امتیاز کاربران

ستاره فعالستاره فعالستاره فعالستاره فعالستاره غیر فعال
 

 

http://karballa.ir/images/images/karballa2/540930_225896700887312_1867301764_n.jpg



خواهرم اينجا زمين كربلاست

سرزمين غصه و درد و بلاست

اين زمين بوي جدائي ميدهد

خاتمه بر آشنائي ميدهد

خواهرم اينجا اسيرت ميكنند

در همين ده روز پيرت ميكنند

ميشوي تو غرق ناله غرق آه

ميزنم من دست و پا در قتلگاه

دخترم را در غريبي ميكشند

گوشوار از گوشهايش ميكشند

خصم حيدر تيغ بر رويم كشد

شمر بيشرم و حيا مويم كشد

در همين جا كوفيان دف ميزنند

در عزايم جملگي كف ميزنند

ميبرند اينجا گلو و حنجرم

پيش تو بر روي ني آيد سرم

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪۵

اي ساربان اي ساربان محمل نگهدار
آمد به منزل کاروان منزل نگهدار
محمل مران محمل مران شهر دل اينحاست
اين کاروان خسته دل را منزل اينجاست
اينجا بهار بي خزان من خزان شد
از برگ برگ لاله هايم خون روان شد
اينجا همه دارو ندارم را گرفتند
باغ گل و عشق و بهارم را گرفتند
اينجا بخاک افتاده بود و هست عباس
هم مشک خالي هم علم هم دست عباس
اينجا ز هم پيشاني اکبر جدا شد
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد
اينجا ز آل ا... منع آب کردند
با تير طفل شير را سيراب کردند
اينجا صداي العطش بيداد کرده
بر تشنه کامان آب هم فرياد کرده
اينجا همه از آل پيغمبر بُريدند
ريحانه ي خيرالبشر را سر بُريدند
اينجا ستم بر عترت و بر آل گرديد
قرآن به زير دست و پا پامال گرديد
اينجا بخون غلطيد يک گردون ستاره
اينجا کشيد از گوش ، دشمن گوشواره
اينجا زدند آل علي را ظالمانه
شد ياس ها نيلوفري از تازيانه
اينجا چو از خانه به دوشان خانه مي سوخت
دامان طفلان چون پر پروانه مي سوخت
اينجا به گردون رفت دود آه زينب
حلق بريده شد زيارتگاه زينب
اينجا عدو بر زخم پيغمبر نمک زد
هر برگ گل را مُهري از غصب فدک زد
اينجا ز گريه ناقه ها در گل نشستند
دردانه هاي وحي در محمل نشستند
اي کربلا! گل هاي سرخ ياس من کو؟
اي وادي خون! اکبر و عباس من کو؟
با غنچه ي نشکفته ي پرپر چه کردي؟
با حنجر خشک علي اصغر چه کردي؟
خون جگرا ديده ام با چهره جاري است
پيراهن آوردم به همره يوسفم نيست
تصوير درد و داغ در آئينه دارم
چون آفتاب، آتش درون سينه دارم
خاموش و در دل گفتگو با يار دارم
در سينه داغ هيجده دلدار دارم
بعد از حسين از عمر خود آزرده بودم
اي کاش من با آن سه ساله مرده بودم
اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سينه
بي تو چگونه من روم سوي مدينه؟
اي کاش چون تو پيکرم صد چاک مي شد
اي کاش جسمم در کنارت خاک مي شد
گيرم که زنده راه يثرب را بپويم
زهرا اگر پرسد حسينم کو؟ چگويم؟
بگذار تا سوز دلم مخفي بماند
اين صفحه را با سوز خود «ميثم» بخواند



اي پناه همه سلام سلام

پسر فاطمه سلام سلام

تشنه كوثر ولاي توام

مشتي از خاك كربلاي توام

كربلا را تو قسمتم كردي

هركه هستم تو دعوتم كردي

سائلم سائل قديم توام

زائرم زائر حريم توام

دارم از اشك و خون دل توشه

منم و اين مزار شش گوشه

بوسه بر آستانه ات زده ام

دعوتم كرده اي كه آمده ام

در دلم اشتياق تست حسين

كعبه من رواق تست حسين

اي بقربان لطف و احسانت

سالها سوختم زهجرانت

بعد يك عمر پاسخم گفتي

در حريمت مرا پذيرفتي

اي بقربان اشك غربت تو

من مسكين كجا و تربت تو

من مزار تو در بغل دارم

خواب بينم ويا كه بيدارم

با فراقت مرا عذاب مكن

جان زهرا مرا جواب مكن

اي همه اشك ديده مرحم تو

اشك ده تا بگريم از غم تو

كيستم عبد روسياهم من

پاي تا سر همه گناهم من

گرچه ياسيدي گنه كارم

گرد صحن رضا به رخ دارم

گر تو از مرحمت كني نگهم

پاك گردد تمتمي گنهم

اين دوگوشه است قبر اكبر تو

از چه مخفي است قبر اصغر تو

گريه و سوزوحال دارم

من يابن زهرا سوال دارم من

شاخه ياس تو كجا افتاد

دست عباس تو كجا افتاد

خصم بر خيمه ات شرار فروخت دامن دخترت كجا ميسوخت

دركجا داغ ديده دختر

تو بوسه زد بر بريده حنجر تو

تن قاسم كه بود آيت نور

در كجا رفت زير سم ستور

دركجا پيش چشم مادر تو

كرد دشمن از بدن جدا سر تو

دركجا برگلت نشانه زدند

به يتيم تو تازيانه زدند

دركجا سنگ بر جبينت خورد

تير بر حلق نازنينت خورد

اي نثار تو اشك مادر تو

سم اسبان كجا و پيكر تو

زخم دل را نمك زدند حسين

زينبت را كتك زدند حسين

999999999

اينجا روان اشك خلائق از ذو عين است اينجا مزار يوسف زهرا حسين است

اينجا شرف بر جنت موعود دارد

اينجا ملك روي غبار آلود دارد

اينجا كلام الله را در خون كشيدند

اينجا حسين بن علي را سر بريدند

اينجا زغصه جان عالم بر لب آمد

اينجا صداي مركب بي صاحب آمد

اينجا گلوي خشك اصغر را دريدند

صيد حرم را تشنه لب در خون كشيدند

اينجا علي اكبر زصدر زين فتاده

اينجا پدر بر صورتش صورت نهاده

اينجا خزان گرديده گلهاي مدينه

نيلي ز سيلي گشته رخسار سكينه

اينجا بروي آل طاها آب بستند

پيشاني فرزند زهرا را شكستند

اينجا به خون فرزند زهرا دست و پا زد

در زير تيغ شمر مادر را صدا زد

اينجا زغم رنگ از رخ زينب پريده

بگذاشته لب را به رگهاي بريده

اينجا ولايت گلشنش آتش گرفته

اينجا يتيمي دامنش آتش گرفته

شفای جان و جانانم حسین است
طبیب و درد و درمانم حسین است
از آن رو انس با قرآن گرفتم
که دیدم روح قرآنم حسین است
نماز و روزه و حج و زکاتم
نه، بلکه کل ایمانم حسین است
به خلد و حور و غلمانم چه حاجت؟
که خلد و حور و غلمانم حسین است
از آن خندم که در تاریکی قبر
چراغ چشم گریانم حسین است
قیامت سایه ای از قامت او
صراط و حشر و میزانم حسین است
اگر هیچم تمام هستی ام اوست
اگر مورم، سلیمانم حسین است
بهشتم کربلا، کوثر فراتم
گلم، باغم، گلستانم حسین است
ز هر زخمش مرا داغی است بر دل
شرار قلب سوزانم حسین است
ز اشک دیده بر صورت نوشتم
که نقش اشک من "جانم حسین" است
اَلم اَعهد الیکم» را شنیدم
تمام عهد و پیمانم حسین است
اگر پرسند از راه تو "میثم"
بگو آغاز و پایانم حسین است

دوای درد عالم یا حسین است
شفای روح آدم یا حسین است
به لوح آفرینش با خط نور
نوشته اسم اعظم یا حسین  است
اگر باشد تمام عمر یک دم
همان یک دم مرا، دم یا حسین است
اگر بر مرده جان بخشد عجب نیست
دم عیسی بن مریم یا حسین است
پس از ذکر خداوند تعالی
ز هر ذکری مقدّم یا حسین است
نجات اهل محشر، روز محشر
خموشی جهنم یا حسین است
به یاد آن لب عطشان هماره
صدای آب زمزم یا حسین است
نوار قلب کل سینه زن ها
نفس های محرّم یا حسین است
درون سینه آهم یا ابالفضل
به صورت نقش اشکم یا حسین است
نسیم نینوا، پیک شهادت
صدای کربلا هم یا حسین است
کتاب "نخل میثم" را بخوانید
تمام نخل میثم یا حسین است

99999

به جای جای دلم جای پای تو است حسین
خوشم که حنجره ام نینوای تو است حسین
هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم
خدا گواهست که وقف عزای تو است حسین
صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من
به کربلات قسم کربلای تو ست حسین
به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن
درون حنجره هاشان صدای تو است حسین
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جای تو است حسین
بهای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز
دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین
بهشت باد به اهل بهشت ارزانی
بهشت من حرم با صفای تو است حسین
زیارت همه پیغمبران زیارت حق
زیارت سر از تن جدای تو است حسین
تو آن صحیفه ی صد پاره ی ورق ورقی
که زخم های تنت آیه های تو است حسین
به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت

هر آنچه گفته و گوید ثنای تو است حسین

&&&&&&&&

شرار سینة دل ها حسین است
بهار دامن صحرا حسین است
به هر زخمش بود ذکر سلامی
زیارتنامة زهرا  حسین است
مگو در گوشه گودال تنهاست
تمام خلق عالم با حسین است
امامی که شفا در تربت اوست
به پیغمبر قسم، تنها حسین است
نجات کل خلقت روز محشر
به فریاد رسا یک یا حسین است
شهیدی که وضو بگرفت از خون
به مقتل ظهر عاشورا حسین است
به روی قلب هر مؤمن نوشته
که بر هر مؤمنی، مولا حسین است
خدا داده به شیعه بال معراج
عروج شیعه از خون تا حسین است
هراسی نیست از تاریکی حشر
چراغ سبز این صحرا حسین است
بدانید ای تمام اهل عالم
مرا دنیا حسین، عقبا حسین است
امام و رهبر و مولای "میثم"
در این دنیا و آن دنیا حسین است

999999

نوای نینوا را دوست دارم

صدای آشنا را دوست دارم
اگر جام بلا از چشم یار است
من این جام بلا را دوست دارم
دعا یعنی تکلّم با خداوند
تکلّم با خدا را دوست دارم
اگر چه خارم و از خار کمتر
گل باغ وفا را دوست دارم
محبّت را عجب، حال و هوایی است
من این حال و هوا را دوست دارم
نمی دانم کی ام آنقدر دانم
علیّ مرتضی را دوست دارم
خدا می داند، ای آل محمّد!
که من تنها شما را دوست دارم
چو ممزوج است با عطر حسینی
نسیم نینوا را دوست دارم
خدایا روز محشر باش شاهد
حسین و کربلا را دوست دارم
شود "میثم" که مولایت بگوید
که این بی دست و پا را دوست دارم؟

خوشا شبی که تو ماه منوّرش باشی
خوش آن سحر که تو ذکر مکرّرش باشی
خوش آن حدیث که با نام تو شود آغاز
خوش آن دعا که تو آغاز و آخرش باشی
ز آفتاب قیامت گل خلیل دمد
تو گر به قامت خود، سایه گسترش باشی
مسیح جان ندهد جسم مرده را هرگز
مگر مسیح دم روح پرورش باشی
کلیم راه کُند گم به سینة سینا
مگر به طور تجلّا، تو رهبرش باشی
هزار مرتبه مرگ از حیات شیرین تر
هر آنکه را تو دم مرگ بر سرش باشی
جمال غیب خداوند، دیدنی گردد
دمی که چهره گشایی و مظهرش باشی
عجیب نیست که شیطان به خلد ناز کند
اگر به روز قیامت، تو یاورش باشی
رواست گر شکند زینبت به محمل سر
اگر تو بر سر نی، در برابرش باشی
نظر به گلشن رضوان نمی کند "میثم"

اگر تو روشنی دیدة ترش باشی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

زبانحال یاران

ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یم لارا
دادیم حیات ابدی بر شرف و خون
کشتیم از اول به هوای تو هوا را
روزی که نبودیم و نبودند خلایق
خوردیم ز لعل لب تو آب بقا را
والله قسم چشم به عالم نگشوده
در آینة روی تو دیدیم خدا را
از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم
صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را
از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر
در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را
رفع عطش ماست زجام عطش تو
بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را
جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم
جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را
آن روز که دانشگه ما عالم زر بود
عباس تو آموخت به ما درس وفا را
یک موی تو را بر همه عالم نفروشیم
بخشند به ما گر همة ارض و سما را
حق است که با گفتن اشعار تو "میثم"

بخشیم به تو اجر و ثواب شهدا را

********************************************

نوای نینوائیان

خوش آنکه خواست حسین را فقط برای حسین

هوای نفس رها کرد، در هوای حسین
چگونه خلق فدای ره حسین نشود
که خلق کرده خدا خلق را برای حسین
درِ جحیم به رویم گشوده باد مدام
اگر دری بزنم جز در سرای حسین
به کسب آبرویم، آب بحر کافی نیست
مگر که چهره گذارم، به خاک پای حسین
به هر کجا که گذارید پا چه عرش، چه فرش
خداگواست که در قلب ماست، جای حسین
سوا سوا شودم عضو عضو با مقراض
اگر کنم درِ دل باز بر سوای حسین
عجیب نیست اگر خالق زمین و زمان
تمام هستی خود را کند فدای حسین
حسین به راه خدا، خون خویش را داده
عجب نه گر که خدا هست، خونبهای حسین
قسم به رحمت بی انتهای حیّ ودود

تمام رحمت حق هست، در ولای حسین

************************************

رجز یاران باوفا

هزار مرتبه گر سر بُرند از بدنم

خدا نیاورد آن دم که از تو دل بکنم
به نوک نیزه، مجسّم کنم جمالت را
به چوب محمل زینب جَبین دل شکنم
تمام عمر سخن از تو گفته ام، چه شود؟
که وقت مرگ بود، نامت آخرین سخنم
گریستم به تو، یک عمر و از تو می خواهم
در آخرین نفسم، باز بر تو گریه کنم
در آشیانة تن با تو بوده ام مأنوس
مباد بی تو از این آشیانه پر بزنم!
سری که خاک تو نبود، به دورش اندازم
دلی که بر تو نسوزد، در آتشش فکنم
کریم تر ز کریمان روزگار تویی
گناهکارتر از هر گناهکار منم
به چشم من، نگهی کن که وقت جان دادن

تو را نگه کنم و جان برآید از بدنم

**************************



رزق حلال

هركه رادرغم تواشك زلالش ندهند

به شب قدرقسم قدروجلالش ندهند

روزي ماست همين اشك عزاي توحسين

هركسي راكه چنين رزق حلالش ندهند

چه نصيبي بردازشادي فرداي حساب

هردلي راكه به سوك توملالش ندهند

تاخداوندنخواهد،بخداهركس را

به عزاداري تواذن ومجالش ندهند

بي نگاه كرم تو، دل هرعاشق را

گريه وناله وسوزغم وحالش ندهند

سائلي را كه تو.ئي واسطه بردرگه دوست

حاش لله كه جوابي به سؤالش ندهند

نشود تاكه دلي شيفته كرب وبلا

درهواي حرم توپروبالش ندهند

همه عمر«وفائي» زخداخواسته است

كه غمي غيرعم احمدوآلش ندهند

توفيق

من كه يك عمردم ازمهروولاي توزنم

چون كبوترهمه دم پربه هواي توزنم

چون كنم شكرخدارا كه مرارخصت داد

دست بردامن پرمهرولاي توزنم

سائل درگه جودتوام اي روح كرم

همه دم درهمه جا دم زعطاي توزنم

هركجا محفل سوگي است به يادغم تو

اشك ريزان روم وسربه عزاي توزنم

هرزمان صحبتي ازقتلگهت مي شنوم

آتشي بردلم ازيادمناي توزنم

بازازياد لب تشنه توسوخت دلم

ناله برغربت جانسوز صداي توزنم

دعوتم كن كه بپابوس توآيم يك شب

قدمي درحرم كرب وبلاي توزنم

اين شنيدم دم مُردن به سرم مي آيي

كاش رخصت بدهي بوسه به پاي توزنم

التفاتي به«وفائي»كه وتوفيقم بخش

تاقدم درره اخلاص ورضاي توزنم

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست
آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست



السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا
السّــــــــــلام ای منــزل و مـــأوای مـا
السّــــــــــلام ای وادی دلجوی عشق
وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق
السّــــــــــلام ای خیمه گاه خواهـــرم
قتلگـــــــاه جــــانگـــــــــداز اکبــــــــرم
کــــــــــــربلا گــــــهواره اصغر تـــــویی
مقتـــــــل عباس نـــــــــام آور تــــویی
آمـــــــــــدم آغــــوش خود را بــــاز کن
بستــــــــــر مـــهمان خود را ســاز کن

-------------

اینجا بهشت سرخ بدن‎های بی سر است

اینجا نگارخانه‎ی گل‎های پرپر است

اینجامنا و مشعروبیت الحرام ماست

اینجا حریم قرب شهیدان داور است

اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق

اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است

اینجا به جای جامه‎ی احرام ما به تن

زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است

اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک

اینجا به روی سینه‎ی من قبر اصغر است

اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان

گرد و غبار کرب و بلا مُشک و عنبر است

اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی

بر کودکان در به درم سایه گستر است

اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا

اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است

اینجا به جای جای گلوی بریده‎ام

گلبوسه‎های زینب و زهرای اطهر است

اینجا به یاد العطش کودکان من

هر صبح و شام دیده‎ی میثم، ز خون  تر است

در تو بینم اشک خیر الناس را

زخم فرق حضرت عباس را

در تو بس داغ مکرر دیده ام

پیکر صد چاک اکبر دیده ام
در تو بینم خیمه های سوخته

کام خشک و دامن افروخته
در تو بینم صورت و خاک تنور

در تو بینم سینه و سم ستور
در تو بینم جسم هفتاد و دو تن

غرق خون افتاده بی غسل و کفن
در تو بینم گریه ی دُردانه ها

کعب نی برروی کتف و شانه ها
در تو بینم یاس نیلی پوش ها

در تو بینم خون روان از گوش ها
در تو پیدا آتش تاب و تب است

صورت یک مرکب بی صاحب است
در تو می بینم که از خون جبین

شسته وجه الله روی نازنین
در تو می بینم یتیمی بارها

تشنه لب جان داده زیر خارها
در تو بینم چهره ها از خون خضاب

بر لب طفلی نوشته آب آب

سرخی کرب و بلا

کربلا قربانگه گل های سرخ بی سر است

تاج عشق است و حقیقت پیشگان را افسر است

واژه ی  پیروزی  و  آزادگی  را  در  بر  است

سرخی کرب و بلا از لاله های پرپر است

******

لاله زار کربلا دارد بسی گلهای سرخ

در درون جام عاشورا بُود صهبای سرخ

خون نموده این زمین پر بلا دریای سرخ

از دم رنگین هفتاد و دو میر و سَرور  است

******

کربلا تصویرعشق است و نماهنگ جنون

معنی سبز بهاران  با نمای سرخ خون

بوستان معرفت در سایه ساری لاله گون

مایه فخر نبی در وعده گاه محشر است

******

کربلا رنگ افق بگرفته از خون خداست

وادی ایثار و ایمان در حقیقت کربلاست

چون حسین بر کشتی سرخ شهادت ناخداست

رهنمای عشق آدم این شه بی حنجر است

******

کربلا خوشبو شده از عطر و بوی یاس عشق

دست عبّاس جوان بخشد به آن احساس عشق

از وفایش می تراود شیره ی اخلاص عشق

ماه ساقی بر قلوب شیعه پرتو گستر است

******

******

اکبر آن اسطوره ی آزاده مردی و صفا

همچو اسماعیل به قربانگه نشسته در منا

خون سرخش بذر عشق پاشیده بر دشت بلا

معنی عشق حقیقی در اذان اکبر است

******

کربلا آذین به خون حنجر اصغر بود

کودک شش ماهه در راه ولا پرپر بود

باغ دین از خون این نشکفته گل، احمر بود

بر فراز آسمان زین غم نشان خنجر است

******

کربلا همرنگ تصویر حنای قاسم است

خون نشان عاشقی بر دست و پای قاسم است

نقش ناب آن نگینی بر لوای قاسم است

عالمی مجذوب این دلداده ی مه منظر است

******

کربلا هفتاد و دو آلاله را دارد نگین

کعبه ی مهر دل است و مُهر الفت بر جبین

توتیای چشم عاشق پیشگان است این زمین

سروری دلبسته ی این خاک پاک و اطهر است

از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه
‌جز آنكه‌ دل‌ بسوزد و خيزد ز سينه‌ آه‌
يك‌ سوي‌ كربلا صف‌ انبوه‌ كفر وجهل‌
يك‌ سو حسين‌(ع) وهمراه‌ او اندكي‌ سپاه‌

يك‌ سو صداي‌ لشكر طغيان‌ و ظلم‌ و كين‌
يك‌ سو صداي‌ كودك‌ و فرياد سيّداه‌
يك‌ سو بسي‌ كسان‌ كه‌ ندارند رحم‌ و عقل
‌يك‌ سو كسي‌ كه‌ در عملش‌ نيست‌ اشتباه‌
آنهـا زياد و رهبر آنها زياد زاد
اينها قليل‌ و رهبرشان‌ بر عباد شاه‌
آن‌ كـس‌ كـه‌ بـود شمع‌ هدايت‌ حسين‌ (ع) بود
هر كس‌ گـرفت‌ دامـن‌ او را نشد تباه‌
لب‌ تشنه‌ با تمام‌ عزيزان‌ خويش‌ رفت
‌زيرا نخواست‌ تا به‌ ستمگر كند نگاه‌
چـون‌ مهـر پر فروغ‌ پراكند روشني‌
در عالمي‌ كه‌ بود كران‌ تا كران‌ سياه‌
خــاك‌ وغبار مرقـد او درد را دواسـت
‌اين‌ خود نشانه‌ ايست‌ كه‌ او را چه‌ هست‌ جاه‌
پا در رهي‌ بنه‌ كه‌ بود رهبرش‌ حسين‌(ع)
خواهـي‌ بـه‌ جنـت‌ ار بنهي‌ پا زشاهراه‌
اين‌ را بدان‌ كه‌ هر كه‌ بود دوستدار او
بايـد نبـاشــدش‌ دل‌ آلـوده‌ باگنـاه‌

&&&&&&&

دل دمادم نینوایی می شود
بار دیگر کربلایی می شود
می زند دم از حسینِ فاطمه
نغمه ی دل آشنایی می شود
دست ها سوی ضریحش می رود
عازم کوی گدایی می شود
محفل اشک و عزای عاشقان
شامل لطف خدایی می شود
اشک ماتم بر علیِ اکبرش
درد عالم را دوایی می شود
در عزای اصغرِ شش ماهه اش
سینه ها مهد نوایی می شود
با دل شیدای زینب خواهرش
دل حریم کبریایی می شود
نالم از دیدار زینب با حسین
آن زمانی که جدایی می شود
جان بسوزد بر رقیه دخترش
در عزایش دل فدایی می شود
&&&&&&&
ای سرا پا حسين يا عباس
سير تو تا حسين يا عباس
همه جا با حسين يا عباس
سخنت يا حسين يا عباس
هم تو باب الحوائج همه‌اي
هم چراغ دل دو فاطمه‌اي
آفتاب رخ تو ماه علي است
راه تو از نخست راه علي است
به دو بازوي تو نگاه علي است
دست و چشم تو بوسه گاه علي است
برده چشمت دل دو فاطمه را
ديده در گاهواره علقمه را
دست خيل ملك به دامن تو
روح خون خداست در تن تو
زخم تن حلقه‌هاي جوشن تو
قتلگاه تو طور ايمن تو
برتر از درك و فهم و احساسي
چه بخوانم تو را كه عباسي
تو مضامين شعر ناب مني
تو وفا را چو روح در بدني
تو به هر بزم، ماه انجمني
تو علي يا حسين يا حسني
نام باب المراد لايق تو است
هر كه هستي حسين عاشق تو است
كعبه آرد سلام بر حرمت
جان عالم نثار هر قدمت
گوهر انبياست اشك غمت
شهدا زير ساية علمت
تو كه هستي كه شخص خير الناس
گفت جانم فدات يا عباس
آب‌ها تشنه و تو دريايي
خسروان بنده و تو مولايي
تو علمداري و تو سقايي
تو عزيز عزيز زهرايي
روز محشر كه روز وانفساست
بر دو دست تو ديدة زهراست
اي ز گهواره بي قرار حسين
دل و جانت در اختيار حسين
حاضری هر کجا كنار حسين
دست و چشم و سرت نثار حسين
حرمت از نخست علقمه بود
اولين زائر تو فاطمه بود
تو علمدار لشكري عباس
شير و شمشير حيدري عباس
حمزه ای یا که جعفری عباس
تو فدای برادري عباس
تا كني جان خود فداي حسين
زاد مادر تو را براي حسين
اي خجل از رخ تو زيبايي
ساقي لاله‌هاي زهرايي
با لب خشك و چشم دريايي
زهي از اين جلال و آقايي
نه عجب با چنان تب و تابت
خاتم الانبيا دهد آبت
نه فقط ياور حسين استي
در حقيقت در حسين استي
ادب و عشق خاك راه تواند
جنّ و انس و ملك سپاه تواند
به سرشك دو ديده‌ات سوگند
به مرام و عقيده‌ات سوگند
در شرار غمت كبابم كن
ميثم خويشتن خطابم كن

بياييد اينجا بني اسد از

ابر ديده ي خود اشک خون باريد

براي يک نازنين بدن

غرقه خون کفن از بوريا آريد

کنيد از اشک بصر همه

غسل زيارت و حرمت نگهداريد

بر اين پيکرهاي پاک و مطهر

نماز شهادت بجا آريد

تن 72 تن اينجاست ،

بدنهاي بي کفن اينجاست

يا رسول ا...(2)

بيائيد از ره بني اسد اينجا

محل طواف شهيدان است

به دست اهريمنان ستمگر

ورق ورق آيات قرآن است

در اينجا از آل فاطمه يک

باغ لاله و گل ارغواني شد

در اينجا گلزار جان نبي

از سموم مصيبت خزاني شد

براي يک دسته باغ گل ،

به دلها بنشسته داغ گل

يا رسول ا...(2)

سليمان کربلا سر نورانيش

شده اينجا جدا از تن

جدا انگشت از بدن بود و

خاتم آمده بر دست اهريمن

بدنها اينجا فتاده و سر

هايشان به روي نيزه تابان است

پر از سرو و لاله و گل و

ريحان نشسته به خون اين بيابان است

به گوش آيد ناله ي زهرا ،

کجا باشد لاله ي زهرا

يا رسول ا...(2)

9999

بسوز اي دل، بسوز اي دل،

که زهرا، مو پريشان است

دلش درياي خون است و

گلش نقش بيابان است

اي دل بسوز امشب

واي از دل زينب

*****
بسوز اي دل، بسوز اي دل،

زمين از خون گلستان است

شب است اما، تنور

مطبخ خولي، چراغان است

اي دل بسوز امشب

واي از دل زينب
*****
بسوز اي دل، بسوز اي دل،

به ياد غنچه ي پرپر

بسوز اي دل، که خوابش

برده در صحرا علي اصغر

اي دل بسوز امشب

واي از دل زينب

*****
بسوز اي دل، که پرپر

لاله هاي باغ ياس است

فرات و علقمه رنگين

ز خون سرخ عباس است

اي دل بسوز امشب

واي از دل زينب

*****
بسوز اي دل، بسوز اي دل،

ز آه آتشين امشب

که قرآن پاره ي ليلا ،

شده نقش زمين امشب

اي دل بسوز امشب

واي از دل زينب
*****
بسوز اي دل، بسوز اي دل

،که مي سوزد رباب امشب

دل دريا، به ياد اشک

اصغر ، شد کباب امشب

اي دل بسوز امشب

واي از دل زينب

&&&&&&&

غم متاعي است که بازار تو دارد زينب

عشق خطي است که افکار تو دارد زينب

شمع پروانه صفت دور سرت مي گردد

نور رنگي است که رخسار تو دارد زينب

چه مقامي است تو را؟ صد چو سليمان نبي

سر تعظيم به دربار تو دارد زينب

چه مقامي است تو را؟ سايه نشين ملکوت

هوس سايه ي ديوار تو دارد زينب

چه مقامي است تو را؟ صبر به ميدان بلا

عجب از طاقت بسيار تو دارد زينب

مثل گوهر شود و قيمتي و کمياب است

اشک چشمي که عزادار تو دارد زينب

قرنها مي گذرد ليک تن کوفه هنوز

لرزه از خطبه و اخطار تو دارد زينب

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

هلال من از چه بر رخ تو خون ز خاکستر خانه بگرفته
مگر رأس تو عزيز دلم در چه جائي کاشانه بگرفته
نگوئي با من اگر سخني بر جمال دردانه ات بنگر
که افسرده اين کبوتر تو روي پاي من لانه بگرفته
دل زينب گشته طوفاني ، رقيه گشته بياباني
آه و واويلا(2)
*****
بيا بنگر حال و روز مرا تا نگويم من شرح غمها را
تو مي داني بر سرم چه گذشت شام بگذشته در دل صحرا
گهي بين قتلگاه و گهي در ميان خيمه نگهبانت
گهي در خيمه کنار گلت يادگار مظلومي زهرا
دو تا غنچه از عطش مردند ، همه گلهايت کتک خوردند
آه و واويلا(2)
*****
ببين دست خسته ام ز جفا بسته شد با زنجير پر کينه
هر آنچه سنگي خورد به سرم مي زنم سنگ تو بر اين سينه
منم زينب جز به تو به خدا رو نکردم بر قبله اي ديگر
که عشق بين من و تو بود آسماني و عشق ديرينه
بيا با من سر نما امشب ، بگو يکبار دگر زينب
آه و واويلا(

٪٪٪٪٪٪٪٪۵


زينب است و آيه هاي بي کسي
زينب است و کارواني بي امير
در ميان خيل نا محرم اسير
زينبي که فصل غم را کرده طي
زينب و چشمان خيره سوي ني
زينب است و اضطراب و واهمه
زينب و رأس حسين فاطمه
زينب است و جيره بنديهاي آب
زينب است و دست بسته در طناب
زينب است و قافله سالاريش
زينب و داغ امانت داريش
زينب است و خنده هاي دشمنان
زينب است و سنگهاي شاميان
زينب و سجاد در تاب و تب است
زينب است و زينب است و زينب است
زينب است و کاروان غصه ها
زينب است و يک سفر غرق بلا
زينب و دوري ز يار سر جدا
زينب است و آرزوي کربلا

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪۵۵۵۵

امير نيزه نشين اي برادر زينب
به روي نيزه توئي نيست باور زينب
من و اسيري و محمل نشيني و هجران
ببين چه آمده اي شاه بر سر زينب
به سر هواي پريدن سوي تو دارم ليک
ميان سلسله بسته شده پر زينب
اگر چه زنده ام اما به رسم همدردي
به رنگ خاک تنور است پيکر زينب
امير من چه غريبي که آب برده ز ياد
تمام نهر بُوَد مهر مادر زينب
که تشنه بودي و آب فرات مي نگريست
چگونه مي گذرد آب از سر زينب

&&&&&&



رخسار ياس و سيلي دست خزان کجا
قد کمان و قامت سرو روان کجا
آل رسول و شام غم و مجلس يزيد
بزم شراب و رأس امام زمان کجا
ايکاش مي شکست قلم تا نمي نوشت
قرآن کجا و طشت زر و خيزران کجا
خيزيد اي ذُراري زهرا ندا دهيد
زينب کجا و مجلس نا محرمان کجا
در مجلس يزيد نپرسيد يک نفر
هفتاد داغ و اينهمه زخم زبان کجا
گيرم نبود سبط رسول خدا ، حسين
چوب جفا کجا و لب ميهمان کجا
از زخمهاي سيد سجاد بشنويد
زنجير خصم و پيکر جان جهان کجا



گــفــت اي تـــازه جــوان نـوثـمـرم

ديــده بـگــشــا و بـبـين چشم ترم

اي گـــل ســرســبـــد بـــاغ امـــيــد

قــد مـن از غــم داغ تـــو خـمـيـد

خـيــز و بــابــا بــه كـنـارم بـنـشـين

مـاتـمــت كـرده مرا زار و غمين

اي پـسـر رفـتي و خون شد دل من

ســيــل غــم كند ز بن حاصل من

اي جوان چشم بره، خواهر توست

مـنـتـظـر، عمه غـم پرور توست

هـيـجــده ســالــه مـن خـيز ز جـاي

گــرد غــم از رخ بــابــا بـــزداي

عـلي اي كـوكــب تــابـــان ســحـــر

بــود كــوتــاه چــه عـمـر تو پسر

اي دريــغـــا كــه ز بـيـداد زمـــــان

بــاغ امـيـد دلــم گــشــتــه خزان

نــازنـيـن پـيــكـر تـو از چه بخاك

بــيــنـم افـتـاده و ليكن صد چاك

داغ جــانـكـاه تـو پـرسـوخــت مرا

فـاش گـويم كه جگر سوخت مرا

تــن مـجــروح تــرا اي پــســــــرم

نـتــوانــم كــه بــرم ســوي حـرم

خــم شــد و چــهــره اكـبـر بـوسـيد

گــل پــر پــر شــده اش را بـوئيد

بـوســه بـر نعش پسر داد و بگفت

با كسم نيست دگر گفت و شنفـت

هــر زمـان لـب بـگـشايم به سخن

گـويــم اي اكـبـر مـن اكـبـر مـن

********8

من که قلب شکسته اي دارم

دل در خون نشسته اي دارم

رام هر کس نمي شود دل من

صيد کرکس نمي شود دل من

دل خود را به غم محک زده ام

تا دم از صاحب فدک زده ام

خالق اکبر است يار دلم

با علي اصغر است کار دلم

علی اصغرع

اي اختر مدينه و سرباز آخرم

جان مي دهي ز تير سه شعبه برابرم

تا پر نشسته تير عدو در گلوي تو

از حنجرت چگونه برونش در آورم

تيري كه حرمله زده بر حلق خشك تو

اي كاش مي نشست علي جان به حنجرم

لب تشنه پر زدي ز كنارم علي، ولي

سيراب مي شوي به سر دست مادرم

با آن لبي كه غرقه به خون شد به من مخند

كم خنده كن علي به من و ديده ترم

شرمم بود كه بي تو سوي خيمه رو كنم

اين جسم بي سرت ز چه رو تا حرم برم

آبت نداده ام ، بخدا آب مي شود

آگه شود ز غصه مرگت چو خواهرم

علی اصغر ع

نبوس اين قدر بابا آخر اين لعل لبانم را

كه با لبهاي سوزانت بسوزاني زبانم را

ز فرط ضعف اي مه صورتت را تيره مي بينم

توان ده با نگاهت جسم و جان ناتوانم را

چه مي شد اي پدر يك لحظه از من دور مي گشتي

نبيني تا زبان گرداندن دور دهانم را

ز اشكت آبياري مي كني اين غنچه را اما

نمي خواهم ببينم گريه هاي باغبانم را

سخن سر بسته مي گويم مكش پيكان ز حلقومم

كه تير حرمله سوزانده مغز استخوانم را

ز تو ممنونم اي تير سه شعبه ساكتم كردي

كه ديگر نشنود در خيمه ها مادر فغانم را

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

بابا جون رو دست من اينهمه دست و پا مزن

لباي خشک تو بر هم مث ماهي ها نزن

لا لايي اصغر من دلم كه طاقت نداره

يه کمي طاقت بيار عمو برات آب مياره

با خودم مي برمت که مادرت دلواپسه

تا به اين لباي خشکت يه کمي آب برسه

مادرت دق مي کنه مواظبش خدا باشه

اگه اين سرِ کوچولو سر نيزه ها باشه

وقت دفن:

عزيزم مي خوام که دفنت کنم اينجوري نخند

چه جوري خاک بريزم روي تو ، چشماتو ببند

تو از اين پس جا روي دستاي فاطمه داري

مواظب باش اي گل من رو سينه اش سر نذاري

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪۵۵

آه ، اي گل ناز من ، طفل سرباز من ، اصغرم اصغرم

غنچه ي بسته ام ، مرغ پر بسته ام ، پسرم اصغرم

راحت جان بابايي اصغر

لالايي لالايي لالايي اصغر

اصغرم (4)

*****

آه نازنين پسرم ، چگونه در حرم ،

بي تو روي آورم

چه بگويم جواب ، بر سئوال رباب ،

خسته جان همسرم

گر بپرسد از من کو گل من

اصغرم لب تشنه بلبل من

اصغرم (4)
*****

آه دشمن در هلهله ، تير کين حرمله ،

از کمان رها کرد

پاره شد حنجرت ، خنده ي آخرت ،

غوغايي بپا کرد

خنده ات آتش زد بر دل من

داغ جانسوزت شد قاتل من

اصغرم (4)
٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪۵۵

هر چه داريم همه از كرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف كم عباس است

نه فقط خلق زمين عبد و غلامش باشند

بخدا خيل ملائك حَشَم عباس است

شيعه از كينه دشمن نهراسد هرگز

حضرت عباس

دين ما تحت لواي علم عباس است

در صف حشر علمدار شفاعت زهراست

علم فاطمه دست قلم عباس است

نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو

عشق ديريست كه در پيچ و خم عباس است



¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤۴

هستم تورا غلام    هستی مرا امیر  

بیدست کربلا   دست مرا بگیر

خورشید من توئی  مهتاب من توئی

من نوکر توام   ارباب من توئی

ساقی کربلا      دستم بدامنت 

در ورطه بلا      دست مرا بگیر

بیدست کربلا     دست مرا بگیر

روح وفا توئی   کنز سخا توئی

باب الحوائج و    مشکل گشا توئی

من سائل توام   ای معدن کرم

از لطف و مرحمت  دست مرا بگیر

بیدست کربلا    دست مرا بگیر

----------

عاشق ناب داور است حسین

عاشق ناب او ابوالفضل است

همه اصحاب او گلند اما

گل اصحاب او ابوالفضل است

خواب نازی که دید ام بنین

معنی خواب او ابوالفضل است

گلشن عشق و آن همه گل ناز

گل شاداب او ابوالفضل است

باب فیض خداست کوی حسین

بهترین باب او ابوالفضل است

چشم زینب پس از حسین به اوست

که به تن تاب او ابوالفضل است

کربلا وادی جهاد و عطش

چشمه آب او ابوالفضل است

غم دنیا و آخرت نخورد

هر که ارباب او ابوالفضل است

999

درد من و درمان تو، یا حضرت عباس
دست من و دامان تو، یا حضرت عباس
تو قبلۀ حاجاتی و من یکسره حاجت
چشم من و احسان تو یا حضرت عباس

تو ساقی مهریۀ زهرایی از آن‌رو
دریا شده عطشان تو یا حضرت عباس
از روز ازل، بوسه‌گه وجه خدا بود
دست و لب خندان تو یا حضرت عباس
نَبْود عجب ار صوت علی زنده شود باز
با خواندن قرآن تو یا حضرت عباس
در پنجۀ ارباب دعا، حبل متینی است
از رشتۀ دامان تو یا حضرت عباس
پشت تو نلرزد، چو علی گر همه عالم
آیند به میدان تو یا حضرت عباس
پیغمبر و زهرا و علی و حسنینند
مداح و ثناخوان تو یا حضرت عباس

سقّایی و سرداری و ایثار، سه حرفند
از مکتب عرفان تو یا حضرت عباس
مدح تو نوشته است، نوشته است، نوشته است
در زخم فراوان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که فرمود امامت
مولات به قربان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که با خیل ملائک
پرواز کند جان تو یا حضرت عباس
مدح تو همین است، که مولای دو عالم
زد بوسه به دستان تو یا حضرت عباس
تو حُسن خدایی دل «میثم» شده روشن
از حُسن فروزان تو یا حضرت عباس

چشم و دست و دل و بازوی علی داری تو
حیدری یا پسر حیدر کراری تو؟
گرچه ماهند به رخسار، همه هاشمیان
قرص ماه همه در قلب شب تاری تو
دستگیر همۀ عالمی و بی‌دستی
بلکه بازوی علی در صف پیکاری تو
ای فدای تو و آقایی و سقایی تو
کز عطش در دل دریا، شرر ناری تو
پای تا سر عطش استی و محال است محال
که به دریا سر تسلیم فرود آری تو
ای همه خلق به زیر علمت یا عباس
علمت سبز که عباس علمداری تو
نه فقط کرب و بلا و نه فقط عاشورا
تا قیامت به حسین‌بن‌علی یاری تو
پاسدار حرم و ساقی و سردار سپاه
شمع جمع شهدا کیست تویی آری تو
مادرت امّ‌بنین است و خدا می‌داند
که به فرزندی زهرا تو سزاواری تو
در ره دوسـت بریـده ز همـه هست شـدی
روز میلاد تو روزی است که بی‌دست شدی
با وجودی که ز تن در قدم دوست جداست
دست تو دست علی، دست علی دست خداست
هم علمداری و هم بین شهیدان علمی
روز محشر شرف و قدر تو فوق شهداست
من کی‌ام تا که کنم سجده به خاک حرمت
زائر تربت تو هر شب جمعه زهراست
بعد طوف حرم محترم ثارالله
انبیا را به مزار تو سلام است و دعاست

اثر سجده به پیشانی نورانی تو
سند مستند ارث پسر از باباست
پسر شیر خدایی و خدا می‌داند
که در آیینۀ روی تو محمّد پیداست
قرن‌ها آب به دور حرمت می‌گردد
تا صف حشر خجل از لب خشکت دریاست
هر چه گشتیم به دور حرمت می‌دیدیم
که مزار تو همان کرب و بلای دل ماست

گر ملک چهره به درگاه تو ساید چه عجب؟
به طـواف حـرمت کعبـه بیایـد چه عجب؟

آب آتش شده از داغ لب عطشانت
موج هم دست توسل زده بر دامانت
خوب‌تر از همه خوبان جهانی آقا
سر و جان همه خوبان جهان قربانت
تو یدالله حسینی به خدا نیست عجب
که یدالله ببوسد عوض قرآنت
ادب و صبر تو آتش به دل دریا زد
آب زانو زد و گردید عطش حیرانت
آب از دست پیمبر نگرفتی دم مرگ
ای فدای لب خشک و جگر عطشانت
حاجت خلق به دست تو روا می‌گردد
همه هستند رهین کرم و احسانت
در همان دم که سرت بود به دامان حسین
حضرت فاطمه در علقمه شد مهمانت
گر دو صد بار سر و دست و جبینت شکند
این محال است که یک دم شکند پیمانت
تا صف حشر کمند دل دیوانۀ ماست
بند مشکی که گرفتی به سر دندانت

از دل «میثم» و از سینۀ سوزان فرات
به وفا و ادب و حنجر خشکت صلوات

خيمه گاه-----

دوستان اينجا گل و گلخانه را آتش زدند

باغ وحي و دامن ريحانه را آتش زدند

آتشي در بوستان اهلبيت افروختند

بلبل و شمع و گل و پروانه را آتش زدند

شعله ها افروختند و خيمه ها را سوختند

از چه ديگر دامن دردانه را آتش زدند

عندليبان در ميان شعله سرگردان شدند

لاله هاي وحي زير خارها پنهان شدند

نور خورشيد از حرارت چون شرار نار بود

سايه بان ماه رويان بوته هاي خار بود

9999

موج نزن آب فرات وقت وضوي زينبه

موج نزن آب فرات اصغر من تشنه لب

موج نزن آب فرات به خاطر دل رباب

موج نزن آب فرات دل سكينه شد كباب

دل تموم بچه ها به غصه و غم اسيره

موج نزن آب فرات رقيه داره مي ميره

لباش ببين كبود شده صداش ديگه در نمياد

بريد كنار علقمه زودتر بگيد عموش بياد

&&&&&&&&&

طفلان مسلم

اينجا كحاست باغ دو ريحان مسلم است

اينجا كجاست قبر دو طفلان مسلم است

اينجا دو سرو ناز به خون آرميده اند

اينجا سراز دوكودك مسلم بريده اند

اينجادوطفل گم شده درخاك خفته اند

در موج خون به حنجر صدجاك خفته اند

اينجايتيم كوچكي از ديده در فشاند

تنها به زير خنجر قاتل نماز خواند

اينجايكي يتيم زغم جامه پاره كردجاندادن برادرخودرا نظاره كرد

اينجا دونازدانه به خون دست وپازدند در زير تيغ مادر خودرا صدازدند

اينجاروان زديده درناب ميشود هرزائري زشدت غم آب ميشود

يارب به ايندوقبر كه دوكعبه دلند يارب به اين دوگل كه نهان دردل گلند

يارب به لاله گوني روي نكويشان يارب به اشك غربت وخون گلويشان

مارا به اين دولاله باغ ولا ببخش براين دوكودك وبه شه كربلا ببخش

999999999

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها

مصحف آيه آيه ام

آيه ي پاره پاره ام

زخم تن تو هم عدد

با غم بي شماره ام

اشک دو ديده ي ترم

وقف گلوي خشک تو

خون گلوي خشک تو

مي چکد از نظاره ام

ماه کنار علقمه

مهر ميان قتلگه

آه که پشت خيمه ها

گم شده يک ستاره ام

مي زنم از درون دل

بوسه به زخم حنجرت

مي رسد از چهار سو

کعب ني دوباره ام

در يم خون نظاره کن

از سر ني اشاره کن

تشنه ي يک نظاره و

کشته ي يک اشاره ام

يوسف من چه غم اگر

مانده برهنه پيکرت

پيرهن تنت شده

قلب هزار پاره ام

گريه ي دخترت برد

صبر و قرار از کفم

خنده ي قاتلت زند

بر دل و جان شرار ه ام

بي تو چگونه سر کنم

با سر تو سفر کنم

من که اسير عشق تو

از دل گاهواره ام

ناشده طي زيارتم

در سفر اسارتم

مانده هزار مشکل و

رفته ز دست چاره ام

999

بر اشک جگرگداز زینب صلوات
بر صبر حماسه ساز زینب صلوات
فرمود حسین در نمازم کن یاد
بر ذکر شب و نماز زینب صلوات

چو در طفلی تو را دیدم
به جای گریه خندیدم
به عالم این شده ثابت، تویی آغاز و پایانم
منم جسم و تویی جانم
منم بلبل تو بستانم
حسین جانم «4 تکرار»

ببین قَدّم کمان گشته
رُخم برگ خزان گشته
اگر روزم چنان شب شد، تو هستی ماه تابانم
منم جسم و تویی جانم
منم بلبل تو بستانم
حسین جانم «4 تکرار»

نه سوره ماند و نی آیه
نه خورشیدی و نی سایه
شده هر سو پَراکنده، همه اوراق قرآنم
منم جسم و تویی جانم
منم بلبل تو بستانم
حسین جانم «4 تکرار»

8888888888

منم که عمری، ز باغ شادی، گلی نچیدم
نشانه دارم، به تار تار موی سفیدم
ز غم خمیدم شادی ندیدم
منم که باد، خزان گرفته، گلان باغم
ز کینه بوده، همیشه داغی، به روی داغم
ز غم خمیدم شادی ندیدم
منم که با داغ و درد و ماتم، گِلَم عجین شد
به کوچه دیدم، که مادر من، نقش زمین شد
ز غم خمیدم شادی ندیدم

999999999

فلک بر عمة سادات، جسارت کِی رَوا باشد
که هِجده محرم زینب، به روی نیزه ها باشد
آه و واویلا آه و واویلا آه واویلا آه و واویلا «تکرار»

بگو آیینة رویت، چرا خاکستری رنگست
پذیرایی ز مهمانان، در این مهمانسرا سنگست
آه و واویلا آه و واویلا آه واویلا آه و واویلا «تکرار»

دلم سوزد که لب تشنه، سرت از تن جدا کردند
عزیز جان من دیدی، تو را از من جدا کردند
آه و واویلا آه و واویلا آه واویلا آه و واویلا «تکرار»

مپرس از من چسان کوفی، ز ما کرده پذیرایی
چو ماه نو خمیدم من، شده زینب تماشایی
آه و واویلا آه و واویلا آه واویلا آه و واویلا «تکرار»



گفت با کرببلا کعبه من از تو برترم ...

تــو بیابانی و من بـیت خدای اکـبرم ...

کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای ...

مـــن هـــمه خون خـــدا میـجوشد از بام و درم ...

کعبه گفتا انبیاء بر گرد من گردیده اند ...

تو کجا و من کجا تو دیگری و من دیگرم ...

کربلا گفتا که روح انبیاء را خانه ایست ...

آن منم زیرا مزار زاده ی پیغمبرم ...

کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده ...

این شرافت بس مرا که زادگاه حیدرم ...

کربلا گفتا علی بوده سه شب مهمان تو ...

من حسینش را گرفتم تا قیامت در برم ...

کعبه گفتا بوده عرش و ارض از دامان من ...

من همانا بر تمام آفرینش محورم ...

ناگهان از حق ندا آمد حرم خاموش باش ...

تو کجا و کربلا هر چند هستی محترم ...

کربلا دارد به کل آفرینش افتخار ...

کربلا گوید که من عرش خدا را زیورم ...



&&&&&&&&&&

خداحافظ اي خاك پاك حسين

به درد وو غم و ابتلا ميروم

دريغا كه از كربلا ميروم

اگرچه جدا گشتم از كوي يار

دل  و جان من مانده در اين ديار

خداحافظ اي خاك پاك حسين

انيس تن چاك چاك حسين

خداحافظ اي عاشق بيشكيب حبيبي حبيبي حبيبي حبيب

خداحافظ اي وادي علقمه

خداحافظ  اي ناله فاطمه

خداحافظ اي شهر اندوه و غم

خداحافظ اي دست و مشك و علم

خداحافظ اي شيرخوار رباب

خداحافظ اي ناله آب آ‘ب

خداحافظ اي  خيمه پر زدود

خداحافظ اي  ياس هاي كبود

خداحافظ اي  دامن سوخته

كه دامان دل از تو افروخته

خداحافظ اي  ناله آه آه

خداحافظ اي  گودي قتلگاه

خداحافظ اي  هستي ما همه

خداحافظ اي يوسف فاطمه

خداحافظ اي ماه ليلاي زار

كه بابا صدازد ترا هفت بار

الا كربلا ايكه سوزي دلم

چگونه ز خاك تو دل بر كنم

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام