشته­اند.

شما اگر مراجعه کنید می­بینید مسعودی این خطبه را نقل می­کند، ابن ابی الحدید نقل می­کند، حالا بخش به بخش که می­رسم اینها را می­گویم، خیال نکنید که فقط از شیعه نقل می­کنم.

معاویه به دنبال «براندازی دین» بود

می­خواهم بحث مهمی را بگویم که مورد نظرم هست و جلسه گذشته هم مدخل بحث من شد، اگر نظرتان باشد گفتم که اقامه نماز جمعه در چهارشنبه به قصد براندازی اسلام بوده است. حالا می­خواهم قضیه­ای تاریخی را برایتان نقل کنم. می­خواهم این قضیه را از مسعودی که معروف است و مورخی قوی­تر از او نداریم، نقل کنم. البته ابن ابی الحدید هم به این مسئله اشاره کرده است.

مسعودی در مروج الذهب، جلد دوم صفحه دویست­وشصت­وشش، در ذیل احوال مأمون می­گوید: مطرّف بن مغیره گفت من و پدرم در شام میهمان معاویه بودیم. پدرم زیاد در دربار معاویه تردد می­کردد و با او رفیق بود. ثنای او را می­گفت و از او تعریف می­کرد، به قول ما رفیق جون‌جونی بودند.

مطرّف می­گوید: شبی از شبها اینها با هم جلسه خصوصی داشتند، پدرم از نزد معاویه برگشت، ولی زیاد اندوهگین و ناراحت بود. من از پدرم پرسیدم که چرا ناراحتی؟ تو که پیش رفیق قدیمی­ات رفته بودی! هر شب می­رفتید و با هم می­نشستید و می­گفتید و می­خندیدید. چرا امشب اوقاتت تلخ است؟ گفت: این مرد، یعنی معاویه، مردی بسیار بد، بلکه پلیدترین مردم روزگار است!

مذاکره معاویه با دوستش در خلوت

چه شد که این رفیق چندین ساله یک مرتبه این­طور شد؟ گفتم: مگر چه شده است؟ گفت: من به معاویه پیشنهاد کردم اکنون که تو به مراد خود رسیدی و دستگاه خلافت اسلامی را صاحب گشتی، بهتر است که در آخر عمری با مردم به عدالت رفتار می­نمودی و با بنی هاشم این قدر بد رفتاری نمی­کردی! بالأخره آنها ارحام تو هستند و اکنون چیزی برای آنها باقی نمانده است که بیم آن داشته باشی که بر تو خروج کنند.

اینها راخوب دقت کنید، یعنی معلوم بود که تو زدی و بستی و گرفتی برای این که رقیب را ازمیدان به در کنی، حالا دیگر کسی نیست که مردم بخواهند به سوی او بروند و او را در مقابل تو عَلَم کنند، صریح به او می­گوید الان یک رهبر مخالف که بتواند در جامعه با دستگاه تو مخالف باشد، وجود ندارد.

جواب معاویه چیست؟ بروید در مروج الذهب نگاه کنید! سراغ ابن ابی الحدید برود! نمی­گویم سراغ ناسخ التواریخ بروید که بگویید اعتبار ندارد و نویسنده­اش شیعه است.

معاویه گفت: «هیهات، هیهات، ابوبکر خلافت کرد و عدالت گستری نمود و بیش از این نشد که بمُرد و نامش هم از بین رفت و نیز عمر و عثمان هم­چنین مردند با این که با مردم نیکو رفتار کردند، اما جز نامی باقی نگذاشتند و هلاک شدند. ولی برادر هاشم هر روز پنج نوبت به نام او در دنیای اسلام فریاد می­کشند «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»». ببینید چه قدر خبیث است که حتی نمی­خواهد اسم پیغمبر را ببرد. جمله بعدی را گوش کن «فَأَیُّ عَمَلٍ یَبْقَى بَعْدَ هَذَا لَا أُمَّ لَکَ» فحش می­دهد، بگو ببینم دیگر با این وضع چه عملی باقی می­ماند(«لَا أُمَّ لَکَ» در عربها یعنی ایبی مادر) «لَا وَ اللَّهِ إِلَّا دَفْناً دَفْناً»(بحارالأنوار، ج۳۳، ص۱) به به خدا قسم، جز این که نام این پیغمبر باید دفن شود و اسم او هم از بین برود. این قضیه را مسعودی از کتاب موفقیات زبیر نقل می­کند که آن هم از اصول معتبر است.

آیا بحث معاویه بر سر حکومت است؟!

من اینجا مطالب مهمی برای گفتن دارم. او چه می­خواهد بگوید؟ آیا بحث حکومت است؟ کسی که بخواهد چنین حرفی بزند، خیلی باید حمارالله باشد. اینجا اصلاً به حکومت کاری ندارد، مسئله این نیست که نمی خواهد بنی هاشم به حکومت برسند، نه، بحث چیز دیگری است. می­گوید اسلام باید برچیده شود، اسلام باید از بین برود. آیا او دنبال تغییر حکومت است به این معنا که حکومت دست آنها نباشد دست ما باشد؟

خواست معاویه: «سلطنت موروثی به جای خلافت»

نه، او دنبال چیز دیگری است، او می­خواهد خلافت اسلامی برود و به جایش سلطنت آن هم به نحو موروثی بیاید و دیدید که راجع به پسرش هم می­خواست همین کار را کند و بعد هم صحبت تغییر احکام شرعی است. جلسه گذشته اقامه نماز جمعه در چهارشنبه را گفتم، این هم رودربایستی بود که نماز جمعه را چهارشنبه خواند والا آن را هم نمی­خواند. کسی مختصر شعور داشته باشد می­فهمد.

این از اوضاع پدر بود، پسر که دیگر هیچ، او غوغا کرده است، من فعلاً به او کاری ندارم، او همه اعتقاداتش را بیرون ریخت، اما معاویه اعتقادش را آخر شب که با رفیقش نشسته بودند، به او ابراز کرد.

امام تمام حرکات دشمن را زیر نظر داشت

امام حسین عجولانه حرکت کرد؟ مدبرانه نبود؟ حساب شده نبود؟ در حسابش اشتباه کرده بود؟ امام حسین نابغه تاریخ است، زمان پدرش، زمان امام حسن(ع) و زمان خودش، تمام این حرکات معاویه را زیر نظر داشت، ته دل او را خوانده بود، این که وقتی آمدند گفتند«وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَام»، اگر مردم به سرپرستی مثل یزید مبتلا شوند، باید فاتحه اسلام را خواند به خاطر یزید بود؟

نه آقا، بینش امام حسین نسبت به این خاندان بود، اصلاً من اثبات می­کنم که این بینش نسبت به پدرش معاویه بود. چون امام حسین آن موقع از نظر الهی مأموریت نداشت، پدرش امیرالمؤمنین هست، امام حسن هست، او وظیفه­ای ندارد والا همان موقع می­خواست این خاندان را سرنگون کند، امام حسین نمی­خواست معاویه یک آن سر کار بماند، امام حسین چنین موجودی بود. دقیقاً بررسی کرده بود که این چه خبیثی است و چه کثیفی است و می­خواهد ریشه اسلام را بکند. امام حسین اینها را می­دانست و این مطلب را جاهای مختلف هم گفته است.

هدف امام، خلافت هم نبود

گام اشتباه برخی همین جا است که تا آخر هم کج رفته‏اند. رج رفته‏اند، اما کج رفته‏اند! آیا هدف امام حسین این بود که بر سر کار بیاید؟ اصلا و ابدا. نفهمیدی هدف امام حسین چه بوده است. هدفش بقای اسلام بود، خودش هم گفته است، حتی زمان معاویه هم عقیده­اش این بود که این خبیث باید از بین برود، بحث یزید نیست، چرا عوضی رفتی؟ می­گفت این طایفه ضد اسلام هستند، ظاهرشان را نگاه نکن! ظاهر اسلامی و همه چی دارند، در محراب هم می­ایستند، امّا اینها ظاهر فریبی است.

ببینید معاویه چه طور تند برمی­گردد و به این رفیقش می­گوید «لَا أُمَّ لَکَ» ای بی مادر، ای ولد الزنا «فَأَیُّ عَمَلٍ یَبْقَى بَعْدَ هَذَا» وقتی روزی پنج بار اسم پیامبر را در مأذنه­ها می­برند، دیگر آدم نمی­تواند کاری کند، می­گوید «لَا وَ اللَّهِ إِلَّا دَفْناً دَفْناً» باید این نام دفن شود، حرفش صریح است.

امام می‏دانست پایان این راه شهادت است

امام حسین می­دانست که کشته می­شود، چون من اینها را قبلاً بحث کرده­ام دیگر تکرار نمی­کنم. هر کسی هم که به سپاه امام می­آید، حضرت به او می­گوید از پول و ریاست و اینها خبری نیست، فقط کشته شدن است، ان­شاءالله بعد به دلیلش می­رسم.

امام حسین(ع) از هیچ کس هم دست بردار نیست، اگر عثمانی باشد، می­گوید بیا کشته شو، نصرانی باشد می­گوید بیا کشته شو، ای بابا دائم می­گوید کشته شو، چرا کشته شوم؟ چه ثمره­ای دارد؟ ان­شاءالله بعداً ثمره­اش را می­گویم. این کشته شدن برای آن هدفی که امام حسین داشت مؤثر بود، برای امام حسین کشتن­ها مؤثر نبود.

اگرهمه آنهایی که در کربلا در مقابل امام حسین بودند، کشته می­شدند، به نظر بنده امام از نظر رسیدن به هدفش پیروز نبود، درست برعکس می­گویم. هر یک از صحاب حضرت که کشته می­شد، حضرت به هدف نزدیک می­شد. شاید با شما این­طوری راجع به کربلا بحث نکرده باشند، شما این حرف­ها را جایی شنیدید؟ برای اولین بار گوش کنید. من همه اینها را اثبات می­کنم.

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام